logo





نوروز نبودت

شنبه ۱ دی ۱۴۰۳ - ۲۱ دسامبر ۲۰۲۴

بیژن باران

bijan-baran.jpg
نوروز نبودت - بیژن باران

چه کنم با این همه گل و سرود
در نبودت در این بهار؟
چه کنم با خطرات
خیابان مخاطرات-
نبودت در کافه خاطرات؟
غم نبودت در شادی جشن
هزاره های باستانی دور؛
در پرده سفید افتاده بر باغ
بر ساعت ساکت گذر زمان
برف – صف حرف در جملات ساعات
بر حامل بی برگی باغ در سنفونی سکوت.
علاج غم نبودت
تداوم روزمرگی کار است.
برف بیرون مشاور آرامش است.
ندید نیمرخ ت در نور سربی پنجره
موج ماتم است؛ می پوشاند مرا.
صندلی تو را از اتاق به انبار بردم
تا یادآور جای خالی ت نباشد.
چگونه رفتی در سکوت سرد صبح
شب شوم نبودت مرا آچمز کرده؛
یادهایت پارک شده
در کوچه ی سرد خلوت-
بین موج ماتم رفتنت و جرقه شادی تحویل سال:
مرگ بخشی از زندگی است-
با یاد تو در زندگان.
یادت قلبم را گرم کند.
نبودت قلب بهار را سرد کند-
در جشن گل و بلبل باغ
شکوه شادی در راه.
خاطرات تو نسترن سرخی است در بهار
کنار دیوار
غرق گل رو به آفتاب-
یادآور شادی بودنت در غم نبودت است.
151118

زوج قو- بیژن باران


پرندگان کوچی
مهمان دریاچه اند؛
با آنها مهربان باید بود.
تقویم ایام‌اند؛ چرخه فصول اند.
فرشتگان هوای مطبوع‌اند
پرواز را بیاد آورند.
نوید آزادیند-
رهایی در آسمان آبی
تا تپه های غروب طلایی
بر می گردند با سحر
در سایه بید مجنون،
برای چرت صلات ظهر.
301115




نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد