masoud-noghrekar5.jpg
مسعود نقره کار

آخرین شرارتِ شهرزاد- کبری امین سعیدی

اشک‌هایش را از کنار چشمش پاک می‌کند، می‌گوید اگر می‌خواهی عکس بگیری آن بُرِس را بده که موهایم را مرتب کنم. آینه را برمی‌دارد، موهایش را شانه می‌کند و در حالی که مشغول شکل‌دادن به موهایش است، می‌گوید هنرمندان تنها صنفی هستند که هیچ‌وقت از هم حمایت نمی‌کنند. اگر بازیگری آمد و به شهرتی رسید‌ اما بنا بر هر دلیلی از پرده سینما کنار رفت، از نظرشان اصلا از اول چنین شخصی وجود نداشته. این را که کجا رفت و سرنوشتش چه شد، سؤال بیهوده‌ای می‌دانند."



new/asad-seif06.jpg
اسد سیف

شگفتگی جهان در سفرنامهٔ حاج سیاح
(بخش دوم)

سیاحت‌نامهٔ حاج سیاح سرشار از توصیفاتی از نظم، آموزش، حقوق فردی، وضعیت زنان، مطبوعات و عدالت در جوامع غربی است. اما این توصیفات، تنها گزارش نیستند؛ بلکه در بطن خود، حامل نقدی عمیق از وضعیت ایران‌اند. او نظم شهری در پاریس را در برابر آشفتگی ایران می‌گذارد. آزادی دین و بیان در اروپا را در قیاس با اختناق قاجاری قرار می‌دهد. آموزش رایگان برای همه را در برابر بی‌سوادی و انحصار علم می‌نشاند. عدالت قضایی را در برابر بی‌عدالتی و رشوه‌خواری در ایران می‌گذارد. که این‌ها البته به تمامی نقد قدرت سیاسی هستند.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

ای گرگِ مرگ

اِمشَبَک ای گرگِ مرگِ پُر شرر
راحتم بگذار وُ از من درگذر
دردِدل های مرا هم گوش کن
آدمی شد تار وُ پودش سیم وُ زر!؟



حسن جلالی

نامه دختر بچه‌ای به عمو چه...

سلام عمو چه...
من پنج سالمه
اسمم رونیکاس
هنوز چیزی از جهان نمی دونم
یواش یواش دارم جهان رو تجربه میکنم
اما تو رو می شناسم



new/faramarz-parsa.jpg
فرامرز پارسا

آژانس فردوسی

خلیل با لهجه غلیظ ترکی به مصطفی گفت:
– داری یه سیگار به من بدهی؟
مصطفی بی‌اختیار زد زیر خنده.
بچه‌های آژانس هم با دیدن خنده‌ی او، همه زدند زیر خنده.



new/Dawudi
بهروز داودی

زندگی زیبا نیست

نیست - جائی
که تن پوشت
سایه ی اسلحه
و
ناکامی است



new/bahman-parsa05.jpg
بهمن پارسا

نگاهی به یک ترجمه


آنچه سبب ِ نوشتن این سطور شده این است که اخیرا یک ترجمه یی از ؛رساله یی درباره طبیعت آدمی ؛ اثر هیوم را از شخصی بنام جلال پیکانی میخواندم که بی تعارف بگویم عذابی بود الیم و عطایش را به لقایش بخشیدم. زبان ترجمه در آن کتاب به شیوه یی بود که گویی کسی متنی انگلیسی را به فارسی نوشته! میدانم این جمله ی من سبب تعجب خواننده میشود، ولی دقیقا همین است که میگویم: کسی متنی انگلیسی را به‌فارسی نوشته!



masoud-delijani.jpg
مسعود دلیجانی

تکانه‌ای در جانِ رباب

چنان، آوای چشمانت کند آرام قلبم را
که بی‌تابی نلرزاند، بساطِ گرمِ تابم را

بغل را می‌گشایم تا شوی همبسته با جانم
بیا ای نازنین‌پیکر، بساز از نو، شبابم را



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

در نوار غزه، هر دقیقه یک کودک از گرسنگی می‌میرد

این چه جهانی است که فرادستان فرو دستان را برای نمی تابند. جهان کور و کر شده است. از این رو است که ارزش آدمی تا این حد پایین آمده است. بود و نبودش برای کسی چندان اهمیتی ندارد. برای یاری به  مردم نوار غزه از جور و ستم مضاعف اسرائیل فقط یک راه حل وجود دارد، مردمان آزاده جهان در هماهنگی با هم و در  یک  حرکت نمادین به  کف خیابان ها بریزند و خواستار آتش‌بس فوری، قطع و توقف جنگ برای همیشه، برقراری صلح پایدار و خروج نیروهای اشغالگر اسرائیل از اراضی نوار غزه گردند و تا زمانی که در منطقه صلح پایدار بر قرار نگردد، به خانه بر نگردند. بواقع تا کی جهان می‌تواند تماشاگر قتل‌عام مردمان بی‌پناه نوار غزه و بیدادی که بر آنان می رود، باشد.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

دیوِ نادانی

دل به بیگانه سپردی که ترا نان بدهد
زِ غم ات سکۀ او سکته کُنُد جان بدهد
عدل وُ انصاف وُ عسل قسمتِ هر سفره شود
به سفر بُرده ترا وامِ تو بی بهره شود



new/shahryar-hatami1.jpg
شهریار حاتمی

یلدای غزّه

من همه آن دمم
که ذرّاتِ نمکینِ اشکت
به قطره بدل می شوند
تا در سراشیبِ شوره زارِ گونه ات
پوزخندی شود بر سر بلندی آدم.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

در آستانه‌ى زمان

به ياد احمد شاملو

آيا مى‌توانم زمان را
در توده‌اى از يخ به بند كشم؟
پس بايد از نو آغاز كنم
هنگامى كه دفترِ مجله‌هاى كوچكت را
به روى من گشودى



new/ostorehaye-hezarei01.jpg
س. سیفی

باورهای هزار‌ه‌ای حافظ

بدون شک آسیبهای جامعه، خواجه‌ی شیراز را به این باور همگانی سوق می‌داد که او بپذیرد در دوره‌ای آخرالزمانی روزگار می‌گذراند. دوره‌ای که در فضای آن شاهان و حاکمان برای فتنه‌انگیزی شرارتبار خود، چیزی کم نگذاشته بودند. اما او به منظور بلاگردانی از این همه فتنه‌انگیزی ترفندی را به کار می‌بندد. چون به بهانه‌ی دفع فتنه، ضمن رقص و پایکوبی به کوی مغان می‌شتابد. حافظ چنان می‌پندارد که همراه با چنین ترفندی خواهد توانست خود را از دام فتنه‌انگیزان زمانه وارهاند.



new/aliasghar-rashedan07.jpg
علی اصغر راشدان

همکار اداری و همراه انجمن‌های ادبی

حول و حوش سالهای پنجاه، وزارتخانه ده دانشجوی تازه فارغ التحصیل شده ی رشته ی لیسانس حقوق استخدام کرد. سه نفر از این گروه را به اداره ی کل حقوقی اداره ما فرستادند. یکی از این سه نفر هم اطاقی من شد. بعضی ها قبل از تولد باهم آشنا و از یک جنس و جنم هستند. مادو نفر هم از این سنخ بودیم، میزش را کنار میزم گذاشتند، انگارسالهای آزگار آشنا بودیم، بلافاصله باهم جوش خوردیم، اهل مزاح و جوک گوی کبیری بود. یک ساعت نهاری داشتیم، باهم میرفتیم رستوران.



Nilofar
نیلوفر شیدمهر

سربازان

آماده‌اند، تفنگ‌ها
بر پشته‌ی سنگرها
بالا رفته
از کمک‌های بشردوستانه.



new/faramarz-parsa.jpg
فرامرز پارسا

طلبیده شدی

صادق بعد از بیست سال، بالاخره داشت به آرزویش می‌رسید: زیارت امام رضا.
– خب آقا رجب، قسمت منم شد بالاخره.
آقا رجب که تسبیحش را آرام می‌چرخاند، گفت:
– قربون آقا برم، وقتش که برسه خودش می‌طلبه.



ا. رحمان

سراب است دنیا

آفتابِ داغ 
پهن شده بر بام شهر
در چشم انداز جادهِ بی انتها
سراب است دنیا
در سکوت سایه ها
چه بلایی آمده سر ما!



Mohsen-hesam02.jpg
محسن حسام

همایون پایور، از حافظه تصویری تا نقاشی سینما

همایون پایور هنرمندی  کم سخن بود. دوست داشت در ضمن کار بر تجاربش بیافزاید. این‌که شایع کرده‌اند که او هنرمندی بود که خلق و خوی متعارفی نداشت، صرفا ناشی از عدم شناخت کسانی بود که به هنگام فیلمبرداری در صحنه با او کار جمعی می‌کردند. آدم دقیقی بود و در کارش متمرکز بود. حاضر نبود سر چیزهای بی اهمیت وقتش را تلف کند .خلاق بود. سعی می کرد با وسایل فیلمبرداری که در آن مقطع زمانی در اختیارش گذاشته بودند، قدرت تخیلش را به‌کار بیاندازد و در این رابطه از اشیاء حداکثر استفاده را می برد.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

دردِ بی فریاد

در غزه غذا زهری وُ زجری وُ بلا شد
انسانِ ستم دیده چه بی نام وُ نوا شد
هر جا که نشان کردۀ شیطانِ زمان شد
ویران وُ پریشان شده چون آه رها شد



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

«کلام شصت و چهارم از حکایت قفس- عناصر حاضر و غایب و....»

به همين طريق، قطعات متفاوت و رنگارنگ پازل نامرئی شان می آيد و ذهن بيننده و شنونده وحشت زده و هراسان را به بازی می‌گيرد تا با طرح پاسخ ها و پرسش هائی که به هيچوجه من الوجوه، ما به ازای خارجی ندارند، اين شائبه را در ذهن ايجاد کنند که شرکتی بنام جولاشکا، در صدد است که با به راه انداختن جنگ های منطقه ای، جهانی مرده و قدیمی را، از دل جهان جديد بزاياند و... در آينده، جايگزين جهان جديد کند!



new/ahmad-shamloo13.jpg
علی آشوری

احمد شاملو، شاعر رهایی و زبان زخمی

آه اگر آزادی سرودی می‌خواند…

در ژرفای تاریکی، در دل خشم، شاملو هیچ‌گاه عشق را فراموش نکرد. او عاشق انسان بود؛ انسانی که می‌رنجد، عاشق می شود و مقاومت می‌کند، و می‌خواهد آزاد باشد. عشق در شعر او نه صرفاً احساس گذرا ، بلکه کنشی است علیه انجماد، علیه سکون. شعرهای عاشقانه‌ی شاملو، بی‌آن‌که به رمانتیسم سطحی بیفتد، همواره تجسمی از گره خوردگی تنانه ،شور وعشق و رهایی‌ را بر تافته و برمی تابد انهم در جادویی ترین فهم استتیک این گره خوردگی.



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

یارانِ سکوتِ خون

تجربه ی تلخی ست
تنهایی
وقتی‌که
در زنگار سکوت هق هق می زنی



masoud-delijani.jpg
مسعود دلیجانی

نبضی برای تپش

نوسان گام‌های پر توان سربازان،
که با فرمان یک، دو، سه، ...
بر زمین سخت می کوبید،
چونان خشکیدن آب
در رودخانه ای پر آب
بر زمینِ خشک،
خشکیده است.



new/faramarz-parsa.jpg
فرامرز پارسا

کفش و کلاه حصیری

کفشم و کلاه حصیری‌ام،
گوشه‌ی ایوان، کنار پنجره،
پیر و فرسوده شده‌اند،
هر دو رنگ باخته‌اند؛
کفش، پاره‌پاره،
و کلاهِ حصیری…



new/asad-seif06.jpg
اسد سیف

شگفتگی جهان در سفرنامهٔ حاج سیاح به آمریکا

(بخش نخست)

آن‌چه از حاج سیاح در این کتاب می‌خوانیم، هنوز برای ایران و ایرانیان، پس از گذشت بیش از یک قرن، تازگی دارد. دغدغه‌های ذهن او را می‌توان اکنون نیز در جامعه ایران بازیافت. می‌توان با علی فردوسی در جمعبندی خویش از این کتاب همراه شد: «این کتاب، بنابراین، دست آخر گزارش این تقدیر است، تقدیر من، و ما. من، برای این‌که از جزئیات زندگی روزمره گرفته تا سرگذشتم به عنوان یک ایرانی گرفتار هجرت، و راحلی بر برزخ میان تاریخ و معاصریت، حس می‌کنم در همان کاروانی هستم که حاج سیاح نخستین رهرو و، به معنای خاصی، قافله‌سالار آن بود.



»  فضا
»  بانویی با ویولُنسِل
»  واژه‌های آبی
»  یک لقمه نان
»  در سایه‌ی خوک‌ها
»  تا طبقه سوم
»  دردم را فراموش کردم
»  سستی خیال
»  «کلام شصت و سوم از حکایت قفس - ماشين زدگی، بلای زمان ما است، مثل الاغ زدگی!-.....»
»  ریما حسن، دخت فلسطین، به خاطره تابناک فاطمه حسونه، چشم غزه
»  جوراب‌های ساق بلند
»  همنوایی با «دزد قالپاق»
»  اگر باشد روزی
»  آرام در تنش
»  درد می‌کشیم
»  صدایِ باران نمی‌آید
»  پایان بی صدا
»  از نبشِ شب در مرگِ مهتاب
»  یگانگی در ژرفا
»  با من تو از میهنم سخن مگو
»  «کلام شصت و دوم از حکایت قفس - وقتی که آن شخص دارد زمين را از جایش بلند می کند، خودش کجا خواهد ایستاد؟!.....)»
»  در طوفان یخ چه اتفاقی افتاد
»  توماج صالحی، سرکوب و بازداشت‌ها
»  افول
»  فرشکرد آخرالزمانی
»  مارلون و میخانۀ خورشید(بخشِ دُویُم)
»  سیب، مار، زن
»  ملک الشعرای بهار و عزاداری‌های ایرانیان در ماه محرم در دو قصیده
»  وَهم
»  آوای مقاومت: بازخوانی منظومه‌های زندان حسن حسام پس از نیم قرن
»  مهر میهن
»  جهان تاریک است،
»  آه ،
»  بگذار آمریکا دوباره آمریکا شود
»  جغد جنگ
»  تصور کن
»  روایت زندانی سیاسی - عقیدتی
»  دوازده روز