new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
مهدی استعدادی شاد

سوغات سفر

پاریس در واقع پس از کوچ و تبعید ایرانیان گریخته از بیداد خلیفۀ شیعه، اگر نه مرکزی یگانه ولی یکی از مراکز اصلی تجمع "اینتلیجنسیا"ی ما بود. "فراریان" ناخشنود از وضع جاری کشور، قبل از دوران اینترنت، چندین و چند روزنامه، نشریه سیاسی و جنگ فرهنگی در آن نشر میدادند. این همایش و چالش تبعیدیان که روشن نگری را مد نظر داشته،از آغاز دهۀ هشتاد قرن بیست شروع شده و تا ب



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

پژواکِ پرِ پرواز

پژواکِ پری مانده وُ آواز
کابوسِ قفس حسرتِ پرواز
جان سوخته از مِحنت وُ فریاد
نوزادِ زمان نامَده جان داد



حسن جلالی

مویه می‌کند وطن،

بندر تو را چه شد!
زان تیر زهرآگین 
از کدامین سو بر قلبت نشست..؟
سوختی 
در کینِ اهریمنانِ کوردل



nafisi.jpg
مجید نفیسی

انبه

انبه‌هایت رسیده‌اند
و بوی خوشی می‌دهند.
یکی را برمی‌دارم
قاچ‌قاچ می‌کنم
و ناگهان بیاد می‌آورم
آن ظهر گرم تابستان را



new/gariel-garcia-marquez1.jpg
گابریل گارسیا مارکز

قطعه دیگری از مرگ

ترجمه علی اصغر راشدان

ازخواب پرید ودلیلش رانفهمید.بوی تیزوپرباربنفشه وگاز« فرمالدئید»ازاطاق پهلوئی نفوذکرد وبابوی جوانه های جوان گلهای در حال بیدارشدن باغچه درآمیخت و راهی داخل شد.تلاش کرد آرامش یابد، خونسردی‌اش را که تو خواب از دست داده بود، دوباره به دست آورد. باید گرگ و میش صبح می بود.بیرون و تو باغچه، فواره آوازش را رو علف ها شروع کرده بود و آسمان تو پنجره باز، آبی بود. نگاهی به درون اطاق لرزان تو سایه- روشن انداخت و تلا ش کرد دلیل بیداری نامنتظره ش را بفهمد.



new/nasser-pakdaman-yad1.jpg
شیدا نبوی

در سالگرد مرگ ناصر پاکدامن
ناصر، جدا از کتاب و قلم و تحقیق

او به‌واقع محققی بود متفکر، و نوگرا. ذهنی جوان و فعال و سرشار از ایده‌های نو داشت. روشنفکری بود چند وجهی. به زبان فارسی و ادبیات فارسی بسیار زیاد دلبسته بود و به موطنش ایران. با این که به قول خودش "بخش بیشتری از زندگی‌اش را خارج از ایران سپری کرده بود"؛ دوران درس و تحصیل در فرانسه و بعد دوران طولانی‌تر و سخت‌تر تبعید باز هم در فرانسه، هیچ‌گاه ایران از فکر و ذهنش خارج نبود و نگرانی از اوضاع ایران دغدغۀ دائمی‌اش بود. فراموش نکرد که چرا پناهنده است و چرا در فرانسه زندگی می‌کند، و تا به آخر پناهنده ماند. ناصر به موسیقی به همان اندازه علاقه داشت که به سینما و تئاتر. نوآوری در هنر را سخت می‌پسندید و روی آن فکر می‌کرد.



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام پنجاه و پنجم از حکایت قفس»
«رئیس ما، خود شخص اعلیحضرت هستند!»

(....يکی ديگه از اون آرمانگراها که اونم دانشجو بود و خان زاده؛ رفته بود و اسم تشکيلاتی خودشو گذاشته بود، جهانزاده! بعد از اونکه يه خورده با هم گپ زديم و فهميد که ماهم يه چيزائی حاليمونه، ازش ميپرسم که چرا فاميل خودتو، از خانزاده، برگردوندی وو کردی، جهانزاده؟!
ميگه:" چون، من، جهانزادم، نه خانزاد!".



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

بارانِ خون (۱)

ارانِ خون می بارد از چشمِ تو ایران
رنگین کمانِ مُرده شد افسوسِ انسان
با من زِ اندوهِ دلت گفتی عزیزم
ای آرزو ای دخترِ زیبایِ باران



new/mehdi-estedadi-shad05.jpg
مهدی استعدادی شاد

چم و خم نظارت

امنیت‌چی‌هایی فلکزده، بیش از هر قشر و گروهی در ایران، نگران آتیه و نفوذ خود هستند. این نگرانی به پای طراحی سناریوهایی می‌رود. اینکه اگر رهبر کنونی اقتدار خود را از دست داد، ایشان چه خاکی باید سر خود بریزند تا از ریسک سقوط آزاد بکاهند. از این رو در اپوزیسیونی دست ساز القای شبهه نجات می‌کنند و مُنجی سازی. با این امید که تیم جانشین کم خطری را برای حفظ وضع موجود خود مثل بادبادک هوا نمایند.



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

وطن

وطن کجا و ما کجا
وطن کجا به ناکجا
هزارسال اگر به خاک غربت ام کشی،
کجا وطن شود که خاکِ ناکجاست.



new/dokhtarane-afghan01.jpg
مهستی شاهرخی

دختران افغان و«پیام‌رسانان» نمایشی برگرفته از «آنتیگونه» (سوفکل)

گروه تئاتر دختران افغان نمایشی زیبا و شاعرانه را به مدت یک هفته در تئاتر بوف دو نور به معرض نمایش گذاشت. نمایش حاصل یک کار گروهی نه زن پناهنده افغانی در فرانسه زیر نظر و صحنه گردانی ژان بلورینی است. گروه تئاتر دختران افغان پس از سلطه دوباره طالبان بر افغانستان در سال ۲۰۲۱ بر اساس تراژدی باستانی «آنتیگونه» سوفکل با آگاهی به گذشته‌ خونبار و تلخ افغانستان نمایش «پیام‌رسانان» را با زیبایی کامل از سال ۲۰۲۳به روی صحنه آورده است و قریب دو سالی‌ست که نمایش به زبان دری در شهرهای مختلف فرانسه در گردش بوده است. نمایشی که نگاهی امیدوار به فردایی بهتر و آینده پیش رو دارد.



حسن جلالی

در میانِ ستاره‌ها

نام گمشده ها 
قامتِ سروِهای خونین را
به یاد می آورم
همینجا که چشم بر شب دوختم
در غُربت شبانه ام



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

فاطمه حسونه عکاس و هنرمند فلسطینی

مرگ تراژیک  هنرمند فلسطینی« فاطمه حسونه» بار دیگر نشان داد که  دولت اسرائیل از کشتار هنرمندان و روزنامه نگاران ابایی ندارد. فاطمه حسونه  عکاس و هنرمند فلسطینی پیش چشم میلیون ها انسان در سراسر جهان بر اثر  حملات موشکی اسرائیلی از جهان رفت. هنرمندی که با صبوری طی یک سال و اندی قتل عام مردمان فلسطین را به‌دست دولت اسرائیل مستند کرد .این عکاس هنرمند فلسطینی پیش از مرگش دستاورد هنری اش را توسط مستند ساز ایرانی «سپیده فارسی» جهت شرکت، نه در واقع جهت آگاهی مردمان جهان  از نسل کشی دولت «آپارتاید» اسرائیل به جشنواره معتبر کان فرستاد.‌



new/aliasghar-rashedan07.jpg
علی اصغر راشدان

انگار با دیوار حرف می‌زد

از رو تخت پائین که می‌آمد، باز می شد همان بگو بخند پر جنب و جوش و نقل محفل بچه ها. تو بحث های سیاسی و ادبی و فرهنگی کمتر کسی حریفش می شد. بعد از خواب و خوراک و نظافت شبانه روز، دایم کله ش روکتاب بود، همه سنخ کتاب را بولدوزر وار می‌خواند. خیلی از اشعار شاملو، اخوان، فروغ، کسرائی و نیما را حفظ بود.
انقلاب در زندانه‌ا را خرد و چهار طاق باز‌کرد. باهم از در زندان بیرون که زدیم، گفتم:
« قرار بگذاریم و هر از گاه هم رو ببینیم»



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

پیراهنِ آسمان

پیراهنِ آسمان سیاه است
در چشمِ خدا سکوت وُ آه است
مادر چه کنم اسیر وُ تنها
دستانِ بُریده ام گواه است



new/gariel-garcia-marquez1.jpg
گابریل گارسیا مارکز

رهائی سوم

ترجمه علی اصغر راشدان

دوباره این سروصدا،همان سرو صدای سرد، عصب خراش و چکشی،خ وب می شناختش، تیز و پرورده شده، حالا انگار روز به روز براش نامانوس‌تر شده بود. صدا، خفه و سوراخ کننده، تو جمجمه خالیش می چرخید. انگار یک کندوی زنبور تو چهار دیواری کاسه سرش گذاشته شده بود. به شکلی مارپیچ و دنبال هم، رشدی دم افزون داشت و درونش را می‌کوبید. با ریتمی یکنواخت و بیکران و خراشنده، ستون فقرات و تنش را می‌لرزاند. چیزی تو ساختمان مادیش، به منزله تقدیر انسانی، دچار بی‌نظمی شده بود. چیزی که دوباره نظم گرفته و حالا خشک و سخت، چکش می‌کوبید. انگار رو استخوان دستی آسیب دیده چکش می‌کوبید. تلخی های سراسر زندگی را به خاطرش می‌آورد.



masoud-delijani.jpg
مسعود دلیجانی

سرشتِ وحشی

دیده به سویت نگران، نه من کُنم که جان کُند
سوی تو سر به پا دوان، نه من دوَم که جان دود

عطر کلامت به برم از پس پرده می رسد
ناز گرانبار ترا، نه من خرَم که جان خَرد



new/kazem-kardavani-03.jpg
کاظم کردوانی

به‌یاد ماریو بارگاس یوسا میراث‌دار بزرگ ادبیات جهان که جهانی به روی ما گشود

امروز اگر سخن گفتن از سیطره‌ی ادبیات آمریکای لاتین یا به‌تعبیر درست‌ترِ ادبی ادبیات اسپانیایی–آمریکایی بر ادبیات جهان دور از احتیاط علمی باشد، کاملاً روا و واقعی است که بگوییم در دو دهه‌ی اخیرِ قرن ما این ادبیات، سرزنده‌ترین و بحث‌انگیزترین و قوی‌ترین بخش ادبیات جهان بوده است. انتشار چند میلیونی آثار نویسندگان اسپانیایی-آمریکایی به زبان‌های مختلف دنیا، نوآوری‌های ادبی این نویسندگان و تأثیر شگرف سبک نگارش آن‌ها بر بسیاری از کشورها، سهم غیرقابل‌انکارِ آنان در بارور ساختن ادبیات جهان و دمیدن روحی تازه در حرکت ادبی جهان که گاه حس می‌شد به بن‌بست و تکرار دچار شده است، بر کوشش و خلاقیت نویسندگان بزرگی صحه می‌گذارد که درعین بهره بردن از تجربه‌های اروپا و آمریکا راهِ نویی درپیش گرفتند و با رهانیدن خود از دستِ «ولایت» ادبی اروپاییان با دستی پُر به میدان آمدند و گفتند سخنی برای گفتن دارند.



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

«کوچه شامپيونه[۱]»

حالا اگر چشمانت را باز كني، مي‌تواني از پشت شيشه‌ها، آن تكه از آسمان را ببيني، خاكستري مايل به آبي را. و از خود بپرسي چه ساعتي است. گيرم كه مجبور باشي سرت را بالا بگيري تا چشمت به عقربه‌هاي ساعتي بيافتد كه مدتهاست از كار افتاده است. پلك روي هم بگذاري و گوش بسپري به همهمة دور و گمي كه از فاصله‌ها به گوش مي‌رسد. دلت بخواهد تكاني به خودت بدهي. از روي تخت پاشوي بروي كنار پنجره بايستي و نگاهي به محوطه بياندازي. شاخه‌هاي خيس درخت‌ها را ببيني و خاكي كه آب باران را به تن كشيده. لاي پنجره را اگر باز كني، مي‌تواني بوي خاك باران خورده را بشنوي.



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام پنجاه و چهارم از حکایت قفس –سیاست، کاری به کار حقیقت نداره!-»

( ایوالله! پهلوون. با همین چشمه ای که اومدی، نشون دادی که دیگه از اون آرمانگرائی سابقت چیز چندانی توی تو نمونده! داری کم کم میشی یه سیاسیکاردبش دیوس قرمساق . لحاف کش . بقچه کش. زن بمزد. بی غیرت . دلال محبت . بی تعصب. بی ناموس... همونکه اون باز جوی جاکشم سعی می کرداز من بسازه! آره... اون جاکش می گفت که ....)



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

سیمرغِ سَحَر

سیمرغِ سَحَر سر زد عشق آمد وُ بر در زد
گفتا بگشا در را کین غصه دگر پَر زد
بگذر تو زِ تنهایی تو عاشق وُ شیدایی
عشق آتشِ سیال است آغازِ تو زیبایی



new/Mario-Vargas-Llosa02.jpg
سیاوش قائنی

وداع با صدای بزرگ آمریکای لاتین

درگذشت ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ نوبلیست و وجدان بیدار ادبیات معاصر

ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ نامدار پرویی-اسپانیایی، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات و یکی از چهره‌های درخشان ادبیات معاصر آمریکای لاتین، در ۸۹ سالگی چشم از جهان فرو بست.
بارگاس یوسا تنها یک نویسنده نبود؛ روشنفکری متعهد بود که در دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی پا به عرصه‌ی سیاست گذاشت و برای ریاست‌جمهوری پرو نامزد شد. هرچند در این رقابت ناکام ماند، اما همواره از مدافعان سرسخت آزادی بیان، دموکراسی و نقد قدرت‌های خودکامه باقی ماند.



new/asad-seif06.jpg
اسد سیف

زندگی کوتاه است

(نامه‌ای به قدیس آگوستین)

فلوریا رستگاری ادعایی آگوستین را در برابر عشق قرار می‌دهد تا نتیجه بگیرد؛ "خیانتی بالاتر از این هست که آدم معشوقه‌اش را به خاطر روحش ترک کند؟" آن‌هم روحی که در آغوش وی آرامش داشت. او عاشقِ پیشین را محکوم می‌کند که صادقانه اعتراف نکرده است و "این کار چندان مایه سربلندی نیست". به عمد پرهیزگاری را پیش کشیده تا عشق را محکوم کند و شادی و شوخ‌طبعی و طنز را از "مقوله شهوات جسمانی و یا تن‌پروری" به حساب آورد



new/Mario-Vargas-Llosa02.jpg
سیاوش قائنی

وداع با صدای بزرگ آمریکای لاتین

درگذشت ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ نوبلیست و وجدان بیدار ادبیات معاصر

ماریو بارگاس یوسا، نویسنده‌ نامدار پرویی-اسپانیایی، برنده‌ی جایزه‌ی نوبل ادبیات و یکی از چهره‌های درخشان ادبیات معاصر آمریکای لاتین، در ۸۹ سالگی چشم از جهان فرو بست.
بارگاس یوسا تنها یک نویسنده نبود؛ روشنفکری متعهد بود که در دهه‌ی ۱۹۹۰ میلادی پا به عرصه‌ی سیاست گذاشت و برای ریاست‌جمهوری پرو نامزد شد. هرچند در این رقابت ناکام ماند، اما همواره از مدافعان سرسخت آزادی بیان، دموکراسی و نقد قدرت‌های خودکامه باقی ماند.



new/jamalzadeh1.jpg
مجید نفیسی

جمالزاده و مشکل وطن

در زمانی که جمالزاده تصمیم به اقامت در خارج از ایران گرفت شمار مهاجران ایرانی در کشورهای غربی کم بود.اما امروزه که میلیون‌ها ایرانی بیرون از ایران زندگی می‌کنند بهتر می‌توان دریافت چرا جمالزاده در انتخاب محل زندگیش تصمیم درستی گرفت زیرا سکونت در ژنو به او اجازه داد که هم به زبان فارسی از مشکل وطن بنویسد و هم از مواهب مردم‌سالاری در سوئیس بهره گرفته با آزادی و حیثیت زندگی کند. انتخاب محل سکونت یک تصمیم فردی است و برای همه نمی‌توان از پیش یک نسخه پیچید. همه که نباید جلال آل‌احمد و احمد شاملو شوند. یکی هم باید محمدعلی جمالزاده یا غلامحسین ساعدی شود. عشق به وطن، لازمه‌اش زندگی در وطن نیست و نویسنده‌ی بزرگ ایرانی شدن، نیاز به زیستن و مردن در ایران ندارد.



»  در سوگ مادر شایگان
»  کوره راه کناره‌ی رود پرشتاب
»  ما می خواهیم زندگی کنیم
»  حکایت ملاقات فرستادهٔ روم با خلیفهٔ مسلمانان « عُمَر»
»  کتاب گریزی ما
»  حاکم و زهر
»  ساعت دلکش روز
»  از رنجِ مَردم
»  تو هنوز نمی دانی
»  نقدي بر رمان بلوط نوشته : خانم روح انگيز شيرواني پور
»  خرکاسه بشقابی
»  «کلام پنجاه و سوم از حکایت قفس – دموکراسی، خط قرمز ندارد!-.»
»  لیبراسیون پاریس
»  شادیم را دیریست
»  آش
»  حسين اقدامی، شاعری که اعدام شد
»  تو هرگز غزا‌ کرده‌ای در فرنگ؟ / سعدی