seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام شصت و هفتم از حکایت قفس - قرن بیست و یکم، قرن رستاخیز آوارگان است!-»

(.... هنوز، چند سالی به برگزاری جشن بزرگ مانده است و شرکت، علاوه بر گرفتاری های ناشی از به اجرا درآوردن پروژه ی عظيم قبرستان ها، درگير انتقال آرام خودش به زندگی پنهان است که ناگهان، زنگ خطر به صدا در می آيد! چه خبر شده است؟! يکی ازمتخصصين شرکت، در خاک قبرستان های قديمی، به کشف ماده ی خطرناکی دست يافته است!....)



new/asad-seif06.jpg
اسد سیف

تأثیر کودتای ۲۸ مرداد بر آثار احمد محمود

همسایه‌ها" وقایع سال‌های پیش از کودتا را در بر می‌گیرد. "داستان یک شهر" سال‌های نخست پس از کودتا و شکست جنبش را، "بازگشت" زمان استقرار رژیم کودتا و سال‌های وحشت و خفقان را. در "همسایه‌ها" عشق به زندگی بهتر موج می‌زند، آینده نوید خوشبختی می‌دهد. در "داستان یک شهر" مقاومت و امید به هم می‌پیوندد تا تسلیم و یأس حاکم کمتر دیده شود. در "بازگشت" اما قهرمان داستان راهی را که تا کنون رفته نفی می‌کند، راه دیگری می‌جوید و سرانجام گام به راهی تازه می‌گذارد.



new/lam-wing-kee1.jpg
مصاحبه با لم وین‌کی

نشر و آزادی بیان در چین
«با خواندن، مشکلات ساختاری چین را درک می‌کنیم»

مصاحبه: کاترین هاوپت و یوزفینه راین

بر خلاف هنگ‌کنگ، من در تایوان می‌توانم آزادانه مقاله بنویسم، با دیگران ملاقات کنم و علناً بحث کنم. حدود یک‌سوم کتاب‌هایی که اینجا می‌فروشم در سرزمین اصلی چین در دسترس نیستند: کتاب‌هایی درباره سیاست چین یا درگیری‌های آن با تایوان و هنگ‌کنگ. بسیاری از این آثار توسط هنگ‌کنگی‌ها نوشته شده اما در تایوان منتشر شده‌اند. مشتریانم بیشتر از هنگ‌کنگ هستند، هر از گاهی هم یک چینی از سرزمین اصلی می‌آید.



masoud-noghrekar5.jpg
مسعود نقره کار

مدرنیزه شدن زبان لوطی‌ها و لات‌ها!

زبان لوطی ها و جاهل ها و لات ها، زبانی است چند لایه که حتی تنوع، تعّدد و پیچیدگی زبانی و گويشی و لهجه ای را می توان در آن دید و شنید. این زبان را زبانی دوراز نزاکت و ادب، مستهجن، رکيک، پاخطی، دم گاراژی، سخيف، کوچه بازاری ، کوچه بيابونی، پارکی، رُک، عريان، شلخته و بی دروپيکر، بی پروا، گستاخ، هرزه نگارانه ، اروتيک و... زبان اراذل و اوباش و لات و لوت ها و بد‌دهنان هم خوانده اند.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

مصدق در لاهه

آنجا، در آن عمارت پر‌نور
کنار درختهای باران‌خورده
بیش از نیم قرن پیش
مردی کهنسال ایستاد
که از سرزمین ما آمده بود
تا از بیداد غارتگران نفت
با جهان سخن گوید.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

دارکوب و کرم ابریشم

کرم ابریشم خوابالود بیرون می‌آید
دارکوب او را می‌بلعد.
کرم ابریشم به خواب می‌رود.
همه‌ی خوابهایش سبز است.



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

انسانم آرزوست؟

آنان که از دیو و دد ملول بودند، در پی موجودی می‌گشتند که نه خوی درنده‌ خویی دد را داشته باشد و نه پلیدی و فریب دیو را. دد، حیوانی واقعی چون شیر و پلنگ و گرگ است که طبیعتش دریدن و بلعیدن ضعیف‌تر از خود است. دیو هم، در اساطیر و آیین‌های ایران باستان، نه همیشه غول ‌پیکر و زشت، بلکه نماد نیروهای اهریمنی و دروغ‌ پرستی بود. در اوستا، دیو تجسم کژی، گمراهی و دشمنی با اهورامزداست. در شاهنامه، دشمن پهلوانان؛ در عرفان و اخلاق، نماد نفس امّاره و جهل؛ و در فرهنگ عامه، هیبتی که ترس و خطر را می‌پراکند.



ا. رحمان

شام آخر،

گیسوان دختری را 
بادِ شرقی به بازی گرفته
یله- با چشمان باز- سر به آسمان 
اینجا آتشی زیرِ خاکستر است
نمی دانم کفاره کدامین گناه را می دهیم!



new/franz-kafka.jpg
صادق شکیب

نقدی بر داستان مسخ نوشته فرانتس کافکا،
ترجمه صادق هدایت

داستان مسخ از مشهورترین آثاری است که توسط هدایت و دوست دیرینه اش، حسن قائمیان به فارسی برگردانده شده‌است. شهرت هدایت تا بدان حد فراگیر است که حتی نام قائمیان به محاق فراموشی می‌رود و کمتر کسی با وجود این‌که صراحتا در مقدمه کتاب ذکر شده این اثر توسط این دو نفر ترجمه شده‌است به این موضوع توجه می‌نماید.اکثر اشخاص صادق هدایت را به تنهایی مترجم این اثر می‌دانند.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

غمرنگ

بَر بام وُ بَر وُ بومِ جهان سوگِ تو غمرنگ
گُلشاخۀ خم گشته به آوایِ غماهنگ
هنگامه نگه! رَختِ سیه بر تنِ جان کرد
بنشسته پریشان وُ ستم دیده شباهنگ:
آوازِ من از رفتنِ تو بانگِ جگرسوز



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

طرح یک چهره، بهاره هدایت

جوانی‌اش در زندان‌ها سپری گردید. اما با این وجود دریافت که این حکومت «اصطلاح شدنی نیست» از درون پوکیده است. این است آخرین پیام او«ما دهه شصتی ها، آخرین به آزمون گذارندگان امکان تغییر مسالمت‌آمیز از راه اصلاحات بودیم. هیچ ناظر منصفی نمی‌تواند این ملت را به ناشکیبایی و تمایل به خشونت متهم کند. چرا که خرد جمعی ایرانیان طی دهه‌های گذشته بارها تمام منافذ احتمالی را برای تغییر مسالمت‌آمیز وضعیت آزمود. ولی همواره و همیشه با در بسته قدرت تمامیت خواه حاکم روبرو شد».



علی آشوری

«یک شعر نمی‌تواند گلوله را متوقف کند ...»

رشدی با تأکید بر این‌که شعر یا رمان به‌تنهایی توانایی متوقف کردن گلوله یا خنثی کردن بمب را ندارد، جایگاه واقعی ادبیات را از سطح کنش فیزیکی به سطح کنش معنایی و اخلاقی منتقل می‌کند. او این تمایز را نه برای کاستن از اهمیت هنر، بلکه برای برجسته کردن کارویژهٔ آن مطرح می‌سازد: هنر در عرصهٔ حقیقت و حافظه عمل می‌کند، نه در میدان جنگ و سیاست عریان. با این حال، همین قدرتِ «حقیقت را ترانه ای کنیم و انرا بخوانیم و نام بردن از دروغ‌گویان» خود نوعی عمل مقاومتی است؛ مقاومتی که سلاحش واژه و روایت است و میدانش وجدان جمعی.



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام شصت و ششم از حکایت قفس – جنگ و صلح خوب جنگ و جنگ و صلح بد!»

(....آيا در آن زمان که هنوز جنگی در کار نبوده است، شرکت با گنجاندن چنان مواردی در قرارداد فی مابين خودش با مالکين قبرهای قديمی، می دانسته است که در آينده، بر سر تملک قبرها، چنان جنگی بين مدعيان مالکيت قبرها، در خواهد گرفت و نتيجه اش ميليون ها کشته و معلول و آواره، خواهد بود که بعدها بتواند از آوارگان....).



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

مصرعِ رقص

عشق بیا خسته ام مصرعِ رقصی بیار
ای دفِ افسرده ام جانِ من وُ جانِ یار
غم شده ای رایگان سازِ زمان کوک نیست
رازِ بیان ساز کن عشقِ من ای یادِگار



new/faramarz-parsa.jpg
فرامرز پارسا

سایه اوستا

سرکارگر عباسی با عجله خودش را به طبقه سوم رساند و نفس‌نفس‌زنان به مهندس شفیعی گفت:
– آقا مهندس، یه کارگر از داربست طبقه اول افتاده پایین. دستش شکسته، سرش هم ترکیده… داره ازش خون می‌ره.
مهندس بدون این‌که سرش را از روی نقشه بردارد، پرسید:
– جوونه؟



new/nasim-khaksar007.jpg
نسيم خاكسار

خواندن شعر

معنا و شکل و صدای هر کلمه در هر شعر مي‌تواند با يكي از اين پاره‌هاي وجودمان روبرو شود و بيدارش کند تا او و نه ماي مجموع و كلي ما كه هزار كار و مشغله پاره‌هاي وجودمان را به پستو کشانده و با خود برده است، راه بيافتد به ديدار جهان تا آن دايره پرسش و نفي و پذيرش و تولد به گردش درآيد. و يكي از آن ها، آری، يكي از آنها آغاز به شعرخواني كند و برگهاي دفتر شعر را ورق ‌زند تا برسد به شعري به نام « از شهر سرد» و روي آن مكث كند.



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

نیلوفرِ اشک

چه جهانی ست
غزل واره ی تنهایی ما
سیلِ اشک است
یا
کابوسِ خواب وُ خیالی دیگر



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

سعید ماسوری و ملاقات مادر سالخورده

مخاطب من، سعید ماسوری را در شبانه‌ ترین دقایق زندان، بطور غیرمنتظره از زندان قزلحصار به زندان زاهدان تبعید کردند. مخاطب می تواند پیش خودش مجسم کند مادر سالمند سعید چگونه می باید یکه و تنها رنج راه سفر را به زاهدان به جان بخرد و خودش با وسیله ای به زندان زاهدان برساند. تا  شاید اجازه دهند چند دقیقه، فقط چند دقیقه فرزندش سعید را ملاقات کند. در حالی که دلش می‌خواهد بعد از  مدت‌ها دوری و بی‌خبری فرزندش را سیر ببیند. مخاطب من، هنگامی که مادر سالمند به ملاقات سعید می رود در کنارش بایست، او را ترک نکن  یار و یاورش باش، زیرا او مادر تمام ملاقاتی‌های زندانیان سیاسی -عقیدتی میهنمان است.



new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
مهدی استعدادی شاد

شهوت شهرت

چندین و چند ماه پیش اتفاقی افتاد که تاکنون فرصت یادآوریش نبود. به محفلی رفته بودم که می‌گفتند افرادش راجع به ادب حرف می‌زنند. یعنی عده‌ای گرد هم آمده و افراد شعر و قصه‌ای را می‌خوانند. دیگر حضار هم اگر لازم ببینند درباره‌اش گپ می‌زنند. منتها از پیش معلوم نبود که این رویه طبق سرگرمی عمومی خلق الله جلو می‌رود؟ یا این که جدّیت و تمایل به رشدی هم در افراد وجود دارد؟ این که خدای ناکرده در آن بین، فردیت شهروندانه‌ای نیز پرورده شود.



new/ostorehaye-hezarei01.jpg
س. سیفی

کورش، قهرمان دوران در بازتولید استوره‌های هزاره‌ای

لوح کورش را شاید بتوان از آخرین لوح‌های گلی در میانرودان دانست که آن را پادشاهی چون کورش از خود به یادگار نهاده است. اما پیش از این نمونه‌هایی از آن‌ها را شاهان سومری یا اکدی هم نوشته‌اند. متن‌ تمامی این لوح‌ها از نظر موضوع و مضمون شباهت‌هایی نیز با هم دارند. چون هر یک از نویسندگان آن‌ها بدون استثنا رفتارهای خود را به خدایی آسمانی نسبت می‌دهند و این ادعا را دنبال می‌کنند که گویا از سوی او برای اجرای برنامه‌های زمینی خود مأموریت یافته‌اند. در عین حال، همه‌ی آنان "شاه شاهان" بودند و به گمان خویش بر همه‌ی سرزمین‌‌های منطقه حکم می‌راندند.



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

روایت کال

در این روایتِ کال،
ما ماندیم و بی‌خوابی‌ها،
ما ماندیم و قصه‌های نارس
و کلاغ‌هایی
که هرگز به خانه نرسیدند.



new/shahrouz-rashid05.jpg
شهروز رشید

تبعید و ادبیات

تبعید، موضوع و محتوای ادبیات نمی‌تواند باشد. در نهایت تبعید موقعیتی‌ست استثنایی. برای بازبینی و بازخوانی، درنگ کردن در آنچه بر ما رفته است، بیرون بودن از روزمرگی و تاریخ‌مرگی. در موقعیتِ اقلیت بودن. مثل موقعیتی که مثلاً کافکا دارد. در اقلیتِ زبان بودن. خودِ آن موقعیت محتوایی ندارد. مثل زاویه دید است. جایگاه است. نظرگاه است. مثل این است که آدم درباره نظرگاه چیزنویسی کند. و این موقعیت می‌تواند به راحتی تبدیل به پرت‌افتادگی شود؛ نوعی بی‌مکانی.



masoud-delijani.jpg
مسعود دلیجانی

مقدمه‌ای بر بازآفرینی سونت دوم شکسپیر

چهلمین دِی رفته و برفی فکنده بر جبین
مزرعِ زیبائیت را زخمه کرده موج چین

آن ردای خودستا کز برق دیده شاد بود
ژنده گردیده چنان یک تکه پاره پوستین



new/aliasghar-rashedan07.jpg
علی اصغر راشدان

وحید روباه

پیاده رو جنوبی خیابان اشبی را زیر قدم گرفته بودم تا بروم اوکلند، رد می‌شدم که وحید را دیدم، روی نیمکتی پائین تر از مال زنجیره ای والمارت نشسته بود، رفت و آمد زیاد نبود، دور اطراف خلوت بود، کوله پشتی همیشگیش را کنارش گذاشته بود، انواع چیزها را از توش در می آورد، هر سنخ جنس را تا و دسته می کرد و کنار دیگرش رو هم می‌گذاشت، مدتی پشت نیمکتش ایستادم، بی سر و صدا، رفتم تو نخش، آنقدر با خود و کارهاش سرگرم و مشغول بود که اصلا متوجهم نشد،...



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

شبیخون

نانِ مردم را رُبُوده نامِ آن تقدیر شد
آهِ سرگردانِ انسان وه چه بی تأثیر شد
در شبیخونی شگفت انگیز دزدان آمدند
زندگی آزرده ای زندانیِ تزویر شد