logo





زنگِ ناقوس ها

سه شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۰ - ۲۱ ژوين ۲۰۱۱

شهلا بهاردوست

Shahla
در بلند قامت آه
از دو چشم ِ خیره ی ماه
در عبور از سطر وُ غبار
زنگ ناقوس ها می آید
دینگ
دانگ
دینگ
دانگ
شب، در تخمین ِ فاصله ها
روز، روی ِ ریلهای قطار
پشتِ دیوار، بی قراری عریان
کنار ِ خواب، حافظه در هاشور ِ زمان!

دوست دارم
فردا آسمانی آبی.
دوست دارم
چلچراغی نورانی.
پشت سر هوایی در پـَر
روبرو دود ِ سیگار در رفت
روی میز، شمعهای سوخته
در بغل، گیلاسهای ریخته
دوست دارم
دور ِ میدان در آغوش ِ تو
از بلند قامت ِ آه دور شوم
دور
در دو چشم ِ خیره ی ماه گم شوم
گم
در عبور از سطر وُ غبار
آن بالا
بالا تر
باز هم بالاتر
آنجا که دیگر زنگِ ناقوس ها نمی آید
می آید امّا
صدای ِ پرهای ِ ذوق، بی تابی بادکنکها در باد
وای ی در باد، چه لذّتی دارد این پرواز
کنار ِ گز ِ دندان روی ِ شانه ها
چه غش می رود معشوق من در پی ِ این واژه ها
وای ی چقدر شعر می جوشد در آن هوا
در لابلای این سرخی ها، میان ِ رگهای ما
در آن بالا روی ِ شاخه کیست که مدام حکم به دل می کند؟
مرا خام، ترا خواب می کند؟

شاید در بلند قامت آه
در دو چشم ِ خیره ی ماه
خواب می بینیم
با عبور از سطر وُ غبار
زیر ِ زنگ ناقوس ها
فال می گیریم
دینگ
دانگ
دینگ
دانگ


هامبورگ، 8 یونی 2011
از مجموعه ی: زُل نزن!



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد