مخاطب من، اسرائیل طبق یک نقشه از پیش تعیین شده ،تحت عنوان« حملات پیشگیرانه »بر خلاف قوانین بینالمللی با استفاده از هواپیماهای جنگنده «فوق مدرن»آمریکایی سرزمین ما را مورد تهاجم هوایی قرار داده است .طولی نکشید که مردم جهان دریافتند که این تهاجم غافلگیرانه مشخصاً به پشتیبانی ایالات متحده آمریکا از یک سو و اتحادیه اروپا به ویژه فرانسه، انگلیس و آلمان انجام گرفته است. همانطور که میبینید از فردای آن روز نیروهای مترقی سیاسی،کانون های فرهنگی مثل کانون نویسندگان ایران، شورای فرهنگی معلمان ایران، سندیکاهای مستقل کارگری و همچنین افراد چه از بیرون چه از درون زندانها در رابطه با جنگ ویرانگر و «خانمان برانداز » دست به موضعگیری زدند.این که این جنگ،جنگ ما نیست، جنگ کردم ایرانی و مردم اسرائیل نیست. جنگ صدمات جبرانناپذیری به جنبش رو به رشد مردم ایران خواهد زد. اسرائیل با توافق و همکاری آمریکا و کشورهای غربی؛ صدور تسلیحات نظامی و افزارهای جنگی، در یک هماهنگی کامل با بهره گیری از همه امکانات مالی و تسلیحاتی دست به قتلعام مردمان فلسطینی زده است. اسرائیل بعد از تهاجم ددمنشانه «سازمان حماس» به جای آنکه به دفاع از مردم اسرائیل بر خیزد، دست به کشتار بیرحمانه مردمان نوار غزه زده است. کشتار نه، نسل کشی و متعاقب آن بیش از پنجاه و چهار هزار نفر را به هلاکت رسانده است. از جمله بیش از نوزده هزار کودک. یادآور اردوگاههای مرگ نازیها آلمان و کورههای آدم سوزی. یهودیانی که توسط ارتش رایش سوم از نقاط مختلف اروپا جمع آوری و با قطارهای سریع السیر به اردوگاههای مرگ اعزام می شدند، قربانیان توحش نازی ها. اسرائیل قربانی دیروز، متجاوز امروز، بطور روزمره و به نحو غیر قابل تصوری دست به کشتار هر روزه فلسطینی های نوار غزه می زند. آب از آب تکان نمی خورد. علیرغم کوشش سازمان ملل متحد، علیرغم آرای اغلب ممالک عضو سازمان ملل برای اجرای هر چه سریعتر آتش بس، ایالات متحده آمریکا هر بار آنرا «وتو» می کند. در چنین هنگامهای است که اسرائیل با هواپیما های جنگنده نظامی و مهمات و تجهیزات و تسلیحات که آمریکا بهرایگان در اختیار اسرائیل گذاشتهاست، به اضافه «هجده میلیارد دلار» کمک بلاعوض (دوران فرمانروایی بایدن - حزب دموکرات» به جنگ با مردمان بیدفاع فلسطین می رود.هدف،به اشغال درآوردن سرزمین فلسطین،طرحی که از سال «۴۸» مقامات اسرائیلی در حال پیاده کردن آن هستند. باری مخاطب من ،اسرائیل با بمباران هوایی به ایران جنگی را به مردم ایران تحمیل کرده است که چیزی جز ویرانی و آوارگی و مرگ به بار نمی آورد.از سویی دیگر رژیمی در ایران برغم مخالفت مردم بر سر کار است که از هیچگونه مشروعیتی برخوردار نیست. خیزش انقلابی زن زندگی آزادی ،«انقلاب ژینایی » بیان خشم و انزجار جوانان ما از رژیم بغایت ارتجاعی سرکوبگر است،رژیمی که صدای معترضان را بر نمی تابند. زندانها انباشته شده است از نیرویهای معترض ،کسانی که به نقد حاکمیت می نشینند.سانسور و ممیزی ،بازداشت های بیرویه، محاکمات فرمایشی پشت درهای بسته ،حبس های طولانی.زنان زندانی بعد از سالها هنوز پشت میله بسر می برند. بخاطر دفاع از حقوق زنان ،کارگران ، و مردمان اعماق. روشنفکران بخاطر اعتراض به سانسور و ممیزی، بخاطر اعتراض به خفقان حاکم بر میهنمان. حقوقدانها بخاطر دفاع از حقوق کارگران و کودکان.«دکتر جلالی» بهدلایل واهی هنوز زیر اعدام است ،«پخشان عزیزی، وریشه مرادی ،شریفه محمدی » هنوز زیر اعدام هستند. نرگس محمدی ،ریحانه انصاری نژاد «انیشا اسداللهی، مریم اکبری منفرد، بهاره هدایت، ایرایی، زینب جلالیان، رضا خندان، محمد نوری زاد ، مصطفی تاج زاده، هنوز در زندان بسر می برند.در زندان اوین بیش از هفتاد زندانی سیاسی زن محبوس هستند.اما زندانها یکی دوتا نیستند ،هم اکنون بیشمار زندانی سیاسی در بازداشتگاه کهریزک کرج ،لاکان رشت ،کرمانشاه،شیراز ،و همچنین استان لرستان و اصفهان ،خوزستان ؛ اهواز و آبادان و خرمشهر و دیگر نواحی خطه جنوب ،در بدترین شرایط زیستی با حداقل امکانات رفاهی و پزشکی محبوس هستند.فی المثل زنان زندانی کرد :سعدا خدیری، مژگان کاووسی، سکینه پروانه، ژیلا هژبری، هاجر سعیدی، فرشته حسینی، وریشه مرادی، پخشان عزیزی، شریفه محمدی، زینب جلالیان در زندانهای (اوین، ارومیه، یزد،تنکابن،مشهد ،رشت،و سنندج محبوس هستند.اغلب آنها به اتهام اجتماع و تبانی و اخلال در نظم عمومی در بازداشتگاه ها بسر می برند وبا دارند دوران محکومیت خود را میگذرانند . بعلاوه محرومیت از حق وکیل در زمان بازداشت ،و بازجویی های مداوم ،محرومیت از دسترسی به خدمات درمانی ،فشار مضاعف بر آنها و بویژه دخالت و پرونده سازی نهاد های امنیتی علیه زنان بازداشتی از بارزترین نقص حقوق زنان در بازداشتگاه ها بوده است.محمد نوریزاد زندانی سیاسی قدیمی نمونه ای از اجحاف و ستمی است که در مورد نقض حقوق یک زندانی می توان تصور کرد.محمد نوریزاد علیرغم بیماری های قلبی و عروقی در محرومیت از خدمات درمانی در زندان مشهد زندانی است. زینب جلالیان،زندانی سیاسی نمونه دیگری است که باید درباره وضعیت درمانی او سخن گفت.زینب جلالیان تنها زن زندانی شد است که به حبس ابد محکوم شده است .به او هیچگاه امکان ملاقات نداده اند .محروم از خدمات درمانی در شرایط ویژه ای در بازداشت بسر می برد .او بیشتر از هفده سال از دوران جوانی اش را در زندان های ج.ا گذرانده است بی آنکه خم به ابرو در بیاورد و در خود بشکند،زینب جلالیان به عنوان عنصر مقاومت در زندان شناخته شده است.محکومین در بازداشتگاه ها به عنوان یک زندانی سیاسی تا وقتی در دادگاه های فرمایشی پشت درهای بسته محاکمه نشوند ،از خدمات درمانی محروم هستند .
چیزی که برای مخاطب می تواند پرسش برانگیز باشد، قضات در رابطه با محکومیت بازداشتی به قوانینی که خود مدعی اجرای آن هستند ،ارج نمی گذارند . معلوم نیست و طبق کدام تبصره به زینب جلالیان حبس ابد دادهاند یا مصطفی تاج زاده یکبار شش سال به حبس تعزیری محکوم شده است و هنوز مدت محکومیت او به اتمام نرسیده ،مجددا برای او پرونده سازی کرده و بی هیچ معیاری از نظر حقوقی شش سال دیگر اورا به تحمل حبس محکوم کرده اند . تازه وقتی زندانی به حکم صادره اعتراض می کند ،با محدودیت زیادی روبرو می شود..حال آنکه پرونده سازی های از این دست از آستین مقاماتی امنیتی بیرون آمده و در هماهنگی با قضات دادگاه ها به زندانی طی پروسه ای پشت درهای بسته ابلاغ می شود.شگفت آنکه زندانی حق اعتراض نیز ندارد.پرسیدنی است از چه رو مریم اکبری منفرد می باید بدور از فرزندانش بیش از سیزده سال از عمرش را پشت میله ها بگذراند یا بهاره هدایت ده سال از جوانی اش را.پشت میله ها هدر بدهد بعلاوه مردانی هستند که از دوران جوانی به عنوان زندانی سیاسی در زندان بسر می برند.و هنوز هم در بند هستند ،قضات پیش خودشان فکر می کنند که با بزنجیر کشیدن او همه چیز طبق قاعده پیش می رود ؛نه به هیچ وجه اینطور نیست ،زندانی سیاسی از باد ها نرفته است و نخواهد رفت.او در حافظه جمعی ما حضوری همیشگی دارد.باری ،پاره ای اوقات پرونده سازی و بازداشت یک زندانی را نمی توان به هیچ شکلی توجیه کرد. بطور مثال بازداشت رضا خندان نقص آشکار حقوق یک شهروند ایرانی است.رضا خندان پیش از این در ادامه خیزش زن زندگی آزادی همراه با دکتر فرهاد میثمی -اسطوره مقاومت - به اعتراض به بازداشت غیر قانونی دکتر جلالی و حکم اعدام او بیش از پنجاه دو روز «دست به اعتصاب غذای خشک و تر » زد.علت بازداشت دکتر میثمی و رضا خندان بخاطر «گل سینه ای »بود که حاوی یک پیام روشن بود:« من با حجاب اجباری مخالف هستم.» دست آخر دکتر میثمی بدون آنکه زیر بار «تعهدی»برود،بخاطر وضعیت خاص جسمانی از زندان آزاد شد.بعد از آزادی «نسرین ستوده » حقوقدان ،در رابطه با پایان محکومیتش ، بار دیگر مقامات امنیتی در یک هماهنگی با یکی از قضات دادگاه ها جهت انتقامگیری از نسرین ستوده برای همسرش رضا خندان پرونده سازی کردند و حکم بازداشت او را صادر کردند. رضا خندان اکنون بدون هیچ مدرکی که دلالت بر محکومیت او داشته باشد،، در بازداشت « قرنطینه »بسر می برد. همانطور که میدانیم نمونههایی از این دست زیاد است. بدون شک هیچ انسان آزاده ای نمی تواند چنین احکامی را به پذیرد.همچنین در ادامه فشار بر معلمان «عزیز قاسم زاده» معلم و فعال صنفی معلمان در سی ماه آوریل ۲۰۲۴ بازداشت و به زندان «لان رشت »انتقال یافت.قاسم زاده همواره با اتهامات تازه روبرو بوده است ،وی در زندان بخاطر بیماری کلیه مورد عمل جراحی قرار گرفت. این بار وزارت آموزش و پرورش برای او پرونده سازی کرد .در واقع فشارها بر کانون صنفی معلمان همچنان در حال افزایش است.عزیز قاسم زاده معلم زندانی در زندان لاکان رشت،روز هفتم تیرماه ۱۴۰۲ ابلاغیه ای از بیست و پنج اتهام ،از طرف هیئت تخلفات اداره کل آموزش و پرورش گیلان در یافت کرده بود. با ارسال نامه ای از داخل زندان به این اتهامات پاسخ داد.عزیز قاسم زاده این ابلاغیه را سراسر رسوایی ، کینه توزانه، غیر حقوقی، فرهنگ ستیزانه و معلم ستیزانه خواند.او همچون یک معلم با فرهنگ، هئیت تخلفات را زیر سوال برد و اتهامات وارده را رد کرد. از موارد دیگر کانون صنفی معلمان در خطه شمال می شود از حرکت مترقیانه نه « به اعدام » نام برد. این حرکت با توفیق زیادی همراه بود
.در سالگرد قتل دولتی «مهسا امینی » نیروهای امنیتی یازده تن از « فعالان حقوق زنان و سیاسی را در استان گیلان-مرداد ۱۴۰۲ بازداشت کردند.دو ماه پس از صدور رأی بدوی ،در دادگاه تجدید نظر عیناً تأیید شد.احکام نجومی بالغ بر شصت سال حبس برای یازده کنشگر مدنی ؟!! اغلب این کنشگران در طول بازداشت ،تحت فشارهای بازجویی ،ضرب و شتم،تعرض جنسی ،تهدید به مرگ،و حتی اعدام مصنوعی قرار گرفته بودند.به گفته «رامین صفرنیا» یکی از وکلای مدافع فعالان مدنی ،«قاضی محمد صادق ایران عقیده » قاضی تجدید نظر ،دادنامه ای که صادر کرده بود ،توجهی به لوایح تجدید نظر خواهی وکلا نکرده بود ،ضمن آنکه احکام قبلی را تنها ظرف چهار روز تایید کرد بود.! پیش از سالگرد جان باختن مهسا ژینا امینی ،در روزهای بیست و پنجم و بیست ششم مرداد همان سال ،دوازده تن از کنشگران در شهرهای مهم (رشت،فومن،انزلی،و لاهیجان) به اتهام « تشکیل گروه و فعالیت غیر قانونی » بازداشت شدند .اسامی کنشگران بدین ترتیب زیر است:متین یزدانی ،فروغ سمیع نیا، آزاده جلوشیان ،یاسمن حشدری ،نگین رضایی ،شیوا شاه سیاه ،واحده خوش سیرت ،سارا جهانی و هومن طاهری. لازم است در اینجا یادآوری کنیم که در همان زمان ،«عزیزالله ملکی » فرمانده انتظامی استان گیلان ،کنشگران مدنی را به «اقدام علیه امنیت ملی»متهم کرد.علاوه بر اتهامات وارده ،تماس با خانوادههای کشته شدگان جنبش«زن زندگی آزادی » از موارد سنگین جرم بوده است.همان گونه که ملاحظه می کنید ،فعالان مدنی صرفاً بخاطر دفاع از حقوق زنان پشت درهای بسته به شاگردان خود کرده است ،با مخالفت مسئولین روبرو گردیده و بنا بر اتهامات واهی و غیر واقعی و آز حق مسلم خود، تدریس در آموزش و پرورش محروم شده است . فساد و سلسله مراتب اداری و متعاقب آن تبعیض مانعی بزرگ برای معلمان دلسوزی است که به دنبال کشف استعدادهای شاگردان خود هستند ،و سعی می کنند که تجربیات خود را به آنها منتقل کنند.باری ،خوشبختانه عزیز قاسم زاده ها بی شمارند و زنان مسئول و مدافع حقیقی مردم ستمدیده میهنمان هستند و حضور دائمی دارند .از این رو نمی توان آنها را نادیده گرفت. مقامات نیز این دریافته اند. در مانده اند و به ناگزیر در پارهای موارد چشم بر هم می گذارند. زنان به عنوان عنصر مقاومت در زندان علیرغم محدودیت ها همچنان برای رسیدن به خواسته هایشان پیگیرانه در مبارزه هستند. سه شنبه های نه به اعدام ،نمونه ای از رشد و آگاهی زنان زندانی است ،شاهد هستیم که این ایده والا چگونه منزل به منزل در یک هماهنگی کامل زنان و مردان در بند را به هم نزدیک کرده است. آنها پیگیرانه به دنبال این هستند تا برای همیشه احکام اعدام را در اذهان مردمان میهنمان نهادینه کنند. انسان حق زندگی دارد، این آن چیزی هست که زندانیان سیاسی دارند برای آن می جنگند. اکنون ناقوس ها به صدا درآمده، ابر سیاه مرگ بر آسمان میهنمان سایه انداخته. آوای جغد شوم در آسمان پیچیده .در هجوم شبانه خوشه های فسفری بمبهای آتش زا از آسمان فرو میریزد. رژیم ج.ا باید بیدرنگ زندانیان سیاسی را آزاد کند .پیش از آنکه این جنگ کثیف ضایعات بیشتری بیار آورد و مبادا که خوشههای فسفری بمبها روی سر زندانیان سیاسی آوار شود .پیش از آنکه فاجعه ببار آید باید در های زندانها را باز کرد و آنها را بی هیچ قید و شرطی آزاد کرد. مسئولیت بزرگی بر دوش مقامات قضائی و امنیتی و بویژه رهبران ج.ا است . درهای زندانها را باز کنید.زندانی های سیاسی را آزاد کنید.
پاریس ،بیستم ماه ژوئن سال ۲۰۲۵ محسن حسام
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد