مخاطب من شاید فکر میکنی دارم با تو شوخی میکنم، نه، دارم حقیقت را میگویم. ترا را میفهمم، وقایع اخیر سخت ترا دگرگون کردهاست. تنها تو نیستی، هرکسی جای تو بود با شنیدن این قبیل خبر ها صبر و شکیبایی از دست میداد. آری قانونی شدن لایحه حجاب و عفاف را می گویم؛ اجرای این قانون نقص آشکار حقوق زنان است. شکیبایی هم حدی دارد. بعله، حق با توست. چی گفتی،آری. وقایع روزانه را ثبت می کنم. رویدادهای زمانه را. مسایلی که از دید مردمان عادی پنهان میماند. این بار میخواهم برای تو از«لیلا»بگویم. لیلا حسین زاده، مسؤل سابق شورای صنفی دانشجویان؛ همان لیلا که در سالن ملاقات حجاب از سر بر گرفت و به ملاقات والدینش رفت. لیلا را که می شناسی، زبان گویای دانشجویان، مدافع حقوق کارگران و بیخانمانها. از ظلم و ستمی که بر دراویش گنابادی رفته بود، زبان به اعتراض گشود. وی به اتهام حضور در دانشگاه تهران بدون حجاب اجباری، تبلیغ علیه نظام در اسفندماه ۹۶ در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به اتهام «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی » به تحمل «۵ سال» حبس تعزیری و از بابت «اتهام تبلیغ علیه نظام» به تحمل ۱ سال حبس تعزیری و به عنوان مجازات تکمیلی به ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شد. کمی پیش از آن لیلا از دانشگاه اخراج شده بود. سپس بازداشت شد، بازجویی پس داد. وقتی خواستند دادگاهیاش کنند،حاضر نشد با حجاب اجباری در دادگاه حاضر شود.
بازداشت در سال ۹۶، بازداشت در سال ۹۹، بازداشت در ۱۶ آذر ۱۴۰۰، بازداشت در ماه مرداد ۱۴۰۱ آخرین بار، بعد از آزادی (لیلا سخت بیمار بود، او از بیماریهای متعددی رنج می برد؛ مانند ورم دست ها، ضایعات کبودی پوست و مواجه با«حمله واسکولیت» و حمله چشمی. ابتلا به بیماری «خود ایمنی» در زندان میتوانست برای لیلا خطر نابینایی و مرگ را بهدنبال داشته باشد.) از این رو بهخاطر گواهی پزشکی قانونی لیلا آزاد گردید .بعد از آزادی از زندان بدون حجاب اجباری. اغلب جهت تهیه اسناد به کتابخانه دانشگاه مراجعه می کرد. این بار لیلا بدون اینکه تفهیم اتهام شود، غیابا محاکمه شد. لیلا در صفحه اینستاگرام خود اعلام کرد که « حکم پرونده مرتبط با پایان نامه صادر شدهاست.» لیلا اینطور اضافه میکند:« از آنجا که نه تفهیم اتهام شدهام نه از جلسه دادگاه مطلع شدهام، از جزئیات حکم کاملآ بیخبرم.» لیلا دست آخر میگوید: « طبیعتاً نه امیدی به تجدیدنظر خواهی دارم، نه سایر مناسبات حقوقی. صبر میکنم تا پرونده به اجرای احکام برود.» آنگاه با زبان طنز چنین می افزاید: «طی این سالها از جالبترین مصادیق اتهامی بر خوردار بودهام؛ این بار مصداق تبلیغ علیه نظام، قاعدتا نوشتن پایاننامه کارشناسی ارشد.»
مخاطب من، مسؤلین قوه قضاییه با فشار مضاعف و اجرای قوانین بیرحمانه روی زنان و مردان معترض سعی میکنند آنها را از تحرک باز دارند. روی همین اصل هر چند وقت یکبار پروندهای را از آرشیو بیرون می کشند. امروز نوبت لیلا حسینزاده و سپیده رشنو است؛ همان سپیده، زمانی که او سوار یک اتوبوس شهری شده بود به خاطر «بدحجابی» یک زن محجبه به او توپید. سپس در مشاجرهای که بین آن دو در گرفت، زن محجبه با ماموران گشت ارشاد با تلفن همراه تماس گرفت که به بازداشت، بازجویی و شکنجه سپیده در بازداشتگاه و دست آخر اعتراف اجباری انجامید. بعد از خیرش انقلابی مهسا، نویسنده جوان سپیده رشنو؛ دانشجویی که بهخاطر «نه به حجاب اجباری » چند «ترم» از دروس دانشگاهی محروم شد. رئیس شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب از صدور کیفرخواست و برگزاری جلسه تفهیم اتهام سپیده رشنو خبرداد. فردا نوبت رضا خندان است؛ پژوهشگر و عضو سابق هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران. همان رضا خندان که به خاطر دفاع از حقوق زنان دست به تکثیر و توزیع نشان روی سینه زد. البته او تنها نبود، فرهاد میثمی هم به جرم توزیع نشان روی سینه بازداشت شده بود. حالا اگر یادت باشد راقم این سطور پرترهای از فرهاد در متنی بهنام «عطر گل یاس » بهدست داده بود. فاطمه سپهری را یادت هست، همان بانوی شجاع میهنمان که همچون فرهاد میثمی حاضر نشدهاست پای ورقه امضاء بزند و از بند آزاد شود. محمد نوری زاد چی؛ همان محمد که دست رد به امتیاز ها زد، سلول انفرادی را به همنشینی با بالاییها ترجیح داد. مورد محمد نوریزاد اما استثنا است، از دید مقامات قوه قضائیه تا زمانی که زندانی همچون یک تبعیدی در سلول به نقد حاکمیت می نشیند، میتوان از توی آرشیو قضایی به رگههایی از نافرمانی او دست یافت دال بر محکومیت دوباره زندانی. آری همیشه کار به همین منوال پیش می رود. یعنی چه؟ یعنی اینکه معترضین همواره از دید مقامات قوه قضاییه مجرم هستند و پروندهی آنها هرگز بسته نمی شود.
قوه قضاییه هر گاه که اراده کند، از طریق رؤسای شعبات دادگاههای انقلاب برای معترضین از صدور کیفرخواست و برگزاری جلسه تفهیم اتهام خبر می دهد. لیلا از زمانی که در دانشکده بهخاطر دفاع از حقوق دانشجویان دست به اعتراض زد،نامش در «لیست سیاه » ثبت شده است. رضاخندان همسر«نسرین ستوده »همچنین. قوه قضاییه کسانی را که نامشان در لیست سیاه ثبت شده باشد، زیر ذرهبین قرار می دهد. به ترفندی برای آنها اشکال تراشی میکند و نامه احضاریه ارسال میدارد، مخاطب من، برداشت من ایناست کسانی که نامشان در لیست سیاه ثبت شده است، حکم گروگان را پیدا کرده اند. لیلا،سپیده، رضا، گروگان هستند. زندانی سیاسی -عقیدتی بهاره، زینب،ناهید، نسرین، مریم، گلرخ، وریشه، پخشان و ریحانه نامشان در لیست سیاه قرار دارد. حقوق دان ،فعال مدنی، فعال حقوق بشری، هنرمند، ورزشکار، اهل قلم چه داخل بند اسیر باشد، چه در بیرون از بند «آزاد»باشد، در لیست سیاه قرار دارند. جملگی گروگان هستند. قوه قضاییه هر گاه که بخواهد، هر وقت که لازم بداند،حکم به بازداشت آنها می دهد. یادت هست زنها ی شجاع خطه شمال را؟ آری در آستانه سالگرد انقلاب «مهسا» همزبان آنها را یکی بعد از دیگری بازداشت کردند و در دادگاههای فرمایشی به اتهامات واهی محاکمه و به حبس های سنگین محکوم کردند. اسامی آنان در لیست سیاه بود. توماج صالحی «سامان یاسین» پسران ایران، خوانندگان معترض «رپ» میهنمان. «سپیده قلیان » را یادت هست ، «عسل محمدی، ویدا موحد دختر خیابان انقلاب، آری در لیست سیاه قوه قضاییه قرار گرفتهاند. می توان اسامی زنان و مردان معترضی را که مخالف حجاب اجباری بوده اند، مدافعان حقوق کارگران، زنان، اقلیتهای مذهبی، مخالفان سانسور و اختناق و خواهان آزادی و برابری چون: نسرین ستوده، نرگس محمدی، محمد حبیبی نامشان در لیست سیاه ثبت شدهاست. در سندیکای کارگری، ریحانه انصاری نژاد، رضا شهابی، ابراهیم مددی، داود رضوی، حسن سعیدی و نویسندگان و مترجمان فعال کارگری همچون آنیشا اسد اللی و کیوان مهتدی جملگی در لیست سیاه قرار دارند . سینما گران ما همچون «جعفر پناهی» و «محمد رسول اف».و چه بسیار بازیگر سینما از جمله « کتایون ریاحی »و «فاطمه معتمد آریا »با کشف حجاب و اعلام مواضع از معترضین حمایت کردند. همچنان تا دری به تخته می خورد،به مجردی که قوه قضاییه قافیه را تنگ می بیند، اسامی آنها را از لیست سیاه بیرون می کشد و با گشودن پرونده تازه آنها را به دادگاهها می کشاند؛ زنان هنرمندی که در خیزش انقلابی «ژینا»حجاب از سر بر گرفتند و به کف خیابان آمدند، در لیست سیاه قرار دارند. ورزشکاران ما با الهام از انقلاب « ژینایی »بهدفاع از حقوق زنان میهنمان برخاستند. چشم به همه امکانات حاکمیت بستند و به صفوف معترضین پیوستند. آنها همواره در تیررس قوه قضاییه قرار دارند.از این قرار در این ملک هیچ کس جانش ایمن نیست.قوه قضاییه همچون شمشیر «دامو کلس»همواره بالا ی سرشان هست. به مجرد اینکه از اعماق جامعه صدای اعتراضی بر خیزد، مامو ران امنیتی را جهت بازداشت سراغ آنها می فرستند.
واقعیت ایناست که لیلا حسینزاده، سپیده رشنو، رضا خندان نه اولین قربانی هستند نه آخرین آنها. تا زمانی که این چرخه خشونت و بازداشتها ادامه دارد، تا زمانی که تحمیل حجاب اجباری ادامه دارد، تا زمانی که ستم فزاینده بر زنان و مردان آزاده میهنمان ادامه دارد، لیلا حسین زادهها، سپیده رشنوها و رضا خندانها علیرغم فشار مضاعف به مبارزه جهت حصول عدالت اجتماعی ادامه میدهند .این قانون مبارزه است. با سانسور و اختناق نمیتوان آنها را از عزم راسخشان باز داشت. چرا که آنها آگاهانه قدم در این راه نهاده اند. حاکمان نیز به این امر واقف هستند.از این رو هر بار به ترفندی مانعی سر راهشان می تراشند که بک جوری آهنگ مبارزه را کند کنند. در حالی که بهخوبی میدانند آب رفته هرگز به جوی باز نمی گردد.
پاریس ،پانزدهم ماه دسامبر ۲۰۲۴