شانه هایم را
به تو پیشکش می کنم
تا چون کوهی،
تکیه گاه سرت باشند
وقتی که می گریی.
برای سیلاب اشک هایت اما
دریایی جستجو کن
پیش از آن که
زمین و زمان را با خود ببرد.
آینه ی قلبم را
به تو پیشکش می کنم
تا در هر تپش
بازتاب قلب شکسته ی تو باشد
برای داغ دلت اما،
مرهمی ندارم.
گوش هایم را
به صدای تو می سپارم
تا در هیاهوی حیله گران
طنین صدایت گم نشود
برای حرف های دلت اما
گوش شنوایی نمی یابم.
در این دَوَرانِ تهوع آور
دستت را می گیرم
تا زمین نخوری
راه را اما
تو باید بروی.
به ندای قلبت گوش بسپار
تا باهم
از این دالان وحشت
عبور کنیم.
شهریار حاتمی
استکهلم دوم تیر ۱۴۰۴
نظرات خوانندگان:
همراه فریده حاتمی 2025-06-23 08:08:40
|
بسیار زیبا و حزن و اندوه و همراهی در هم ادغام شده اند، طبعت ماندگار
تندرست باشی عزیزم،
هرچند که دوری ولی همیشه با ما وایرانی زنده باد ایران و ایرانی🌹🌹🌹🤲🤲❤️ |
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد