logo





دردِ دلِ درخت

دوشنبه ۲ تير ۱۴۰۴ - ۲۳ ژوين ۲۰۲۵

رضا بی شتاب



درختی خسته ام نامِ من ایران
درختِ خانه ام؛ می سوزدم جان
ببین آیا به چشمت آشنایم
درختِ پیرِ دنیا در عزایم
زمانی شادی وُ لبخندِ جان بود
زِ عشق وُ بوسه جانها جاوِدان بود
مرا مهرِ شما پرورده جان پاک
منم بی مهرتان؛ بیهوده پژواک
کُهنسالی درختی یادگارم
هنوز آهنگِ گرمِ جویِبارم...
نشسته عاشقی آوازه خوانی
کنارِ سایۀ سبزِ جوانی
به سوگِ میهن از چشم اش روان اشک
تمامِ هستی اش شد در بیان اشک
چنان پیچیده در شولایِ آتش
که گویی مُرده در آتش سیاوَش
برایت من بمیرم؛ از وطن گفت
تو گویی از زبانِ من سخن گفت
کنون تنها میانِ آتش وُ دود
ببین مُرده زِ وحشت چشمه وُ رود
میان سنگِ جنگ وُ قهر وُ هذیان
دلِ عاشق ز خاطر بُرده باران
نه ابر وُ شبنم وُ بادِ بهاری
نه رقص وُ شادی وُ آغوشِ یاری
نمی دانم که ماهم مُرده آیا
زِ خورشیدم خبر داری تو دریا!
زمین وُ آسمان می لرزد از غم
دلِ مادر نداند غیرِ ماتم
تبسم بر لبم خشکیده مادر
خبری داری زِ خانه جانِ خواهر!
چرا باید همیشه خانه پُر درد
امید وُ زندگی آواره دلسرد
چه می خواهی ازین آزُرده؛ دنیا!
نداری تو مگر مرگی جگرخا!
چرا اندوهِ ما پایان ندارد
چرا زخمِ تنم درمان ندارد!
مرا این بغض وُ فریادم فسون شد
ستمگر با جنون آمد فزون شد
ستون وُ سقفِ این خانه فرو ریخت
خیال وُ خون وُ آهم در هم آمیخت
حضورِ مرگ وُ آوازِ حزین ست
به هر سو دامِ کینه در کمین ست
مبادا سرزمینِ ما پریشان
مبادا سر به زانو بُرده گریان
درونسو وُ برونسو بانگِ دشمن
میانِ آتشی؛ ای مامِ میهن...
مرا با کودکِ دوران پیامی
که پیوندِ سِتُرگست وُ سلامی
شما در ریشۀ جانم جوانه
شما دُردانه وُ گنجی یگانه
جهان داند که ایران مهربانست
همیشه آشتی را ارمغانست
گواهِ بودنِ ما دانشِ ما
که رَزمآیش زِ دانش تابشِ ما
دوباره می شود روشنِ دلِ شهر
به خود می بالد از ایرانِ ما دهر
چراغِ راهِ ما سوگندِ جانهاست
فروغِ جانِ ما پیوندِ جانهاست
من ایرانم همان ققنوسِ آفاق
که از خاکسترم پروازِ اِشراق

دوشنبه 2 تیرماه 1404///23 ژوئن 2025


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد