مهدی استعدادی شاد واکنشی به چهرههای متفاوت فاشیسم اسلام که به فاشیسم بهخاطر فقر عنصر انسانی شباهت دارد، نمیتوانست خود را به سرزمین پدری خاصی منتسب و یا به حاکمیتی قبلا تاسیس یافته متکی کند. چنان که حاکمیت جدید نیز بایستی نخست توسط جُنبش فاشیستی تسخیر میشد تا سپس بهعنوان ابزار و یا چارچوبی از آن استفاده شود. بنابراین بهره گرفتن از مفهوم ایثار برای سرزمین پدری همچون رسالت، تغییری در الگوی یک چنین شکلبندی حکومتی ایجاد نمیکند. درست به همین شکل نیز برپایی اسلام بوده که همچون شکل تاسیس ساختار قدرت تام فاشیستی، چیزی جز توده مردمی تحریک شده در تظاهر قدیمی خود نبوده است.
مجید نفیسیهنگامی که زندگیام به بادی بند بود
هنگامی که زندگی ام به راستی
به بادی بند بود
دریافتم که باید به زندگی لبخند زد
و هیچ چیز را ناچیز نگرفت.
وداع با الیاس خوری ترجمه محمد جواهرکلام الیاس خوری یکی از متفکران برجسته لبنانی که از میادین جنگ تا عرصههای هنر همیشه چون یکی از بزرگترین نامها در میان روشنفکران معاصر عرب، درخشیده، اخیراً در سن ۷۶ سالگی پس از دورهای از بیماری درگذشت و میراثی فراموشناشدنی از خود به جا گذاشت. وی با ترجمه آثارش به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، عبری و زبانهای دیگر [از جمله فارسی] در دیف نویسندگان جهانی قرار گرفت.
طاهره بارئیسرخپوستان چه خواهند کرد با فروش زمین در ازای خرمهرهها باد می وزد در خلال سینه ام
سرو کاشمر می رقصد بر دایره ی رباعیات
پسته دامغان، مغز سبز می نهد در دهان سبزه قبای باغ
نیشابور، بی غم از زوال نیلگون جام ها
درختی شده، نمایان کرده هفت شولا
علی اصغر راشدانیاد بعضی نفرات قدیم ها کربلا رفتن و کربلائی شدن، مثل مکه رفتن امروزها بود. هنوز اتوبوس نبود، با کاروان، زمینی و منزل به منزل میرفتند، زنده که بر می گشتند، براشان علم کتل و سلام وصلوات راه می انداختند و جلوشان گوسفند قربانی میکردند. هر ننه قمری نمیتوانست کربلائی شود. کربلائی محمد که می گفتند، یعنی حاج محمد امروزها.
عزت مصلا نژادمحجوبی و آهنگر محجوبی در زمستان سال ۱۳۵۸، بنا به دعوت دوست دیرین خویش، هادی خرسندی (طنزپرداز، شاعر و هنرمند برجسته ی ایرانی) راهی انگلستان شد و درلندن رحل اقامت افکند. او مدتی با نشریه ی “اصغرآقا” ی خرسندی همکاری کرد، سپس نشریه ای بنام “ممنوعه ها” منتشر ساخت و سرانجام با پشتیبانی دوستان یکدلی چون رضا مرزبان، امین خندان، اسماعیل خویی (فرهنگ پایدار)، احمد سخاورز، عبدالله، محمد تقی اسماعیلی و دیگران دست به انتشارنشریه ی “آهنگر در تبعید” زد. از کانادا هنرمند نامدار منصور شمس نیر بعدها به آهنگر پیوست. درهمین دوران است که محجوبی انتشارات “شما” را در تبعید پایه گذاری می کند.
اسد سیفهمجنسگرایی و پیشینه آن در ایران بخش دهم رابطه جنسی در اسلام تابع همان هیرارشی قدرتِ مردان است. مرد بر زن تسلط دارد، چنانچه بر دیگر اعضای خانواده. مرد این قدرت را نه تنها در رفتار جنسی با همسر خویش، در تفننهای جنسی با همجنس خویش نیز، اگر فاعل باشد، اعمال میدارد. مفعول در این رابطه نقش زن را بازی میکند. فاعل از مفعول لذت میبرد، بیآنکه به لذت بردن مفعول اندیشیده باشد. در رابطه با روسپی و چه بسا همسر نیز این رابطه حاکم است. معیار در این رفتا همان دخول است. و چون در مساحقه، بین زنان دخول صورت نمیگیرد، رابطه جنسی آنان نیز در حاشیه قرار میگیرد. سرگرمی و یا دلیلی دیگر به خود میگیرد تا ساختار جنسی حاکم بیخدشه بماند.
شهریار حاتمیافسانهی خلقت قطره آبی بُدم به جاریِ رود
او مرا با خودش به دریا برد
چون به دریا رسید قطره ی من
موج آمد مرا و در ما برد
مجید نفیسیمستی در شعر اسماعیل خوئی ميخانگیهای اسماعيل خوئی بر زمينهی سنتی ديرين در شعر فارسی آفريده شده و در آن از شيوهی وصفی منوچهری، سبك فلسفی خيام، تعابير صوفيانهی شمس، برداشتهای رندانهی حافظ و شعر خراباتی نصرت و نوميدیهای اميد سود برده شده است و با وجود اين نشان خود شاعر را بر پيشانی دارد. خوئی در اين شعرها به جای اين كه چون شمس از می جوهری الستی بسازد يا مانند نصرت آن را به مثابهی يك ارزشِ ضد ارزش به كار گيرد، برعكس كوشيده است تا از تاثير مشخص و واقعی می و ميخانه در زندگی معاصر سخن گويد.
رضا بی شتابنَفَس قسطی هوا قسطی زمان قسطی زمین وُ آسمان قسطی
نَفَس قسطی نگه گریان تنت خسته جهان قسطی
نمی بینی که قحطِ آدمیت می کُنَد غوغا
نمی بینی که او آوارۀ دنیا شد وُ تنها
فهیمه فرسایینروژ خرس طلایی برلیناله ۲۰۲۵ را برد پس از ده روز رقابت تنگاتنگ ۱۹ فیلم بخش مسابقهی هفتاد و پنجمین دورهی جشنواره فیلم برلین، فیلم نروژی «رویاها ـ سکس، عشق»، خرس طلایی این فستیوال را از آن خود کرد. این فیلم که به معنا و مفهوم عشق از دیدگاه سه نسل در جوامع صنعتی میپردازد، یکی از معدود تولیدات این دوره است که با سرمایهی مشترک چندین کشور ساخته نشده و تنها محصول یک کشور است.
رویاها» داستان دختری در آستانهی بلوغ به نام «یوهانا» را به تصویر میکشد که در ابتدای سال تحصیلی عاشق یکی از آموزگاران زن خود میشود، اما بدون آن که احساساتش را با او در میان بگذارد، به بهانه یادگیری بافتنی به او نزدیک میشود و لحظاتی سرشار از عشق و شور درونی را تجربه میکند. تنها محرم اسرار «یوهانا»، دفتر خاطرات او است که روزی به دست مادر و مادربزرگش میافتد.
گابریل گارسیا مارکز در یکی از این روزها ترجمه علی اصغر راشدان یک قالبگیر دندان مصنوعی از قفسه شیشه ای برداشت. یک مشت ابزار را،مثل نمایشگاهی، یکی بعد از دیگری، رو میز ردیف کرد. پیراهنی بی یقه با دکمههای طلائی بسته و شلوار کمربند دارش را پوشید. ترکه ای و شق – رق بود. حرف زدنش شبیه سنگین گوشها و نگاهش بیانگر اتکاء به خود بود. لوازم را رو میز مرتب که کرد، مته دندان را به طرف صندلی گردان چرخاند و نشست که دندان مصنوعی را پرداخت کند. انگار به کاری که میکرد فکر نمی کرد.
ا. رحمانزمستان،
اخوان- سیگارش را خاموش
و با قلبی خسته رفت
شعر در سینهِ زمستان شعله برداشت
شب خاموش
در دلِ هزاران امید
از میانِ گدازه ها گذشتند
منوچهر برومند سهاچشم می پوش زبمب باران ایران چشممی پوش
خردورزی کن و عقلانه می کوش
گزندی گر رسد بر خاک ایران
جهان یابد بسی ویرانی ازآن
سيروس"قاسم" سيف«کلام چهل و نهم از حکایت قفس – شرکت جولاشگا -» (آره..... همونجور که توی آسانسور افقی، ميون خواب و خيال و ديوونگی، داشتيم با بازجويه ميرفتيم سينما، توی همون حالت، به قضيه ی عکسا فکر ميکردم و مثل يه شطرنج باز ماهری که آماده و قبراق، رو به روی حريفش نشسته وو منتظر حرکت بعدی اونه، منم منتظر اون بودم که بازجويه، در مورد عکسا، بره رو سؤال دوم و منهم قضيه رو بکشونم رو اون خطی که مهره هاشو قبلن چيده بودم!
فرامرز پارساسجده شیطان در برابر آدم امروز، من ذلیلتر از آنم که بتوانم در برابر آدمیان ایستادگی کنم. فریب و نیرنگ را از من آموختند و اکنون همان را بر فرق سرم میکوبند. آنها این کار را هزاران بار بهتر از من انجام میدهند، تا جایی که من در حیرت ماندهام. جنایت، تجاوز، و دروغپردازیهایشان مرزی ندارد. حتی با استفاده از باورهای دینی، به راحتی به اعمال زشت خود ادامه میدهند.
شهریار حاتمیمحیط زیست کجایی مادر
چقدر این روزها دلتنگت هستم
چادرت را به کمر ببند
و جارو و خاک اندازت را بردار
زمین آکنده از زباله است،
رضا بی شتابدر کویِ دانشگاهِ تهران برای دانشجوی نخبه امیرمحمد خالقی
من زخمی وُ؛ افتاده در آغوشِ ایران
من مُرده ام در کویِ دانشگاهِ تهران
تاریخِ خون آلودِ خانه خوانَم از بر
اینجا خِرَد شد کُشته وُ شادی پریشان
مهدی استعدادی شادقرنی که گذشت بهواقع اهالی ادبیات در این چهار و پنج دهه اخیر در کنار روند آفرینشهای شخصی، توش و توان خود را در راه بازشناسی دستاوردها نسلهای قبلی نیز بکار انداختند. از این میان خوانشهای دقیقتری از میراث نیما، هدایت، چوبک، گلستان، فروغ، اخوان، شاملو و رویایی و... بدست آمده است. در این رابطه پژوهشگران وامدار تولید متنهای بازنگرانه نسل دوم هستند. نسلی که براهنی، شفیعی کدکنی، حقوقی، گلشیری و محمد مختاری و... را در بر داشت.
مرضیه شاه بزاززمانی برای پیرایش چون جامه خیس، برآمدم از بوران قرون
از خشمی که جان می گرفت اندک اندک،
در ساز پُر توش گرسنگان
از دندان حادثه که تیز کرده بر طعمه فرو میرفت
به سودایی دیرینه،
دست پیش آوردم!
اسد سیفنگاهی به پیشینه همجنسگرایی در ایران همجنسگرایی و پیشینه آن در ایران - بخش هشتم در میان متفکران ایرانی که از عشق نوشتهاند، ابنسینا جایگاهی ویژه دارد. او در واقع تحت تأثیر فلاسفه یونانی بود و در همین رابطه است که از "عشق پاک" بین مردان سخن میگوید: "هرگاه انسان دوستدار صور حسنه و وجوه مستحسنه گردید، اگر به جهت لذت حیوانی و جنبه بهیمی باشد از جمله افعال قبیح و اعمال زشت و قبیح محسوب میشود. اما اگر دوستی او به اعتبار جنبه عقلانی و وجه تجردی باشد، وسیلهای است به جهت اتصال به معشوق حقیقی و وصول به علت اولی...". ابنسینا از میان سه جنبه از عشق، یعنی معانقه (در آغوش کشیدن)، تقبیل (بوسیدن) و مباضعه (عمل جنسی)، که به صورت حسنه ممکن است پدید آید، جنبه سوم را حیوانی مینامد و در عشق مردان به هم جایز نمیداند.
شهریار حاتمیدر خواب و بیداری
در دوردست افق،
پیشانی تبدار خورشید
نمایان است.
چهره ی رنگ پریده اش،
خبر از افول عنقریب او می دهد
منوچهر برومند سهاپیامی به ابوجهل زمن بگو به ابوجهل کاسبِ مکّار
که ای مِهین مُخَبَّطِ بیهوده گویِ بد رفتار
مَخواه خَلقِ وزینی رود ز کشور خود
چو مانده است به جا از قتالِ استعمار
رضا بی شتابروزِ ملخ
روزِ ملخ آمد وُ یادِ زمان
گریۀ ناگاهِ گُل وُ باغبان:
آمده بودم به هوایِ بهار
گشتم اسیری وُ به زندان نهان
علی اصغر راشدانشمسی خانوم خیلی خب، دیگه سبزی پاک کنی نکن، نزدیک ظهره و هنوز صبحانه نخورده م، یه املت پروپیمون واسه م بیار، این بروبچه ها و لات لوتا رو یه جورائی کشیشون بده دور اطرافم، امروز میخوام بزنم به سیم آخر، جیک و پوک زندگیمو تعریف ودلمو خوب سبک می کنم و میرم دنبال کارم و دیگه م در و اطراف گلابدره یافتم نمیشه.» « کجاانشاالله، قصدم هاجرت ینگه دنیاداری؟ »
|