logo





" از یاد نصرت
و کتاب عشق بر آستانه "

يکشنبه ۲۹ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۹ ژوين ۲۰۱۱

عباس گلستانی

abbas-golestani.jpg
20/3/89
دوست نازنین ام محمود نیکویه ، پژوهشگر موفق گیلانی ، کتابی در باره ی نصرت رحمانی به من داد تا جهت معرفی چیزی در باره اش بنویسم ، کتاب را که خواندم دلم نیامد که خودم هم چیزی در باره او نگویم ، به خصوص این که در آستان دهمین سالگرد پرواز او هستیم و بهتر دیدم با نقل قولی از اوآغاز نوشته را ادامه دهم :
" ما نسلی بودیم که یاس و درد و شکست و دربدری و آوارگی کشیده بود . من صدای این نسل را فریاد کردم "
" شاملو " او را استاد و پیش کسوت خود می داند ، زیرا ، او پس از ورود به شعر امروز ایران ، سرکشانه به پیش می تازد و بی پروایی را ملکه ی شعر خود می سازد ، هویتی به آن می بخشد تا آلام و آرزوهای مردم در کنار تجارب شخصی ی او ، جایگاه ویژه ای بگیرد وهمین عاملی می شود که اهالی کوچه به اشعار او روی آورند و آن را صدای خود بدانند . به عبارتی ، روآوری ی مردم به اشعار او بود که در مقاطعی مرحم زخم انزوای مزمن نصرت می شد .
نصرت رحمانی وقتی که اولین بار در سال 1333 اولین کتاب خود " کوچ " را منتشر کرد و یک سال پس از آن " کویر" را به چاپ رساند با فاصله ای البته نه در حد قطع ارتباط با " رمانتی سیسم " ، تاکید بر وجه اجتماعی ی رئالیسم ، مشخصه ی اشعار او بود و آن در شرایطی اتفاق می افتاد که گرچه یکی دو سالی از کودتای 28 مرداد سال 32 می گذشت اما هنوز صورت " رئالیسم سوسیالیستی " ، وجه غالب تولیدات ادبی آن سال ها بود ولی او در همسایگی کلمات و واژه ها مفاهیم اجتماعی ی راخلق می کرد که تفاوتش را با شعر دیگران عیان می ساخت .
زمانی بود که ادبیات و شعر صدای مردمی را منعکس می کرد که آرمان های مشترکی داشتند ، ورود نصرت در میدان شعر پژواک ناکامی های مشترک نسلی شد که سیاهی ی سال های پس از کودتا را تحمل می کردند :
تاول 1
من از تعهد شمشیر و قلب بیزارم
نه از وقاحت تیغ برهنه ی تهمت
نه از شماتت نفرت
که گاهواره ی من تلخ تلخ می نالید :
- بخواب فررندم
به پشت پلک تو دشنام قرن لالایی ست .
بهانه در رگ من شیهه می کشید :
- نخواب .
زمان بیداری ست .
هنوز بیدارم

این گونه بود که اشعار او خصلت مترقیانه اش را رومی کند و فقط در حوزه ی صرف اشعار اجتماعی قرار نمی گیرد و به مرور در کارهای بعدی به ذات شعر که خصلت اصلی کارهای او می شود ، دست می یابد . زیرا او مرثیه خوان مردم و زمانه ی خویش نیست بلکه نوآوری ست که مرزهای کهنه را می شکند و در جاده ی آوانگاردیسم به صدای خود رنگ ویژه می دهد . اما ادامه ی نوشتار را به شکلی دیگر ، حوالت می دهم به کتاب نویسنده ی محترم فیض شریفی به نام " عشق بر آستانه (چند و چونی با نصرت رحمانی ) ".
طبق روال ریویو و معرفی کتاب باید بنویسم که این اثر عنوان فوق را بر روی جلد خود دارد و در 176 صفحه مرتب شده ، چاپ اول آن در سال 1388 توسط " انتشارات نوید شیراز " به بهای 2400 تومان به جامعه ی ادبی ایران عرضه شده است . نویسنده به شواهد آنچه که در صفحات آخر کتاب آورده شده است دارای پیشینه ی ادبی پر باری می باشد و می توان توانایی نویسنده را در کتاب " عشق بر آستان " نیز حس نمود .
کتاب حاضر تشکیل شده است از یک مقدمه ، یک فصل با پنج نامه ، یک مصاحبه با آرش رحمانی (فرزند شاعر ) . به این ترتیب ،کتاب فاقد عنوان بندی ست و برای خواننده ، یافتن آدرس مشکل می شود و چقدر خوب بود که نویسنده قبل از اینکه به تبلیغ آثار چاپ شده و زیر چاپ خود بپردازد ، نمایه کتاب را می آورد و سپس منابع و ماخذ و آنگاه به معرفی کارهای خود می پرداخت .
نویسنده ی محترم در بعضی از صفحات ، در بیان نقل و قول ها ، مشخص نکرده است که آنها نقل به معناست یا مستقیما نقل می شود و خواننده را سر در گم می کند وهم چنین نقل قول ها در شرح اتفاق و حوادث زندگی ی نصرت رحمانی از یک دوست نقل می شود که معلوم نیست آن حادثه حتما درست باشد . اما در مجموع می توان کتاب را در حد و شایسته ی نصرت دانست و ارزش آن را دارد که خواننده ی علاقه مند با مطالعه ی آن با بخش های ناگفته ی زندگی نصرت رحمانی آ شنا شود و اورا همان گونه که یک انسان معمولی می تواند باشد ببیند و نویسنده کتاب هم در صدد آن نبوده است که از شاعر یک انسان اسطوره یا تراژیک بسازد بلکه او را همان گونه که بود با خطاهایش و زن بارگی هایش نشان می دهد ، بدون اینکه نصرت را از" سرداری ی شعر نو " ( به گفته ی سیروس طاهباز) خلع کند .

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد