logo





من پیشگو هستم

پنجشنبه ۲۶ خرداد ۱۳۹۰ - ۱۶ ژوين ۲۰۱۱

مهناز هدایتی

hedayati.jpg
آخرین تیر از ترکش بی جان رهایی پرتاب شد به سنگ خورد
پا می گذاریم به آغاز فصل جنگ
وغرش بی امان بال های آهنین نجات که می بینم و می شنوم
وشعله های سرکش آتش و دود را می بینم
و انفجار آتشفشان خفته در دل کوه را
دامنه ی گسترده ی سبز بعد از انفجار آتشفشان پدید می آید
وقتی حرارت ناشی از ایمان سوت پایان را زد
وجنگل ها به یکباره از زیر خاک سر برون می آوردند
و اخبار روز نام مرا بی وقفه تکرار می کند
او پیشگو است او پیشگو است


آسمان آبی تر از آبی می شود
و یک مسافر مریض را به سرعت به پشت دیواره های بلند کوه ها می برد و برای همیشه مطرود می کند
چهره ی زمین آریایی به سرخی می نشیند
و زردی گونه های برگ ها به یکباره پنهان می شود
و او می گریزد از دامنه ی همان آسمان
که از صدای بمب های مکرر سوت رهایی را می نوازد


سه بار تلاش کردم
سه بار تلاش کردم
تا بگویم تلاش ابرها از آسیب رعد و برق می میرد
و گریه های سیاه می بارد تا زمانی که انسان مریض از آسمان بگریزد که می گریزد
و من نامم را روی ابرها دوباره با عشق می نویسم
من پیشگو هستم
من پیشگو هستم

لندن خرداد هزارو سیصدو نود


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:


ایرانم آرزوست
2011-10-15 14:32:57
خیلی زیبا . . .
زنده باد !
:)


sepide
2011-06-17 11:25:36
بسیارزیبا مخصوصا و من نامم را روی ابرها دوباره با عشق مینویسم

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد