چون گهواره ای سرگردان
در خراب آبادِ این جهان
باری گران بر دوش
خسته از رنجِ سالیان
آواره ی افیون وُ خرافه
همره وُ همدمِ دروغ
شاباش من
همین
از قرن ها سکوت
گم کرده در من
دهشتِ سایه هایِ عبوس
ردِ پایِ تاریخم را
میانِ طلوع وُ غروبِ نفس گیرِ عریانیِ وقاحت
با این همه اما
هم چنان در جستجوی خویش
زین پس اما
چنینم نخواهید دید
تبارک الله
آه
ای مرثیه خوانان تباهی
قوادانِ چرکین پیشانی
نماز گزاران مست از خون
وارثانِ آیه هایِ شیطانی
بشنوید
آوایی دیگر
حتی
آوایِ سنگ را
که
می خواند با من
سرودِ نوینِ زایشی دیگر را
و
از شعرم
چه فسانه ها خواهند
نوشت
که
چنین سرودم
حقارتِ شما را
بر پیشانی تان
04/07/2023
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر بشنوید