محمد احمدیان(امان) ستاره ها اکنون،
وقتی به این می اندیشم،
که ستاره ها چقدر از من دورند،
اندوهگین می شوم
حسین دولت آبادییشمیِ تلخ فصلی از کتاب چاپ نشده ی « چکمۀ گاری» از ده افشار برگشتم و بنا به قولی که داده بودم، صبح زود شنبه به بنگاه «نقش جهان» رفتم و در انتظار کارفرما، روی صندلی نشستم. من زودترسیده بودم، کارگرها یکییکی میآمدند، کسل، اخمو و ترشرو، خاموش و بیگانه وار مینشستند و لب از لب بر نمیداشتند. سکوت...! برخورد بیتفاوت و سرد کارگرها سرصبح کسل کننده بود و مرا به فکر واداشت؟ چرا؟ چه اتفاقی افتاده بود؟
رسول کمالآذرخشِ نفرین پوست انداخته
در تنِ شهر
آن عصیانِ پُرخروش
چنین ولوله ای
هرگز ندیده با خود
هیچ رهگذری
ا. رحماننغمه ها و حنجره ها، آفتابِ آخرِ تیر ماه
پهن شده وسطِ خیابان
آتش می بارد از آسمان
هُرمِ گرما هجوم آورده خانه
خانه، مردِ خسته از کار را می ماند،
مهدی استعدادی شادمفعولان برون مرزی دستگاه امنیت ما در برون مرز مدام از این فرستادگان رژیم ضربه میخوریم که به اپوزیسیون بن بستهایی را بعنوان بدیل و مفّر عرضه میکنند. ایشان مفعولان امر و دستور دستگاههای مختلف اطلاعات سپاه و نهادهای امنیتی بیت رهبری یا دولت هستند که در بستر همایشها و تجمعات اپوزیسیونی حضور داشته و آدرس غلط برای اعتراض و مبارزه با استبداد حاکم میدهند. از یاد نبریم که افشای جریانهای جانبدار رژیم ( همچون سازمان "نایاک") بیشتر توسط سرویسهای امنیتی کشورهای دیگر رسوا گشته تا اینکه محصول روشنگریهای اپوزیسیون باشد. از علل ناکارایی و کمبود روشنگری اپوزیسیون باید شناخت کسب کرد و به جبران ضعفی بر آمد که از دل فرقه گرایی میان مخالفان بیرون میزند.
سيروس"قاسم" سيفقسمت هائی از رمان آوارگان خوابگرد» - «سیزدهمین قسمت »» «مرکز خودیابی و بسامان سازی آوارگان- ناکجا زمانی از بسته شدن قرارداد نمی گذرد که جنگ وابستگان مرده ها، برسرمالکيت قبرها شروع می شود؛ وابستگانی که با نسبت دادن صفت حرامزادگی به يکديگر، تلاش می کنند که ديگر مدعيان را از ميدان بيرون کنند تا خود، به تنهائی وارث بلا معارض مزايای حاصله از فروش قبرها باشند. جنگ آغاز شده، سالها طول می کشد تا به صلح بينجامد. جنگی که نتيجه اش، می شود میليون ها انسان کشته و معلول و آواره.
مهستی شاهرخی«بهشت سیاهپوشان» اینک میهن سیاهپوش است
جادوی سیاه پیروز است
مردمان سرخ در گور خفتهاند
سروهای سربلند بر خاک افتادهاند
نونهالان سرسبز را با داس ریشهکن کردهاند
رضا بی شتابگُلِ حَسرَت
گُلِ حَسرَت گُلِ خوشبو وُ زیبا
که می روید کنارِ برکۀ دنیا
اگر عاشق ببوسد رویِ او را
گُلِ حسرت برقصد مست وُ شیدا...
اسد سیفروح لطیف ادبیات در دست زمخت دیکتاتور دیکتاتورها مرگآفرین هستند. هستی خویش را بر نیستی افرادی بنا مینهند که دشمن میدارند. زندگی دیکتاتورها سراسر تجربههایی هستند از کشتن، به بند کشیدن، شکنجه، سانسور و حذف. تصور اینکه در جهان دیکتاتورهایی یافت شوند که دل به ادبیات سپرده باشند، اندکی مشکل است، ولی متأسفانه واقعیت دارد.
محمود شوشتریپرواز ۲۴۲۵ بخش یکم و دوم زنگ آزار دهنده تلفن همراه خواب سبکام را آشفته میکند. این دستگاه کوچک که کمی بیشتر از سه دهه از عمر همهگیر شدن آن میگذرد، بدتر از پاندمی کرونا عالمگیر شده و علیرغم همه فوائداش ما خلقالناس را با هزار غُل و زنجیر نامریی اسیر خود کرده است. رعشه بر جُثهی کوچکاش افتاده گویی به مرض لرزش دست و یا همان اصطلاح مدرن آن "پارکینسون" مبتلا شده و روی میز شیشهای کنار مبل تختخوابیام به رقص درآمده است.
محمد تقی طیببلی ، زندگی امکان ، ارزش و مفهوم برای زیستن را دارد وقتی ما اختیاری در مورد نزیستن بین انسانهائی که در غم ها و شادی هایشان شریک نیستیم، نداریم و همچنین شانس بدنیا نیامدن را هم نداشتهایم، زندگی کردن اجباریست همراه تلاش برای آفرینش خوشبختی برای خود و برای دیگران . چون خوشبختی هم مثل آزادی بطور مطلق وجود ندارد پس باید همه امکانات مادی و معنوی خود را بکار گیریم تا خوشبختی نسبی را برای خود فراهم و در رنجها و شادی های دیگران تا حدالامکان شریک باشیم. آن وقت است که میتوان گفت که "بلی" زندگی امکان ، ارزش و مفهوم برای زیستن را دارد.
علی آشوریبهیاد شاملو «در آستانهی دو دروازه ایستادهبود»
آوائی به بم و زیر میخواند:
جهان هیچ بود و هیچ خواهد شد! …
صدا دست به جهانارائی میزند و
واژه میسازد
واژههائی از یاس و وقار و انکار …
حسن حسامگفتگو درسحرگاهی نمناک بازنشر در سالروز تولد سربدارِ پهلوان، نوید افکاری مادر بهیه اما
غرقه در جنون عاشقی ،
در خود می پیچید:
«همه ی جونوم نویده
همه ی عمروم نویده...»
ا. رحمانوصیت خاکِ گورستانی سرد وُ سیاه
نشسته بر کرانهِ باریکی، ناپیدا
می بلعد، باغِ شکوفه ها را
ارواحِ عاصیِ مغموم
گذشتند از طُغیان رود
علی اصغر راشداندزد پول فیلم پستچی را تو کانال آرته می بینم، رو صندلی میخکوبم می کند. ساخته ۲۰۲۰ آلمان است، داستان تو برلین می گذرد. کاراکتر اصلی تحویل دهنده ی امانات است، پست به معنی قدیمش دیگر وجود ندارد، مکاتبات ادارات و خانواده ها به صورت الکتریکی و فضای مجازی انجام میگیرد، خرید مایحتاج خانواده ها و مردم با اینترنت است.
رسول کمالایرانم در چکاچکِ زمهریرِ شلاق
میانِ دیوار وُ آهن وُ تن
یگانه پاسخِ من
همان
تلخ خندی که
گُستره ی ایمانت را
به نکبتی
هزاران ساله عریان کرد
مجید نفیسیبوسهی شبانه دیشب در خواب
کسی از گوشهی تخت
به درون خزید.
گفتم: کیستی؟
و از لبهایت دانستم
که تو هستی.
سيروس"قاسم" سيف «قسمت هائی از رمان آوارگان خوابگرد» - «دوازدهمین قسمت»
«مرکز خودیابی و بسامان سازی آوارگان- ناکجا» صدای پای شماره ی هفتاد شنیده می شود که دارد به سوی آشپزخانه می آید. شماره ی هفت، باشنیدن صدای پای شماره ی هفتاد ، به خود می آید و روی از پنجره برمی گرداند. - صدای راوی قطع می شود- شماره ی هفت ، می رود و کنار میز صبحانه می نشیند و چشم به در می ماند تا شماره ی هفتاد وارد شود. شماره ی هفتاد وارد می شود و می آید به طرف شماره ی هفت و در طرف دیگر میز، رو به روی او می نشیند.
مسعود دلیجانیرویشی آکنده چشمه٘ جوشان٘، صبحدمّ، از بن سنگ
سایه روشن در دل چشمه به جنگ
بر فراز شاخه مرغی نغمه خوان
جلوه داده، بال و پرها رنگ رنگ
محمد بینش (م ــ زیبا روز )دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۲۶) لازم به تذکرست از فضای اتفاقات این حکایت می توان دریافت که آن شاه احتمالا یکی از حکام ولایتی بوده و کیا و بیا و حشمتی چون پادشاهان کشوری نداشته است که دیوان و دستگاه امنیتی وسیعی داشته باشد؛ زیرا ازدرون مجلس بزم خویش هم عابران را می توانست ببیند؛ که فقیه را به حضور خود آورد،و هم به جای فرستادن خدمتکاران،خود شخصا به جست و جوی وی بر آمد.
رضا بی شتاببیا بنشین بیا بنشین کنارِ چشمۀ رؤیا
که لبخندت جهان را می کند زیبا
گُل از گیسوی بردار وُ در آب انداز
که در چشمه به رقص آید فریبا
جهان آیینۀ نیلوفر آوَرد
تو در آیینه بنگر ای دل آرا
مهدی استعدادی شادنارسایی رسانه های ما در اکنونیت زمانی یکی از معظلات کنونی روشنفکر ایرانی، فارغ از این که در کجا بسر میبرد، در وضعیّت رسانه هایی خوابیده که خبر و اطلاع رسانی میکنند. در داخل "صدا و سیما"ی ملی، ولی در واقع میلی، فقط خواست و رغبت بیت رهبری را لحاظ میکند؛ تا صدایی دیگر تک صدای حاکم را مخدوش نسازد و خدای ناکرده کسی بالای حرف احکام حکومتی رهبر در نیاید. در خارج، ظاهرا، اوضاع فرق میکند. چرا که تعدد رسانه دیداری وجود دارد. اما آنها که از نفوذ بیشتری برخوردارند غالبا از بودجه بیشتر ی برخوردارند. اما این تلویزیونهای دفتر و دستک دار یا منافع گروه سیاسی خاصی را پیگیری میکنند و یا منافع سرمایه گزاران خود را که در مجموع کشورهای ناهمنوا با جیم الف هستند.
نسيم خاكساراز عموهایت بازخوانیِ «دستی در هنر، چشمی بر سیاست.» کتاب خاطرات زندان: رضا علامه زاده ماجرای شکنجه، محاکمه و در انتها محکومیت به حبس تعدادی از این گروه و اعدام خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان که به تفصیل در خاطرات رضا آمده، اوج بیرحمی دادگاههای حکومت شاه و سازمان امنیت را نشان میدهد. شکنجه و محکومیت تعدادی هنرمند آزادیخواه که هیچ اقدام عملی و مشخصی علیه حکومت شاه، آن طور که در پروندهشان آمده و برای آن بازجویی و شکنجه شده بودند، نکرده بودند. علامهزاده در بیان ناباوری، حیرت و اندوهشان، از شنیدن احتمال اجرای حکم اعدام برای خسرو گلسرخی و کرامت دانشیان مینویسد، "یادم نمیرود لحظهای را که از درز در دیدیم که خسرو و کرامت را از سلولشان بیرون میبرند. هرسه ( طیفور و رضا و عباس) بیاختیار روی زمین زانو زدیم.
طاهره بارئیراننده ی گشت یک عرق گیر است به راننده ای دقیق شده ام
با کاسکت نظامی
تپیده پشت فرمان یک وَن
که قرار است زنان فراری از ارشاد را
به بیابانهای ارث پدریش ببرد
علی اصغر راشدانختم محاکمه « چایتو تا سرد نشده و از دهن نیفتاده، بنوش. این بسته سیگار وینستونم میگذارم رو میز، بامن خودمانی و راحت باش، غذا یا هر چیز دیگه م خواستی، بگو، دستور میدم در اسرع وقت برات بیارن. رو مطالعه و بررسی پرونده ت، یه هفته شبانه روز وقت گذاشتم، تموم ریشه و عصاره شوب یرون کشیده م و همه زیر و بمشوحفظم و تو ذهنم دارم. ازت خوشم اومد، دوست دارم، به جای قاضی و متهم، باهم مساوی باشیم، اگه طالب این شرایط باشی. »
|