" طوفان؟"
گفتند:
- از زمین رخت بربسته است
سالهاست
و دیگر جز در خاطراتِ دور دست
وزیدن نتواند
و زین پس دگر نسیم
با دستِ اغنیا
موجی اگر کند پدید
لالایی لطیفی است بر چشم ِ خفته ها!
" بر زمینهء سربی ِ رنج
دستان ِ پینه بسته ای نمایان شد"
* * *
"امواج ِ توفنده؟"
گفتند:
- در سایه ساری بی جنبش
با نسیمی بر گونه های ِ دو قطبِ ناهمساز
از هجوم ِ ویرانگری سازنده
باز ایستاده است
و تنها سخن را می بینیم
که در بطن ِ گفتگوهای ِ ملیح
بر دستان ِ سرمایه بوسه می زند
تا در آبِ چشمهء تفاهم
درویش و توانگر
دستان ِ یکدگر را عاشقانه بربایند!
" بر زمینهء آبنوس ِ نیاز
شعله ز اندام ِ فقر طغیان شد"
* * *
" قلوبی عشق ورزنده؟"
گفتند:
- بی هیچ غمناکی ِ غریبی
از هم بریده اند
سالهاست
و هر یک در بندِ آمال خویشتن
آمال دیگری را
در زیر ِ پای ِ ددی گوژپشت
ویرانه می کند!
" بر زمینهء طلایی ِ آفتاب
مشتهای ِ در هم گره شده، طوفان شد"
http://masouddelijani.blogfa.com/