آخر هفته، در خیابان چهارم
جایی که "یک"، "نُه" را قطع میکند
تنها من بودم
که دو خط را به یکدیگر وصل میکردم.
خطی که به مرکز شهر میرفت
مردان خوابآلود مهاجر را به سر کار میبرد.
خط دیگر پیچ میزد
زنان خدمتکار را دم خانههای اعیان
و مرا در کوهپایهای پیاده میکرد.
در کوه مدام از خود میپرسیدم
کی این خانوادههای کارگر
در یک خط خواهند نشست؟
بیستوچهار اکتبر هزارونهصدوهشتادوشش
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد