new/bahman-parsa05.jpg
ژان گِنو

اعتصاب

برگردان به فارسی بهمن پارسا

خیلی بدبختی‌مون کم بود، که یه مرتبه تو کارخونه یی که پدرم کار میکرد یه اعتصاب شروع شد. چند روزی پدرم سعی کرد موضوع روُ از مادرم قایم کُنِه، هر روز صبح با تظاهر به اینکه میره از کفاش‌خونه کار بگیر بیاره خونه ُ میرفت بیرون و نیم‌ساعتی بعد بر می‌گشت و رفتارش اینطوری بود که اونروز کار نبوده! مادرم از رو تخت بیماری صداش بلند میشد که ; معلوم هس چه خبره؟ چی به سرمون میآد؟



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

لحظۀ بازآمدن

لحظۀ بازآمدنِ فصلِ خزان شد
گُرگ وُ میشِ لحظه ها وُ حیرتِ جان شد
باز برگِ بلا دیده از؛ شاخه چکیدَست
خسته وُ بی خانه وُ آواره روان شد



ا. رحمان

راه هایی که پیمودیم

در اتاقم
مردی ایستاده مقابلم 
-خدایا کیست او..؟
انگار از خاکستر برخاسته
از دخمه های تاریک
لبانم تکان خورد
من هنوز زنده ام!



new/abbas-khaksar-001.jpg
عباس خاكسار

سرودۀ آخر

در آخرین ملاقاتی
که فقط جای خالی اش آنجا بود
با تنها ساکی مانده از او در دست
و شانه هایی افتاده
زیر بار سنگین خاطره و خیال
و در گردبادی که پریشان ترش می کرد



nafisi.jpg
مجید نفیسی

دُختِ دهقان

این هیاهو از آنِ کیست
و از کدام سوی شهر می‌آید؟
آیا زاری سوگوارانی ست که به سوی دروازه‌ي رازین می‌روند
یا زنگ کاروانی که از سوی دروازه‌ي رودبار می‌آید؟



new/marzie-shahbazaz2.jpg
مرضیه شاه بزاز

آی خاک وسوسه برانگیز

نفسهای تند و سرگردان ساحل بود و
آنشب
دیدار آن قوی!
آه تپه های سبز
بازِ بال و پر ریخته را هنوز
بیاد می آرید؟



new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
مهدی استعدادی شاد

بغرنجی جامعۀ بحران زده

در حالی که به دهه‌ها درماندگی و استیصال به سایۀ جامعۀ ایرانی تبدیل شده، به‌طوری که شهروندانش با ترس و هولی مهیب روزگار گذارنده، امر بغرنج نیز پدید آمده‌است. گویی که همه به‌سوی پرتگاهی آخرالزمانی می‌ر‌وند. درست در همین لحظه بایستی اندرز قدمایی له شکیبایی را بازتاب داد و بر تداوم پایداری خونسردانه تاکید کرد.
به‌واقع این رهنمود، آن درسی است که از دل میراث نیاکانی ما بیرون می‌آید. آن عیاران و قلندرانی که دقیقا به‌وقت رجز‌خوانی بن‌بست و بی بدیلی، از امکان رهایی جمعی سخن گفته‌اند.



masoud-delijani.jpg
مسعود دلیجانی

به‌راه قله‌ها

در آن طلوع که نور جلوه می‌کند فراز کوه
و می‌وزد نسیم به روی موج‌های رود
روان به سوی قله‌ایم
در آن وزش که رقصِ شاخه٘ غرقِ شور می‌شود
و ذهن خنده می‌زند به اوجِ هر سرود
ز جان، چو هم پیاله‌ایم



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

قطعه ۴۱

 ای مهربان، نگاه کن، خوب نگاه کن، از کنار قطعه ۴۱ که می گذری، آهسته قدم بردار، مواظب باش پا روی لاله‌ها نگذاری، هر سپیده دمان لاله‌های جوان سر از خاک بر می‌ورند. آری، مخاطب من، رنگ ارغوانی لاله‌ها سراسر قطعه را پوشانده است. قلب می‌زند، قلب جوان می‌زند. قلب جوانان زیر قطعه می زند. زمین می موید. می موید. هشدار، لاله‌ها خوشبو هستند. هم‌چون گل‌های یأس خوش‌بو هستند.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

چراغِ غنچه‌ها

سَتّارِ من مادر تُرا چشم انتظارست
پیچیده در اندوه وُ جانش بیقرارست
فکر وُ خیالت راحتم کِی می گذارد
هر جا که باشی مادرت همراه وُ یارست



new/koudakan-ghaza02.jpg
کاریل چرچیل

هفت کودک یهودی
(نمایشنامه‌ای برای غزه)

ترجمه‌ی ناصر رحمانی نژاد

بهش بگو بیرون نیاد
بهش بگو بیرون نیاد حتا اگه صدای فریاد شنید
نترسونش
بهش بگو بیرون نیاد حتا اگه برای مدتی طولانی هیچی نشنید
بهش بگو ما می‌آییم و پیدایش می‌کنیم
بهش بگو ما تمام مدت اینجا خواهیم موند.
یه چیزی درباره‌ی مردها بهش بگو
بهش بگو اونا تو بازی آدمای بدی هستن
بهش بگو این یه داستانه
بهش بگو اونا خواهند رفت...



new/gaza-hunger-02.jpg
توف یاخر

تراژدی تصویر

ترجمه‌ی کوشیار پارسی

تا سده‌ی نوزدهم، واژه‌ها بودند که باید افکار عمومی را دگرگون می‌کردند – مثل «من متهم می‌کنم» نوشته‌ی امیل زولا در ماجرای دریفوس، «کلبه‌ی عمو توم» یا «ماکس هافلار»– اما در سده‌ی بیستم، عکاسی بیش از پیش این نقش را برعهده گرفت. در سال ۱۹۶۲، عکاس آلمانی «هلموت گرنزهیم»[۱۱] عکاسی را به‌عنوان «تنها زبانی که در همه‌جا قابل‌فهم است و بشریت را به هم پیوند می‌دهد» خواند؛ زبانی که به ما این امکان را می‌دهد تا به شکل ‌وفادار به حقیقت، امید و یأس را با یکدیگر در میان بگذاریم. او در کتاب عکاسی خلاق نوشت: «ما شاهدان عینی انسانیت و عدم‌انسانیت هستیم.»



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

« کلام شصت و هشتم از حکایت قفس – آوارگان جهان بیدار شوید!- »

....هدف بعدی، استفاده از خون و ادرار و مدفوع ميليون ها کارگر متخصص و غير متخصص و میليون ها آواره ای است که مثل سيل، از همه طرف به سوی شرکت سرازير شده اند. فقط ، اشکال اين شيوه، در آن است که بايد به شکل بسيار سری عمل شود!
اعمال شيوه ی سری در مورد کارگران متخصص و غير متخصص، چندان مشکل نيست، مشکل اصلی، آوارگان هستند و بازگرداندنشان به محل های پيشبينی شده و ساختن شهرک هايی برای اسکان دادن آنها و فروشگاه هائی که بتوانند ارزاق خود را از آن جا خريداری کنند!



nafisi.jpg
مجید نفیسی

دفینه‌های خاموش من

در پشت سکوت بعد‌از‌ظهرهای باغ
در کنار قلمه‌های رو‌به‌رشد
و در دل خاک رازهای سر‌به‌مهر
دفینه‌های خاموش من انتظار می‌کشند.



پدرام حاتمی

«میلاد سخت»

میلادی سخت باید
تولدی ققنوس وار
تا افسانه را
بدل به حقیقت کنی
و نظاره گرِ خاکسترِ وجودت گردی



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

خاطرات یک ناشناس

روزها، با تن لرزان و قلبی پر از ترس و امید، راهی مکتب می‌شدم. مُلای مکتب با بسم‌الله الرحمن الرحیم آیات قرآن را چنان می‌خواند که حیرت مرا برمی‌انگیخت. صدای تلاوت قرآن چون موجی آرام بر دلم می‌نشست و صلابت آن سقف کوتاه مکتب را می‌لرزاند. ظهرها، بوی کتاب‌های کهنه و عرق بدن ملا، فضای سنگین مکتب را پر می‌کرد که گاه تنفس را دشوار می‌نمود. کودک بودم، اما فرمانبردار؛ قرآن را با ملودی دلنشین تنوین‌ها، اَن، اِن، اُن، که مُلا به زیبایی می‌خواند می‌آموختم، تکرار می‌کردم و باور می‌کردم.



حسن جلالی

در هزار تویِ واژه

گلپونه هایِ دشتهایِ فراخم
بر تنِ زخماگینِ آزادی-
شریفه؛
کدامین شب طاهره
در چشمانت شکُفت وُ...
سرودهایش را واگویه کرد...



بابک یحیوی

«برای شریفه محمدی بخاطر استواری‌اش»

به شرافت شریفه ،
گل سنگ خسته در بند
به هر آنچه خوب،سوگند
به ندای مهربانی،
که خورد به مهر پیوند
نبود ترا گناهی،



new/nasim-khaksar07.jpg
حسین نوش آذر

شعر اعتراضی به مثابه کنش مستقیم:
شعر نسیم خاکسار در دفاع از شریفه محمدی

شعر «شریفه محمدی را اعدام نکنید» اثر نسیم خاکسار، نمونه‌ای برجسته از شعر اعتراضی است که مرز میان شعر و بیانیه حقوقی-سیاسی را محو می‌کند. خاکسار با انتخاب زبانی ساده و بی‌پیرایه، مشابه بیانیه‌های فوری حقوق بشری، پیام خود را بدون واسطه‌های زیبایی‌شناختی پیچیده به مخاطب منتقل می‌کند. این انتخاب، نشان‌دهنده اولویتِ فوریت و وضوحِ پیام بر صنایع ادبی است. شعر در بستر جنبش اعتراضی گسترده علیه حکم اعدام شریفه محمدی شکل گرفته و بازتابی از خشم و همبستگی جمعی است که در واکنش‌هایی مانند اعتصاب غذای ۸۵ زندانی سیاسی در اوین، اعتراضات سندیکاهای کارگری بین‌المللی و بیانیه‌های عفو بین‌الملل دیده می‌شود.



new/bibliothek-stutgart1.jpg
دویچلاند فونک کولتور:

تأثیر دگرگونی‌های شهری بر کتابخانه‌های عمومی

در دوران دیجیتالی شدن، شمار کمتری از مردم تنها به امانت‌گرفتن کتاب نیاز دارند. این دگرگونی، فرصت‌های کاملاً تازه‌ای پیش روی کتابخانه‌ها گشوده است: آن‌ها به مکان‌های دیدار و پناهگاهی برای ماندن بدل شده‌اند، با کارکردهای بسیار متنوع.
در سال‌های اخیر، کتابخانه‌های شهری، موزه‌ای و دانشگاهی بیش‌ازپیش به فضاهایی برای آسایش و لذت تبدیل شده‌اند. روزگار کتابدارهای سختگیر، تابلوی «لطفاً سکوت!» و قفسه‌های سر به فلک کشیده در اتاق‌های تاریک و خفه به سر آمده است: اینک فرهنگ کتابخانه‌ها دگرگون شده است.



new/Dawudi
بهروز داودی

لبخند

برای زندگی شریفه

چشمِ تو
جان گرفت

هم آنجا
که
شرِ همزادِ تو
نیز
پا گرفت



new/aliasghar-rashedan07.jpg
علی اصغر راشدان

مریض

واسه همین خاکی بودن جنابعالی، شیفته شومام. فکر نکن تعریف و تعارف، یا ملاحظه می‌کنم. اصلا و ابدا همچین جنس و جنمی نیستم. به موقعش خیلی‌م رک و راست و بی تعارفم. اعضای وارده قدیمی خانواده دهن واز که می‌کنن، طوری میزنم تو ذوقشون که خودشونو جمع و جور می‌کنن، ساکت می‌شینن و مثل بچه آدم گوش می کنن.



hasan-hesam03.jpg
حسن حسام

درسراچه قصابان

برای شریفه محمدی و هماوازان

در زمهریراین شب ِ بیداد
قاضیان،
روبه قبله ی حاجات
به حکم اشداءعلی الکفار
کمربه قتل تو بسته اند
به جرمِ هماوازی ،
با اردوی رنج و کار
و کودکانِ کار



new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
مهدی استعدادی شاد

ارتجاع لندنی

اکنون باید در معنای مفهوم "ارتجاع لندنی" تجدید نظر کرد. دیگر نباید آن را در چارچوبی برای تعریف شعر و شاعری به‌کار بست. مسئله ابعاد وسیع‌تری یافته است و رسانه ها در حال ریل گذاری جدیدی در برابر افکار و اذهان عمومی ما هستند. از جمله این که تلویزیون ایران اینترنشنال که در این میانه ولی نعمتش از عربستان سعودی به‌سمت حاکمیت اسرائیلی رفته، هدف پخش آگاهی کاذبی را در برابر خود گذاشته‌است. مغزشویی که پیامدهای بسی ناگوار برای آتیه ما خواهد داشت.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

هوایِ عاشقی

باز هوایِ عاشقی بُرد مرا به ناکجا
باز نیازِ عاشق وُ باز قرارِ آشِنا
تبسمِ ستاره ای؛ شکوهِ عاشقی
کبوتری شکوفه ای شِکُفته چون خدا!



»  حزب فاشیست ایتالیا و شاخه شبه‌نظامی آن، پیراهن سیاهان
»  در تاریکی،صدایمان را می برند
»  «کلام شصت و هفتم از حکایت قفس - قرن بیست و یکم، قرن رستاخیز آوارگان است!-»
»  شریفه محمدی را اعدام نکنید
»  تأثیر کودتای ۲۸ مرداد بر آثار احمد محمود
»  نشر و آزادی بیان در چین «با خواندن، مشکلات ساختاری چین را درک می‌کنیم»
»  مدرنیزه شدن زبان لوطی‌ها و لات‌ها!
»  مصدق در لاهه
»  دارکوب و کرم ابریشم
»  انسانم آرزوست؟
»  شام آخر،
»  نقدی بر داستان مسخ نوشته فرانتس کافکا، ترجمه صادق هدایت
»  غمرنگ
»  طرح یک چهره، بهاره هدایت
»  «یک شعر نمی‌تواند گلوله را متوقف کند ...»
»  «کلام شصت و ششم از حکایت قفس – جنگ و صلح خوب جنگ و جنگ و صلح بد!»
»  مصرعِ رقص
»  سایه اوستا
»  خواندن شعر
»  نیلوفرِ اشک
»  سعید ماسوری و ملاقات مادر سالخورده
»  شهوت شهرت
»  کورش، قهرمان دوران در بازتولید استوره‌های هزاره‌ای
»  روایت کال
»  تبعید و ادبیات
»  مقدمه‌ای بر بازآفرینی سونت دوم شکسپیر
»  وحید روباه
»  شبیخون
»  به سلامتی آقا کوچولو
»  شعر او ریتم زنده‌ی جهان آزادی است
»  بمباران موشکی زندان اوین و جا به جایی زندانی های سیاسی - عقیدتی
»  عطر آگین
»  «به کجای این شب تیره بیاویزم قبای ژنده‌ی خود را؟» (نیما یوشیج)
»  سلام کن به عشق به انسان
»  «کلام شصت و پنجم ازحکایت قفس- رابطه ملا نصرالدی و شرکت جولاشگا!- ......»
»  گُلِ یاس وُ عصرهای ساکت