ابرها
به دست هایت نمی رسد
نه نت های سکوتم
و ترانه ای حتی
که خطوط گام های تو را
مشق مدام می کند
به آسمان نگاه می کنم
ابرها
دیدگانش را
غصه کرده اند
انتظار
اینجا صدایی بغض کرده است
و چشمی/ آن سوتر
زانوی همه ی دریاها را
بغل دارد
باران بی وقفه می بارد
با هاشور یکسرش
و نگاه های مکدر
افقی دور را
در کوچه ها
به گلوی شان می بخشند
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد