reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

شرابِ شعر

جانا شرابِ شعرِ چشمانت چه گیراست
شیرین تر از عشقی وُ لبخندت چو خنیاست
آمد نسیمِ رهگذر چشمش ترا دید
عطرِ تو در جانش دمید وُ همچو شیداست



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام شصت و یکم از حکایت قفس – آن کس که قراراست زمین راازجایش بلند کند....-»

می رسيم به سر دو راهی. راه دست راست می رود به رستوران تلويزيون و را ه دست چپ ، می رود به پارکينگ. می پيچم به سمت راست که می ايستد و بازويم را می گيريد و مرا هم می ايستاند وپس از آنکه اطرافمان را از زير نظرمی گذاراند، تند و پچپچه وار، می گويد : ( قضيه ای پيش آمده است راجع به یعقوب که می خواستم با تو صحبت کنم. توی رستوران تلويزيون نمی شود حرف زد. اگر موافق باشی، سوارماشين می شويم و گشت زنان صحبت هايمان را می کنيم و بعدش هم می رويم رستوران بيرون، غذا می خوريم )



nafisi.jpg
مجید نفیسی

به مهاجران کار

آخر هفته، در خیابان چهارم
جایی که "یک"، "نُه" را قطع می‌کند
تنها من بودم
که دو خط را به یکدیگر وصل می‌کردم.



new/Heinrich-Boell1.jpg
هاینریش بل

قفس

ترجمه علی اصفر راشدان

چشم‌هاش به هیچ مقوله‌ی انسانی برخورد نکرد، پشت سرش – بدون برگشتن، می‌توانست آن را به روشنی ببیند – وحشت محض بود. آن دیگران، در آن‌جا دراز شده بودند، دور تا دور زمین دست نیافتنی فوتبال، شبیه ماهی‌های گندیده، کنار به کنار هم بسته بندی شده بودند، بعد نوبت توالت‌های فرنگی با دقت تمیز‌شده بود و در جائی، در فاصله ی دوری بعد از آن هم بهشت بود. چادر‌های خالی سایه دار که به وسیله پلیس‌های خوب خورده محافظت می‌شدند.



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

بر زندانیان سیاسی چه رفته‌است؟

حملات موشکی اسرائیل به هر دلیل و عنوان نقص آشکار حقوق انسان به‌شمار می رود و محکوم است. بی توجهی مدیریت زندان ها -اوین - در رابطه با مسئولیت بزرگی که نسبت به جان زندانیان سیاسی بر عهده آن‌ها گذاشته شده‌است، ناشی از تلقی است که مسئولین زندان اوین در رابطه با  زندانی‌های سیاسی از یک سو و هم‌چنین خانواده‌های زندانیان سیاسی از سوی دیگر دارند. در این برهه از زمان قانون وظایفی بر عهده آنان گذاشته است؛ حفظ جان زندانیان به هر شکل و انتقال هرچه سریع‌تر آنان به پناهگاه‌ها و مکان‌های امن در صورت بمباران نیروهای متجاوز نظامی دشمن.



new/bahman-parsa05.jpg
بهمن پارسا

قُقنوس

ای گُل ِ‌ خفته به خون،
دل ِ‌خونین ِ‌ زمین
سرزمین ِ خّزّر و تنگه ی هُرمُز، تو بگو،
در غّم ات خاک به سر گر نکنم من ،
چه کُنّم؟!



فرامرز پارسا

شام آخر

دو روز بود که سردرد امانش را بریده بود. خوب یادش بود که این درد یادگار جنگ است؛ صدای توپ و تانک، خمپاره‌ها، رگبار مسلسل‌ها… همه این‌ها سال‌ها پیش در گوشش جا خوش کرده بودند و هیچ پزشکی نتوانسته بود چاره‌ای برایش پیدا کند. گاهی برای چند ماه یا چند سال خبری از درد نبود، اما وقتی سراغش می‌آمد، رهایش نمی‌کرد.



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

ماندگار

در هر تلاطم دریا،
ز باد تند،
چون قایقی رها،
می‌کوبدم به صخره،
مرا
موج‌های سخت.



new/ahmad-shamlou-jang1.jpg
احمد شاملو

هفت شعر عاشقانه در زمان جنگ

يكى كَشتى در چشمانت
باد را مُسخّر مى‌كرد.
چشمان تو ولايتى بود
كه به آنى بازش مى‌شناسند.
صبور
چشمانت ما را انتظار مى‌كشيد.
زير درختان جنگل‌ها



new/javad-eshaghian1.jpg
جواد اسحاقیان

خوانش «شهر کریستال» نوشته‌ی «مریم رئیس دانا» به عنوان «طنز» و گونه‌هایش

داستان کوتاه «شهر کریستال» در مجموعه داستانی به همین نام، یکی از نمونه‌های موفق داستان طنزآمیز در ادبیات داستانی مهاجرت با ته‌رنگی فمینیستی است که به دلیل فارغ بودن نویسنده از هر گونه سانسور درونی و بیرونی و به مصداق "هیچ ترتیبی و آدابی مجو / هرچه می‌خواهد دل تنگت بگو" چرک و گنداب اخلاقیاتی را برای خواننده‌ی فارسی زبان خود ترسیم می‌کند که امکان نوشتن آن در سرزمین به گروگان گرفته و ستم رفته‌ی خودمان نیست. ارزش این داستان تنها به دلیل زبان سَخته، غنی و سرشار طنزآمیزش نیست؛ بلکه به خاطر سَیَلان اندیشه و عاطفه‌ی جنس و جنسیّتی زنانه و نگاهی "دوفرهنگی" است که به نویسنده‌اش امکان می‌دهد بازتابی متفاوت با تلقّی نویسنده‌گان مرد داشته باشد.



new/sholohov1.jpg
ای. کووالسکی

تاریخ‌گرایی و ارزش هنری رمان‌های میخائیل شولوخوف

ترجمه. رحیم کاکایی

شولوخوف در کنار گورکی، فدین و الکسی تولستوی، یکی از بااستعدادترین نویسندگان نثر است که آثار خود را به ادبیات حماسی سوسیالیستی، که رویدادهای با اهمیت تاریخی جهانی را تعمیم می داد و به سطح کیفی نوینی از بازنمایی هنری واقعیت ارتقا می یافت، کمک کرد.



new/Dawudi
بهروز داودی

«رهائی»

بیم دارم ،
جنازه‌ ی
فوج فوجِ عزیزترین هامان
قبل از طلوعِ آفتاب



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

برای بودن

نه آژیرِ خطر
نه پناهگاهی
دراین برهوتِ بی کسی
میانِ توالیِ دود وُ خون وُ خاک
رگانِ فرسوده ی قلبم
به یُمن معجزتی



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

دردِ دلِ درخت

درختی خسته ام نامِ من ایران
درختِ خانه ام؛ می سوزدم جان
ببین آیا به چشمت آشنایم
درختِ پیرِ دنیا در عزایم



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

همراه

شانه هایم را 
به تو پیشکش می کنم
تا چون کوهی، 
تکیه گاه سرت باشند
وقتی که می گریی.



حسن جلالی

تهران؛ رویایی دورمانده...

تهران،
رویایی دور مانده
از دوست داشتنها
جنگ طلبها
باز تو را به آتش و خون  کشیدند



Nilofar
نیلوفر شیدمهر

بود، نیست، هست

شهری هست آنور آب‌ها
که «من و تو»
می‌گوید بود،
شهر من
که خودم را آن‌جا
جا گذاشته‌ام.



new/ezzat-goushegir02.jpg
عزت گوشه گیر
عزت گوشه گیر

ساده اندیشی در هنگامه جنگ

خون که پاشیده می شود
به در، به دیوار، به خاک، به هوا،
ساده اندیشی است
که تنها نوک بینی‌مان را ببینیم.



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

زندانی های سیاسی را آزاد کنید

اکنون ناقوس ها به صدا درآمده، ابر سیاه مرگ بر آسمان میهنمان سایه انداخته. آوای جغد شوم در آسمان پیچیده .در هجوم شبانه خوشه های فسفری بمب‌های آتش زا از آسمان فرو می‌ریزد. رژیم ج.ا باید بیدرنگ زندانیان سیاسی را آزاد کند. پیش از آن‌که این جنگ کثیف ضایعات بیشتری به‌بار آورد و مبادا که خوشه‌های فسفری بمب‌ها روی سر زندانیان سیاسی آوار شود .پیش از آن‌که فاجعه ه‌ببار آید باید در های زندان‌ها را باز کرد و آن‌ها را بی هیچ قید و شرطی آزاد کرد. مسئولیت بزرگی بر دوش مقامات قضائی و امنیتی و به‌ویژه رهبران ج.ا است. درهای زندان‌ها را باز کنید. زندانی های سیاسی را آزاد کنید.



new/aliasghar-rashedan07.jpg
علی اصغر راشدان

اضافه کاری اداری

(قدیم ها غم بود ، اما خیلی کم بود...)

همه تو اطاق سالن مانند جمعیم. آقارضا هم هست. میزها دور تا دور اطاق، کنار هم چیده شده. میز اول و کنار در، مال انوراست، میز من کنار میز کامران و بعدیش، میز جفریست.(زنده کوش آبادی )، میز آقارضا وسط میزها و کنار دیوار مرکز اطاق گذاشته شده. بعدیش میز حسین و کنار دیگر در اطاق، میز یزدان قرار گرفته.



new/Simin_Behbahani1.jpg
سیمین بهبهانی

شعر «برای انسان این قرن» و «دوباره می‌سازمت وطن»

برای انسان این قرن
چه آرزو می توان کرد
که در نخستین فراگشت
خراب و خون ارمغان کرد
ببین که در مغز پوکش
چه فتنه یی شعله انگیخت
ببین که در دست شومش
چه کوهی آتشفشان کرد



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام شصتم از حکایت قفس - سحر که از کوه بلند، جام طلا، سرمیزنه... -»

هنوز چند روزی ازالتيماتوم شهردار، در مورد طرح "بزرگراه"، نگذشته است که در حوالی مسجد محله، چند تا مأمور شهرداری پيدايشان می شود و شروع می کنند به متر کردن فاصله ی ديوار مسجد با ديوار مقابل مسجد که ديوار مدرسه است. علی مؤذن پيگير قضيه می شود. مأمور شهرداری می گويد که می خواهيم جوی آبی را که از زير کلاس های مدرسه می گذرد، منتقل کنيم به درون کوچه!



new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
مهدی استعدادی شاد

دگردیسی‌های تبعید

به تولیدات"فرهنگی"(از جمله به همین اظهار نظر سروش در مورد خیام) و یا ارتکابات سایر افراد صادراتی رژیم نگاه کنید. افرادی که در صف اول فاند گرفتن از بودجه‌های استعماری ردیف هستند. آن‌گاه در خواهید یافت که اتاق‌های فکر رژیم چه خوابی برای از شکل انداختن و به حاشیه راندن نگرش انتقادی تبعیدیان دیده و چه برنامه ریزی فراگیری کرده است. رژیمی که برای بقای خود در بند هیچ پرنسیپی نیست.



new/mehdi-akhavan-sales1.jpg
مهدی اخوان ثالث

فریاد

خانه ام آتش گرفته ست ، آتشی جانسوز
هر طرف می‌سوزد این آتش
پرده‌ها و فرش‌ها را، تارشان با پود
من به هر سو می‌دوم گریان
در لهیب آتش پر دود
وز میان خنده‌هایم تلخ
و خروش گریه‌ام ناشاد



nafisi.jpg
مجید نفیسی

جنگ

ای جنگ
تا چند دروازه‌های شهر مرا می‌کوبی؟
بگذار فریادی شوم
تا دیگر طنین کوبه‌های سنگین ترا نشنوم
فریادی بلندتر از غرش طیاره‌های جنگی
بر فراز شهر جنگزده
فریادی ژرفتر از ناله‌های مرگ
در دهان بی‌شرم خاک.



»  دو شعر یکی برای ایران وُ یکی برای عباس کورکور
»  در روزهایی که سایه جنگ بر سرزمینم گسترده شده، نمی‌توانم خاموش بمانم.
»  کتاب‌های ممنوعه آمریکا از شر آثار کلاسیک خود خلاص می‌شود
»  در سرزمین گربه سان
»  سایه سارِ سم
»  برهه ی زود گذر
»  این فضای ترک زده و نشت آشوب از هر درز
»  گوش بندهای سرخ
»  طنم را صدای می زنم نه با گلوله و آتش...
»  بی حیایی الهه!
»  بمب‌های گرسنه
»  مُنادیانِ دلهُره وُ مرگ
»  توماس مان صدوپنجاه‌ساله شد
»  بخوان ای همسفر با من؛ فلسطین آزاد
»  سرجوخه
»  از جُرمِ بی نهایت
»  به يك نگارگر سبز
»  اتفاق
»  اعترافات ایرانیان نخبه
»  «کلام پنجاه و نهم ازحکایت قفس- حاجی آقا! حاجی آقا! خودتان را برسانید که دارند مسجد را خراب می کنند!-»
»  مارلون و میخانۀ خورشید(بخشِ نخست)
»  زن
»  گنجشکی بر عرشه با خورشید در مشت
»  محمد رضا مقدسیان و فیلم مستند کوره پز خانه
»  سلام رفیق خوبم، درود کاپیتان مردم
»  پیکاسو تحت نظر پلیس درباره صفحات ناشناخته زندگی این هنرمند مشهور
»  سفر به سیاره «شازده کوچولو»
»  همراه...
»  با زوربای یونانی