جهانگیر صداقت فر

" غزلواره "

آنک.
شکوه رنگین کمانی، آنگاه
در متن ِ آبی‌ ِ خوابی خوش
جانم را
به چشم افکن ِ دور دستِ جوانی‌
ٔپل می‌‌بندد.



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

سُهیلانِ اسیر

تا جانِ خفته خیزد
رنج از جهان گریزد
کابوس وُ محبسِ سرد
بنیان ز هم بریزد



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

در ضرورت حياتی تشخيص نور طبيعی از نور های مصنوعی

سال ها پيش، در يک کتاب علمی خوانده بودم که علت اين که شب پره ها خودشان را به شمع يا چراغ می زنند اين است که آن ها مسير حرکت خود را با نور ماه و ستارگان، تنظيم می کنند، و وقتی به دام نور های مصنوعی می افتند، قدرت تشخيص اشان دچار اختلال می شود.



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

دین در خیابان

دین به کنج دل خود دار که دین
اگر از دل به خیابان آید
مدنیّت به توحش گِروَد
شهر ِ صدساله بیابان آید



vida-farhoudi.jpg
نوشین شاهرخی

زندگی ای تنیده در شعر

گفتگو با ویدا فرهودی

از ویدا ‌می‌پرسم که تفاوت کارهای داخل و خارج را به جز سانسور در چه زمینه‌هایی میبیند: "اندوه غربت و تاثر از شراط داخل در بیشتر نوشته‌ها هست. اما آن‌هایی که لاک زبان را شکسته‌اند وبه زبان‌های غیر فارسی کتاب و مجله می‌خوانند یا فیلم و تئاتر می‌ببینند تاثیر آن در آثارشان مشهود است."



جهانگیر صداقت فر

" کلیدِ رمز ِ سعادت "

هرگز،
داغ ِ "ای کاش ِ " دریغایی بدین گونه
تا بن ِ استخوان نسوده بودم،
و تا بدین سان به دیر گشایی ِ رازی‌
- نه‌ چندان سر به مُهر -



aliasghar-rashedan.jpg
علی اصغر راشدن

سلول نشین ها

انگار باد توکله م افتاده بود، گوش هام بادآورده بود و تو سرم زنگ زنگ می کرد. بعضی زخم هام چرک کرده بود.حال و حوصله تکان خوردن و قاطی شد ن باهاشان رانداشتم. گوش هام تیز شد و رفتم تو نخ مشه لنین. بالنین مو نمی زد. کله طاس، صورت بیضی مایل به مثلثی، چانه گرد و کمی کشیده، ریش پرفسوری کوتاه، گندمگون مایل به سیاه. کوتاه قد و کمی لاغرتر از لنین بود.انگار امر به خودش هم مشتبه شده بود، آقامعلم بهش که گفت مشه لنین، خیلی خونسرد بگو مگوش را دنبال کرد



کامروز حسنی

نور های فانوس مهربانی تنم

کاشکی می توانستم!
هو ای دل انگیز بهاری باشم
تا
ریه هایت آکنده از آن شود
و
بهار عشق صدا کنم ،



amir-mombini03-s.jpg
امیر مومبینی

اذان آلانیا
روایتی دیگر

کنار ساحل آلانیا
آدم‌ها با همه‌ی رنگ‌ها می‌درخشند
هیچ رنگی نیست
که رنگ زیبایی نباشد



alireza-jabari.jpg
علی رضا جباری

زپشت اين شب ديرنده …

به زندانيان ِ جان بركف رو كرده به اعتصاب ِ غذا

حرامم باد ماندن با سكوت و درد و دژكامي
و ديدن جسم بي جان هزاران هاله وصابر
هزاران محسن و سهراب و اشكان ها
نداها و دگرجان هاي عاشق را
به زير چكمه ي دژخيم.




شهرزاد آزاد

"یادها": نگاهی گذرا به وقایع یک زندگی
یا نقدی عمیق از برداشت های سیاسی؟

تلاش ویدا حاجبی را در به تصویر کشیدن بی قضاوت تجربیات زندگی شخصی اش که به نوعی با تاریخ سیاسی مقطعی از ایران گره خورده ارج می نهم؛ بازگفتن وقایع و تاثیرات آن بر چگونگی حرکت و نتایج به دست آمده برای نویسنده، نسلی را با نگاه نسلی دیگر آشنا می سازد؛ اهمیت تردید و پرسش را که سیر اندیشه را هموار می کند به روشنی می نمایاند. می توان گفت که "یادها"، چراغی را برای شناسایی و پیمودن گام های بعدی می افروزد؛ چراغی که روشنایی آن بسته به تجربیات خواننده پرتو افشانده و منعکس می شود.



a-biparva.jpg
آزاده بی پروا

بی حرمتی

می خواهم تمام برگهای سوزنی کاج را
از آن خود کنم
تا
دهان این فاصله های پر از فریاد را
بدوزم



GilAvaei.jpg
گیل آوایی

سه غزل

گفتم ای اشک به گرداب غمم می باری
چون سبو نیمه شبم را به سحر می آری

دل به دل نیست تو گویی به عبث می پایم
نه سواری، نه غباری، زچه ره می داری



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

حجر الاسود خداشان دل

گر تو را عقل داور است ومدار
اهل دین را به کار مُلک مدار
شبروان را چراغ راه مکن
کاروان را به دزد وامگذار



reza-maghsadi.jpg
رضا مقصدی

ای که بوی ماه می دهی

آسمانم از ستاره ها تهی
روزهای من کبود بود
رود هم برای برگهای من
حرف ِ تازه ای نداشت
ناگهان سرود ِ ناگهانه ات چه خوش نشست
برمن وُ همیشه های ریشه ام.



m-darwish70.jpg
محمود درويش

از انسان

برگردان: محمد علی اصفهانی

ای چشمانت و دستانت در خون تپيده!
شب، رفتنی است
نه اتاق بازداشت باقی خواهد ماند
نه حلقه های زنجير ها.



nafisi.jpg
مجید نفیسی

دو شعر

«بر فراز شهر استانبول» و «آشیانِ خالی»

آنای پاکدین
فرزندانش را به پرندگان نوبالی مانند می کند
که از آشیان پر کشیده اند
و او را در بیشه زاری پر سایه
تنها گذاشته اند.



jafar-shafiei.jpg
جعفر شفیعی نسب

دست می گشایم....

دست میگشایم
که در آغوشت گیرم
گازهای ِ اشک آور
بمب های ِ آتشین
و انسان های ِ انتحاری
میبارند.



محمد حسن صفورا

دوازده اعتصابی
برای دو شهید

و دو شعر دیگر

آسمان ابریست
دوازده ستاره
برای دو ستاره
سوسو می زنند



محمود علی آبادی

بوف كور

و او هنوز در توهم
خلق و ضد خلق
و
کوران می رقصیدند
به آهنگ بلندگوها



masoud-bizargiti.jpg
مسعود بیزارگیتی

اپیزود چهار

به معصومیت ندا آقاسلطان

دلم گرفته است
وآسمان گریه ی تمام ستاره هایش را
امشب
درانگشتانم می ریزد



bijan-baran.jpg
بیژن باران

آسیب شناسی عشق

شعر تبیین مناسبات فرد با محیط است که رویدادهای زمان شاعر را کتابت می کند. یکی از این مناسبات عشق بین فرد و دیگری است. عشق رکن اصلی حیات بوده؛ در موجود زنده انواع فراوان- از غرایز نفسانی و دفاع از حریم خصوصی تا پرستش زیبایی و تحسین تزیین- را در بر می گیرد. آسیب شناسی عشق هم کمک به درک تغییر حالت از علاقه به نفرت و برخی رفتارهای ضداجتماعی افراد می کند. در این جستار عشق یک انسان به انسان یا انسانهای دیگر واشکافی می شود.



koushan.jpg
منصور کوشان

نمایش بزرگ*

نه او نمرده ست
هر شب که پرده کنار می‌رود
او
ایستاده در میانه‌ی صحنه
با شعر تازه‌ای
فریاد می‌زند:
"نه"



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

رستاخیزِ انسان و آزادی

شهر هرت شهری است که رهبرش، ولی فقیه اش به مردم اعلام جنگ می دهد، ماشین غربی و ضد گلوله سوار می شود و تنها پاسخگوی الله است و ثروتِ افسانه ای دارد و مردم را گوسپندانِِ قربانیِ مطامع و مقاصدِ خویش می داند، دستور کُشتن می دهد و بعد انکار می کند، کهریزک و اوین و غزل حصار و... را گسترش می دهد، دور تا دور وطنِ حصارِ ترس می کشد، دست و پا بوسانش شعر نذر او می کنند و در حدِ مداحانِ حقیرِ نوحه خوان می شوند تا نواله ای به سویشان پرتاب گردد



برزین آذرمهر

شاعر اگر ننهد زجان خویش مایه...

آن جا که بال قمری برهان شکسته است
از ضربه ی منقارِ کرکس‌های بهتان؛
آن جا که از دودِ دروغ آسمان گیر،
دیری ست پنهان مانده خورشید حقیقت...



»  زنگِ ناقوس ها
»  آتلی
»  امتحان دین ، رهایی ، حکومت دین
»  سعید سلطانپور آمیزه شگفت دو دنیا
»  پس از مرگ رستم
»  چرا حافظ جاودان است؟!
»  احساس هنری
»  " دُردِ به جا مانده در سبو هنوز! "
»  چشمان قربانی
»  " از یاد نصرت و کتاب عشق بر آستانه "
»  پادکست شعروفون
»  ویرانگری سازنده
»  سرگشتگی حفظ آزادی بیان در فستیوال فیلم "کن"
»  نیمه‌ها
»  چريك
»  " کلمات قشنگ من "
»  امید
»  " از طیفِ سرخی ِخون "
»  زیبای شهر عشق
»  من پیشگو هستم
»  بانوی آفتاب!
»  در ستایش لبخند
»  " انقلاب و جيمزباندهايش"
»  بر خاکستر خرداد
»  بازهم بیست و پنجم خرداد
»  سواری بر زمین
»  عشق اول من
»  فردا در راه است!
»  روزنامه
»  "لهجه ی ما هنوز زیتونی ست "
»  نابودی ارزش‌ ها
»  فردا
»  با سهراب اعرابی
»  خردادِ دگر
»  تصویری تلخ از جامعه ایران
»  شاهدِ من روز بود
»  چند آدم آن طرف تر
»  کمون پاریس
»  سکوت ۱
»  دو شعر کوتاه
»  طلوع
»  بسا هست
»  همچنان هاله
»  گُلی دیرم
»  در خواب هم کسی نیست!
»  ادبیات مدرن فارسی
»  " یاد نامه‌ی زمین "
»  ای وطن، ای ایران
»  آرامش را کدامین کنش؟
»  آواز می خوانیم بخوانیم
»  تصاویری که به تاریخ خواهند پیوست
»  دوست داشتن، پاسخ هوای گرم درون توست
»  جلجتای بی هنگامی
»  فیس بوک
»  " می بینی "
»  به جای شمع می سوزم
»  عصیان پَرَست
»  قانون وحوش
»  دوستان جنبش سبز
»  تکرارت می کنم مادرم!
»  آه ، ای "هاله" ...
»  " حدیثِ من و نعمت پرورده گانم "
»  دو شعر
»  ایران، خاکی بلاخیز برای نویسنده و آثارش
»  با ما بمان تا صبح روشن
»  آمین ِ گرگ