انریکو ایپولیتو در برابر فراموشی آیا داستانها میتوانند تراماهایی را درمان کنند که نسلهای زیادی از آن رنج بردهاند؟ و آیا نوشتن، و یا زبان میتواند به گذشته بهطور عادلانه بپردازد؟ نویسنده کرهای، هان کانگ، بارها و بارها در جستجوی پاسخ به این پرسشهاست. به نظر میرسد یکی از پاسخهای او این است که هیچچیز نباید فراموش شود. او مانند یک بایگان در رمانهایش حافظه جمعی را حفظ میکند، حتی آنهایی که انسان ترجیح میدهد سرکوب کند. به همین دلیل، امسال او جایزه نوبل ادبیات را دریافت کرد. آکادمی سوئد در توضیح خود گفت که نثر او «شکنندگی زندگی انسانی را آشکار میکند».
رضا بهزادیروزهای خوش غلومی غلامی که همچنان مشغول جابجا کردن گوشی روی گوش هایش بود با صدای بلند فریاد زد: سلام عزیزم ، تمام شد ، بالاخره تمام شد ، عزیزم اینجا بهشت، چه هوایی ، همش بارون، همه جا درخت و گل هست، چه مغازه های ، چه ماشینهایی اونم مدل بالا، همش مرسدس، جات واقعا خالی عزیزم، مردمش رو که دیگه نگو، همه مهربون، همش کمک آدم میکنن، نانواییهاش، بدون صف با چه نونهای ، مثل اونجا که نیست یک نونش آدم رو سیر میکنه...
یدالله بلدی منصور یاقوتی نویسنده زحمتکشان درگذشت منصور یاقوتی در دوران دانشآموزی ساعت ۵ صبح در نانواییها به شغل پر زحمت خمیرگیری اشتغال داشت تا بتواند کمک هزینهای برای خانواده خود تامین کند. در سال ۴۵ که دانشآموز سال ششم دبیرستان کزازی بودم در زنگهای انشا به کلاس پنجم میرفتیم تا به داستانهای کوتاه منصور گوش کنیم. در حین خواندن داستانهای جذاب او آثار بیخوابی در چشمان او قابل مشاهده بود. یاقوتی آثار فراوانی در زمینههای داستانهای کوتاه، رمان و رمانهای تاریخی خلق کردهاست و افزون بر آن، درز مینههای فرهنگ عامه و شاهنامه و آیین یارسان نیز تحقیقاتی انحام دادهاست. آثار ایشان عبارتند از زخم، گل خاص، چراغی بر فراز مادیان کوه، توشای پرنده غریب زاگرس، داستانهای آهودره، گل چشمه، یادداشتهای یک آموزگار و افسانه سیرنگ.
علی اصغر راشدانچشمه بش قارداش از آنجا به خاطر می آورم که کنار چشمه ی بش قارداش بجنورد بودیم. تشنه و عطش زده بودیم، ماشین را تو محوطه ی خاکی وسیع کنار چشمه پارک کردم. پیاده شدیم، رفتیم کنار چشمه، آب زلال از زیر سینه ی کوه قل قل می کردوبیرون میزد و تو حوضچه دوران می گرفت. ماهی های قزل آلای به بزرگی ماهی سفید، همراه آب، از زیر سینه کش کوه بیرون می آمدند. تو حوض میرقصیدند وباآب دوران می گرفتند...
طاهره بارئیچگونه سورئالیسم هنری می تواند جهان پلشتی ها را تغییر دهد تنها با آفریدن جهانی که مطابق با آرمانهای ما باشد، از طریق هنر، میتوانیم جهانهای فعلی را دود کرده و به پایان برسانیم.شاید بتوان در رمان میله ویل، مولفه دیگری، هر چند پنهان را شناسائی کرد. آن اینکه برای تغییر جهان پلشتی ها، باید از آن فاصله داشت، در ذهن و در عمل، و نسبت به برقراری سیطره نیکوئی ها، عشق داشت و شور و شوق آفریدن.
رضا بی شتاببوسۀ رستگاری بوسۀ رستگاری ام گر نفرستی ای صنم
نم نمِ ابرِ چامه ام چاره کُنَد مرگِ قلم!؟
خود چه بُوَد قامتِ او قامتِ مغروقِ قلم
قُلزُمِ غم غرقه کُنَد دفتر وُ قاموس وُ رَقَم
حسن جلالیلطفا کمی صبر کنید... انگار همه ریختن بیرون
خیابان سراسر در ازدحام فرو رفته
همین طور می رود
انتها نداره این اژدهایِ بی سر
گاهی موج بر می دارد
من اما جا موندم
آفتاب از لبه پنجره بر چشمانم می نشیند
محسن حسامبرگریزان سالهاست که او از درون پوکیده است، از این رو قلبش دیگر با ضربآهنگ موسیقی انقلاب نمی زند. هر گامی که انقلاب پیش می رود، او فقط ساز خودش را می زند. انگاری توی دو تا گوش هایش موم چپاندهاند. به دو دست گوشهایش را میگیرد تا ریتم تند انقلاب عصبهای مردهاش را به ارتعاش در نیاورد. و آن دیگری که مترصد فرصتی تازه است تا یک بار دیگر بدرخشد بیآن که لحظهای تأمل کند کجای جهان ایستاده است و در پیرامونش چی میگذرد. او فقط یک چیز در سر دارد، هر چه زودتر و به هر قیمتی تبدیل به ستاره شود. و آن دیگری هرگاه که منافعش اقتضا کند، با یک چرخش صد و هشتاد درجه رنگ عوض می کند. دوری کن، از آدمهایی که هر بار بدون تعارف افق فکری شان عوض می شود، دوری کن.
سيروس"قاسم" سيف«کلام چهل و سوم از حکایت قفس- تشکیلات ، احتیاج به قهرمان دارد-» (....آره!......قضيه ی تاکسی بی راننده رو، داداشم، تو نامه اش برام نوشته بود. مثل اينکه توی يکی از نامه هام، ازش پرسيده بودم که که اوضاع و احوال اپوزسيون خارج از کشور در چه حاله؟! اونوخت، داداشم برای اونکه مثلن بخواد يه خرده با ما، خاکی و اينا باشه، مثال تاکسی رو آورده بود. آخه، من، اون زمون، رو تاکسی کار ميکردم. البته، قبلش وانت داشتم.
مجید نفیسیسرطان سرطان!
تو همتای من نیستی.
تا تو خیز برداری
من به خط پایان رسیدهام
و زیر نور ماورای بنفش
پلشتیهایت را
از سراسر پوستم زدودهام.
بیژن باران نوروز نبودت
چه کنم با این همه گل و سرود
در نبودت در این بهار؟
چه کنم با خطرات
خیابان مخاطرات-
نبودت در کافه خاطرات؟
طاهره بارئینامه ای به نیچه از خزان زاران خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
چنین گفت منوچهری دامغانی.
نیچه سکوت کرد ه بود
چیزی از خش خش برگهای خشک خزان زیر پا، نگفت.
همین برگها که روی زمین پنجه گشوده
آرام می خزند سوی تو
س. سیفیدوگانهگویی سعدی از درویشی آموزههای مساواتطلبانهی درویشی برای سعدی دستآویز محکمی قرار میگیرد تا او دانسته یا نادانسته به انکار جانمایی طبقات در جامعه برخیزد. چون جایگاه طبقاتی و فرادستی شاه را در جایی از باور خویش به حساب نمیآورد. آنوقت جابهجایی طبقات اجتماعی را بهانه میگذارد تا درویش او جایگاهی از همان کرسی شاه و حاکم را پر کند. او وجاهت شاه را نیز سرانجام در آن میبیند که شاه از درویشان جامعه پیروی نماید.
ماری-صوفیا تراوتمان سریال «صد سال تنهایی» از نتفلیکس
جادویی که بهصورت گذرا در گوشهی چشم نمایان میشود سادگی جادوی رمان در این سریال بهویژه از طریق روایت بصری تقویت شده است: نیازی به اشاره مستقیم به قالی پرنده نیست؛ بلکه در پسزمینهی یکی از صحنهها بهطور گذرا دیده میشود. این همان جادویی است که در گوشهی چشم نمایان میشود و با این طبیعی بودن، به بهترین شکل ممکن روح رئالیسم جادویی را در قالب فیلم بازآفرینی میکند.
یک صدای راوی، سنگینی کلمات مارکز را در روایت جای میدهد و مخاطب را درون مضامین اصلی داستان هدایت میکند؛ مضامینی همچون سرنوشت، که تنها با باور به آن به قدرتی شوم تبدیل میشود، و تأثیر نسلهای پیشین خانواده بر زندگی افراد.
مجید نفیسیآزادی بیان: تفسیری بر یك شعر برای این كه در جامعهی ما بتواند نظامی پا بگیرد كه در آن آزادی بیان محترم شمرده شود باید به مرور فرهنگ نرمش و تحمل عقاید مخالف رواج یابد و آداب دمكراتیك در روابط اجتماعی برقرار گردد. برای این كار ما احتیاجی به هیچ دیكتاتور مصلحی، از آن دست كه جان استوارت میل در ناصیه اكبر و اورنگ زیب میدید نداریم. جامعهی ما آمادگی آن را دارد كه به سمت یك نظام دمكراتیك حركت كند و در این زمینه نقش روشنفكران ایرانی مهاجر ویژه است زیرا آنها تجربهی دمكراسی سیاسی در كشورهای غربی را در پیش رو دارند. دشنهها را باید در نیام گذاشت و قلمها را بیرون كشید.
رضا بی شتابفریادِ یلدا
قدمتِ تاریخی این خاکم وُ یلدا
من همه فریادِ دلِ مادرِ تنها
در شبِ پایانِ این پیرِ زمین گیر
زیر وُ زِبَر گُربُزِ زنجیریِ تزویر
ا. رحمانبه دیدارم که بیایی... باید از دیوها در سکوت بترسم
و زوزه گرگها
دیوارها...و آوارها
از من نپرسید چه شده..؟
بگذار پوست بیاندازم
محمد تقی طیبانسان همزمان در زمان و مکانهای گوناگون صبح پائیزیست. ماه نوامبر در هامبورگ. هوا سرد و حدود چهار درجه است. در رابطه با سلامتی جسمانی دکتر به من گفته باید بطور مداوم پیاده روی بکنم . هر عملی حتی راه رفتن هم انگیزه و حوصله میخواد ، اما وقتی مجبور باشی اونوقت راه میفتی. لباس گرم میپوشم ، عصام رو ور میدارم و راه میفتم . هامبورگ سرسبزترین شهر آلمانه. از همه شهرهای دیگر آلمان بیشتر درخت داره. مثل مشهد خودمون. بیش از نیمی از برگ درختها ریخته رو زمین. با رنگ های ملون و زیبا.
محسن حساملیلا و حجاب اجباری واقعیت ایناست که لیلا حسینزاده، سپیده رشنو، رضا خندان نه اولین قربانی هستند نه آخرین آنها. تا زمانی که این چرخه خشونت و بازداشتها ادامه دارد، تا زمانی که تحمیل حجاب اجباری ادامه دارد، تا زمانی که ستم فزاینده بر زنان و مردان آزاده میهنمان ادامه دارد، لیلا حسین زادهها، سپیده رشنوها و رضا خندانها علیرغم فشار مضاعف به مبارزه جهت حصول عدالت اجتماعی ادامه میدهند .این قانون مبارزه است. با سانسور و اختناق نمیتوان آنها را از عزم راسخشان باز داشت. چرا که آنها آگاهانه قدم در این راه نهاده اند. حاکمان نیز به این امر واقف هستند.از این رو هر بار به ترفندی مانعی سر راهشان می تراشند که بک جوری آهنگ مبارزه را کند کنند. در حالی که بهخوبی میدانند آب رفته هرگز به جوی باز نمی گردد.
رضا مقصدیتوماج ِآوازم پیش از تو یک توماج ِدیگر بود
هم قد ِ من ، هم سن ِ آوازم .
شادا که می خواهم
تا ماجرای تازه ی دل را-
با تو بیاغازم.
توماج ِ دیروزم
در خاطرات ِ خون وُ غم گم شد.
علی اصغر راشدانکمیسیون ماده ۱۲
بفرما بشین. تو چند سالی که اینجام و همکاریم، دورا دورا میشناسمت، جیک و پوکت، برام مفصل تشریح شده. سر ناآرامی داری و همیشه دنبال دردسر میگردی. فرستادنت اینجا تا زیر فشار کار خردشی و هارت و هورت یادت بره. دستور داده م میزتو بگذارن کنار سالن، از همین امروز وظایفت ایناست: ترتیب و تعین گروه بازدید از اراضی، تعین اراضی ئی که باید مورد بازدید واقع شوند، گرفتن پرونده های اراضی مربوطه از بایگانی و تحویل گروه بازدید دادن، بعد از بازگشت گروه بازدید کننده، گرفتن گزارش هر سه گروه، نوشتن نامه، بر پایه ی محتوای گزارش گروه مربوطه، برای حوزه ی مدیریت عامل و اداره ثبت اسناد، جهت صدور اسناداراضی مربوطه براساس گزارش و نظر کارشناسان فنی و ثبتی اداره کل کمیسیون ماده ۱۲ اراضی.
محمد بینش (م ــ زیبا روز )تنوع آ راء در مثنوی معنوی
(بخش پایانی) تمام تصوف خانقاهی نیز بر همین اساس بنا شده است که در نخستین مرحله می بایست به مرادی دست ارادت داد و تا آخرین مرتبهٔ سلوک که فناء فی الله باشد از وی جدا نشد. حال اگر شیخ، قلابی از آب در آمد و یا اساسا امر بر فردی مشتبه گشته و صادقانه خود را درمقام و مرتبهٔ رهبری دید چه خواهد شد؟ مولانا خطر شیخ دروغین را هم گوشزد می کند:
سيروس"قاسم" سيف«کلام چهل و دوم از حکایت قفس- وضعیت اپوزسیون خارج از کشور- » پیرمرد، تفنگش را رو به جهتی نشانه می رود که پس از نشانه رفتن تفنگ به آنجا ، صفحه ی تلویزیونی ظاهر می شود که درون آن، شخصی در حال سخنرانی است و دارد می گوید:(... اما، از آنجائی که گروه تسليت سازان ما، هميشه با حسن نيت، به انجام وظايف محوله مشغول هستند و لحظه ای غافل نمی شوند که خدای نخواسته ، درمرده ای، به خاطر دير رسيدن آگهی تسليت، ميل زنده ماندن، بيدار شود، ...
مرضیه شاه بزازتاثیرِ ادبیات مدرن غرب بر شعر و نثرِ فارسی پرسش ایناست: چرا فرهنگهای غیر غربی از ژانرهای هنر غرب پیروی می کنند، وقتیکه فرهنگ آنها با غرب اساسا متفاوت است؟ (بهجز ایناست که مای اکثریت، تمایلی دیرینه داشته و داریم که فرهنگ غرب را برگیریم و مانند آنها حرف بزینم، لباس بپوشم و بنویسیم و فکر کنیم و نهایتا زندگی کنیم؟)، مگر نه اینکه هنر مدرن باید انعکاسی از تجربههای تاریخی و امروز، و فرهنگ و هنر پیشینیان و تاریخ سیاسی-اجتماعی روز هر کشوری باشد، مفهوم دیرینه ی هویت ملی چه میشود؟
رضا بی شتابپرستو جان بهارست
پرستو جان بهارِ آسمان ست
زمین سبز از صدایت در بیان ست
پرستو آمدی ناگاه و بیگاه
خدا داند صدا اینجا نهان ست
|