logo





روایت کال

چهار شنبه ۱۵ مرداد ۱۴۰۴ - ۰۶ اوت ۲۰۲۵

شهریار حاتمی

new/shahryar-hatami1.jpg
باور کردیم،
لم‌یلد
و و لم‌یولد.
لیک از بامداد ازل
تا شام تیره‌ ی امروز،
خدایان بسیاری زاده شدند
و د‌ر هر سورِ میلادشان،
گروهی به مسلخ رفتند.

قومی سنگواره شدند،
قومی سنگباران
و قومی سپرده به توفان
و موج‌های سهمگین،
تا کشتی برگزیدگان
بر آب بایستد.
قومی از دریا گذشتند
تا در ساحل امن
گوش به فرمان باشند.

ده فرمان از درختِ آتش،
شراره زد
و هر شراره،
در سراشیبِ سینا شتاب گرفت
و بر هزار شاخه نشست.
ما هزارپاره شدیم
و هرپاره بر شاخه ای آویزان
و در این تعلیق
خود را گم کردیم.

اقلیمی
به چندین قوم وعده داده شد،
آنگاه،
به کین‌خواهی گوساله ی زرین،
دشتی در آتش شعله ور شد.

وفاداران،
بر صلیبِ خیانت تازیانه خوردند
و لالاییِ محبت
در گوش‌های رهگذران
سروده شد.

حبل‌ُالمتین،
که قرار بود
ریسمانِ اتصال باشد،
حلقه ی داری شد،
از شریان گردن
به ما نزدیک‌تر
و ذکری،
که قرار بود آرامشِ دل‌ها باشد،
در زمزمه ی لب‌های خشونت
و در گردش هراسناک تسبیح،
اضطراب دل‌ها شد.

در این روایتِ کال،
ما ماندیم و بی‌خوابی‌ها،
ما ماندیم و قصه‌های نارس
و کلاغ‌هایی
که هرگز به خانه نرسیدند.

شهریار حاتمی
استکهلم، ۱۶ اَمُرداد ۱۴۰۴

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد