پیشکش به مخالفانِ محرّم
پوست انداخته
در تنِ شهر
آن عصیانِ پُرخروش
چنین ولوله ای
هرگز ندیده با خود
هیچ رهگذری
در حرام ترین ماهِ سال
بریز
برصحنِ سپیدِ آسمان
واژه هایِ بی رنگ
وقتی کلاغ هایِ خبرچین
خاموش می گذرند
از کنار رقصِ تو
ببین
در وهنِ حقارتشان
همچنان
به سجده ی خدائی
سرنهاده
که
زیورِ کلامش
همانا
مرگِ آئینه وُ شبنم
تو
اما
بخوان وُ برقص
و
آذرخشِ نفرینت را
حماسه ی شعله ای
بر طاقِ هفت آسمانشان
فروزان کن
24/07/2023
رسول کمال
این شعر را با صدای شاعر بشنوید
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد