tahere-barei1.jpg
طاهره بارئی

از خود بیگانگی
جفت ِ بیگانگی از غیر ِ من

این روزها یم، شاید دیگر نخواهم بنویسم از آنچه پیشتر سخن می گفتم
اما امروزم حرف خودش را دارد
تهی ازحرف نیست
امروزم از خود بیگانگی را جفت می بیند با «از غیر بیگانگی»
امروزم می بیند که نمی توان دیگری را ،
دیگران را ،
جدا تحمّل کرد و جدا بُرید از خود



new/hossein-dowlatabadi1.jpg
حسین دولت آبادی

... گفت آن که يافت مي نشود، آنم آرزوست

هربار كه فانوس‌ام را بالا مي گيرم و در تاريكي گذشته ها به دنبال گمشده اي مي‌گردم، به ياد آن پسرك بي بضاعت روستائي، سكة تيموري و خاك سرخ «داشها» مي افتم. مردم ولايت ما به كورة آجرپزي مي گويند: «داش!» چرا؟ نمي‌دانم. گيرم آن سكة كهنة تيموري و خاك سرخ داش هاي جنوب شهرسبزوار را هنوز فراموش نكرده ام. غرض كوره راه دولت آباد ما از پشت داش هاي سبزوار مي گذشت و من هر روز از اين راه پياده به دبيرستان مي‌رفتم. روزي از همين روزها، در گذر از كنار داش ها سكة تيموري ام را كه روزگاري در بيابان‌هاي حوالي بيهق يافته بودم، گم كردم و تا شب، تا تاريكي شب ميان خرده آجرها و خاك هاي رس سرخ گشتم و گشتم و گشتم و آن را باز نيافتم.



new/amir-karab.jpg
امیر کراب

کاشکی زندگی شعر بود!


کاشکی زندگی شعر بود!
رویاهای مان را در آن می کاشتیم
هر زمان، در آن بیتوته می کردیم
خودخواهی در آن راه نداشت
دوستی های مان پیدا بود
عشق به همنوع محال نبود



ا. رحمان

ستاره‌ها

در پوستم به خواب رفتم
بیدارم در جانم و در حنجره ام
فریادی بلند است
صدایی مانده در نیمه شب
ردِ پایی در خیابان
ردِ خونی شتک زده بر دیوار



new/aliasghar-rashedan-06.jpg
علی اصغر راشدان

کلید درِ باغ

« چرا رو زمین نشستی، بشین رو صندلی، مادر. »
« مامور از نزدیکای علی شاعوض تا اینجا منو کشیده، دیگه ناونفسی واسه م نمونده، اجازه بده گوشه ی چادر مو بکشم زیرم و رو موزائیکا بیشنم و کمی پامو درار کنم، آقای قاضی. »
«هرجور راحتی، خب، دختر خانوم، واسه چی این زن بی ناونفس رو کشوندی تو دادگاه؟»
«واسه این که کلید در باغمون رو نمیده، جل و گلیم پاره هاشو ریخته تو یکی از دو تا اطاق باغمون، هرچی بهش میگم وردار ببرشون و اطاقو خالی کن، به خرجش نمیره. »



mohammad-binesh1.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

عُرس مولانا

برای عارفان حق که جهان مادی را تنها یکی از مراحل سیر و تکامل روحانی انسان می‌دانند، دنیای غیر مادی پس از مرگ نشئۀ دیگری از وجود است. بنابراین مرگ جسمانی پایان مطلق همه چیز نیست و نباید آگاهی از این واقعیت در وی عذاب و درد بیافریند. از همین رو در مرگ عارفان بازماندگان به سوگواری نمی پردازند، بلکه به یاد وی مجالس یادبود برگزار می کنند. اگر سوگی هم باشد در غم ِ از دست دادن او برای زندگان‌است.



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

فریاد رس

ای ابرِ بی دردِ
ملال انگیز
ای سرایِ سردِ سوگواری
چشمِ آسمانت کور آیا؟
کاین چنین خاموش می باری



new/bagher-momeni004.jpg
محمد جواهرکلام

باقر مؤمنی و سیاحتنامه ابراهیم بیگ


نخستین عهد من با زنده‌یاد باقر مؤمنی به دوران تحصیل دبیرستانی‌ام در اهواز بر می‌گردد که کتاب سیاحت‌نامة ابراهیم بیک اثر حاج زین‌العابدین مراغه‌ای را با مؤخره‌ای که او بر کتاب نوشته بود خواندم. این مؤخره‌ 14 صفحه‌ای خواننده را در بطن کتاب، نویسنده و شرایط شکل گرفتن آن قرار می‌داد. تا آن زمان کم کتاب نخوانده بودم ولی این کتاب و مخصوصاً مؤخره‌ی آن اثر عجیبی بر من گذاشت.



new/loghman-tadayonnejad.jpg
لقمان تدین نژاد

بیستون

برای باقر مؤمنی آموزگار بزرگ ما

سرِ قرارِ رفیق بیستون می‌رفتم
در پایان دلگیر روز اول ماه مه
در خیابان‌های سراسر مه گرفته*
زیر نگاه‌های مراقب مأموران فرمانداری نظامی
همه خیابان‌ها، چهارراه‌ها،
و میدان‌های نزدیک،
در جولان اوباشان،



امید همائی

زندگی از کدوم طرفه؟

از ساختمان بیرون آمد. کوچه در برابرش دراز شده بود. پرنده پرنمیزد. عابری نبود. در تمامِ طولِ کوچه فروشگاهی نبود. ودر یکروز ابری و گرفته این فضا دلتنگ کننده تر میشد. کوچه چندان طولانی نبود. به خیابان منتهی میشد. خیابان و عابرهائی که در گذر بودند. ویترینِ مغازه‌ها روشن شده با چراغ. کالاهایِ رنگارنگ. برای بخود کشیدن نگاه‌ها. چراکه نه. این خود نوعی شادی می‌آورد و فرد را از خودش بیرون میکشید. رنگهایِ سبز آبی زرد نارنجی بنفش. رنگهایِ شاد. رنگهائی که بر می‌انگیختند.



new/childeren-in-gaza1.jpg
حسن حسام

ما کودکانِ گنهکار!

با یاد هزاران کودک قتلعام شده در غزه

پاهای تاول زده
گرسنه وتشنه
زیربارش ِبمب ها
خمپاره ها
موشک ها
نفس زنان می دَویم
در جاده های پُر ازسرباز
از شمال به جنوب
از جنوب به شمال




Marzieh-Sh02.jpg
مرضیه شاه بزاز

نمی گویم از رودخانه تا دریا!

آرام گیر، چه می گویی؟
نه هفت اکتبر روز آغاز بود و نه امروز روز پایان است
اگر فریاد نه، چه باید کرد؟
که نمی بارد نمی بارد چیزی از جانت، ای شعر
بجز اندوه!



new/mosab-Abu-Taha.jpg
مصب ابو طه

وطن چیست؟

برگردان علی آشوری


سایه درختانی ست به روی زمین ‌در مسیر مدرسه
پیش از انکه از ریشه قطع شوند۰
عکس سیاه و‌ سفیدی ست از عروسی پدر بزرگ‌ آویخته
بر دیوار پیش از انکه دیوار فرود آید۰



new/aliasghar-rashedan-06.jpg
علی اصغر راشدان

تکیلا

« تازه اومدی برکلی. توجلسه هفته پیش گروه تصمیم گرفت رومیت من باشی.»
« رومیت یعنی چی آق رضاگل؟ »
« رومیت یعنی هم طاقی. قرارشده من باتموم سوراخ سمبه ورسم ورسومات، دانشگاه، آدما، گروه های سیاسی برکلی آشنات کنم. میخونه ی هاپکینزتادوی بعدازنصف شب بازه. ازسیرتاپیاز رو واسه ت تعریف می کنم...فعلاگیلاسای تکیلاروبه سلامتی خط انقلابی خودمون بریم بالا. »



ا. رحمان

عطرِ گلِ سرخ،

شمایل آن درخت تناور
سرپناهِ رانده های شبانه
خسته وُ گُرسنه
درمانده
هیچ از یادم نمی رود



new/asad-seif05.jpg
اسد سیف

باقر مومنی؛ از مبارزه و زندان تا واکاوی تاریخ

نیروهایی که جنبش دهه بیست را پشت سر گذاشته بودند، در فضای سرکوب احزاب سیاسی، مباحث فرهنگی و اجتماعی را در بستری دیگر آغاز کردند. هم‌اینان بودند که دگربار و این‌بار نقادانه به تاریخ ایران توجه نمودند، مفاهیم جامعه‌شناسی را با توجه به تجارب جهانی مطرح کردند، نقد و بررسی ادبیات را رونق بخشیدند، کتاب ترجمه کردند و در حد امکان نشریه منتشر نمودند.باقر مومنی از جمله همین افراد بود که با آزادی از زندان، به پژوهش در تاریخ ایران روی آورد. جنبش مشروطه که پیش از کودتا زمانی مشغله فکری او بود، این‌بار دغدغه مدام ذهن‌اش شد.



tahere-barei1.jpg
طاهره بارئی

بازگشت دایناسورها

و شیطان گفت من برترم از آدم
آن ِ من باید، فرمان گستری بر سراسرگیتی
آواره خواهم ساخت انسان تو را
دستکاری
هک خواهم کرد ذهنش را



masoud-delijani.jpg
مسعود دلیجانی

موج اندیشه

به روی چهرهٔ زحمتکشان
گردی ز استثمار بنشسته
بیا پیوند جوهای روان
بر پهنه این دشت را،
رودِ خروشان کن



new/amir-karab.jpg
امیر کراب

گم شدن در اجتماع


دوست دارم در میان مردم دنیا گم باشم
و دست در آرزوهایم ببرم
تنها تو را در گستره تاریخ دیدار کنم
و دور از اغیار، با تو همسفر بشوم!



new/ghaleye-galpa1.jpg
عباس شکری

فقط برای ما جا نبود؟

مروری بر رمان - خاطره قلعه‌ی گالپاها

قلعه گالپاها» قصه‌ی پرغصه‌ی میلیون‌ها زن، مرد، کودک در سراسر جهان است. قصه‌ی رنج است و کار در شرایط دشوار در حاشیه کویر، در زمین‌های کشاورزی و کارگاه‌ها. قصه‌ی رنج است و کار در شرایط دشوار در جای‌جای کره‌خاکی. صدای خاموش کسانی است که صدا نداشته و ندارند. راوی این خاطره‌ها اکنون چند دهه زندگی را پشت سر گذاشته که سرشار بوده از اشک و لبخند. راوی خود در روزهای کودکی تا اکنون هزاران رویداد تلخ و شیرین را تجربه کرده است.



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

یلدای جاودان

هراسشان نبود
از بادوُ هیاهویِ سوزِ سرمایش
به نیمه شب
از آشیانه رها



new/aliasghar-rashedan-06.jpg
علی اصغر راشدان

با داریوش مهرجوئی زنده یاد

حالا آقای هالوئی که وارد تهران شد نیستم. تقریبا جهان را زیرپاگذاشته ام، تجربه ها کسب کرده ام. دیگر فیلمهایت را با نگاه آن جوان بیست ساله ی چشم و گوش بسته نمی بینم، از فیلم گاو که داستانش اقتباسی از داستان عزاداران بیل زنده یاد ساعدی‌ است و دایره ی مینا که باز اقتباسی تحریف شده از داستان ساعدی‌ست که بگذریم، بیشترکارهای بعدیت، سیاه نمائی تمام عیارند، این‌ها را حالا می‌فهمم که بارها دیده و شاهد بوده‌ام.



new/Erich-fried.jpg
شعری از اریش فرید

یک یهودی خطاب به جنگ‌جویان صهیونیستی، ۱۹۸۸

ترجمه‌ کامران صداقتی


آیا می‌خواهید اکنون شکنجه‌های دیرین را
با همه جزئیات خونین و کثیفشان
با همه لذت وحشیانه شکنجه‌گران
همان‌گونه که پدرانتان متحمل شدند
در مورد دیگران اعمال کنید؟



nafisi.jpg
مجید نفیسی

نمیتوانم ببخشم: به قاتلان همسرم

نه! نمیتوانم ببخشم. من همسر و رفیق او بودم و اکنون به عنوان یک وارث نمی‌توانم از سر این جنایت بگذرم. از خود او بخواه که ترا ببخشد. به گورستان کافرها برو. هشت قدم مانده به در ـ شانزده قدم رو به دیوار مزار بی نشانش را پیدا کن و به بانگ بلند نامش را ببر و بگو که از کرده‌ی خود پشیمانی و خواهش کن که ترا ببخشد.



tahere-barei1.jpg
طاهره بارئی

هتلی در خواب، هتلی بیدار


در هتل چند ستاره
که ستاره هایش چون عقربه های ساعت متحرکند
و کم و زیاد
پس و پیش می شوند
مسافران بی چهره، نامرئی
می آیند و می روند



»  نگاهی به نمایش داستان دو مرد
»  نامه‌های ابراهیم گلستان به حمید شوکت
»  نیم-نگاهی بر استحاله‌ی آقای عباس میلانی
»  ترانه‌ي عِزرا
»  آوار،
»  فروغ و روشنگری
»  ویرجینیا وولف
»  ده شعر کوتاه از عسگر آهنین
»  اعتیاد قرن
»  دلِ شادِ سعدی
»  برای سالگرد جنبش ژینا
»  شهر کود و کود کاری و کود رانی
»  نیشِ نوش!
»  بگو
»  ترانه‌ی صلح
»  آرمیتا
»  رئیس کلانتری شهرنو
»  با کتاب تاریخ بر شانه گان
»  صورتک های مومی
»  «آفریدگار»ی بازیچه شده
»  غزه آخر دنیا،