دو معنایی بودن، ذاتی فعل نظارت کردن است.
یک موقع شما ناظر هستید؛ به معنای مشاهده گر که یک روند و پدیده متحرک را گزارش میکنید.
اما موقعی هم هست که ناظر بعنوان کنترل کننده و نمایندۀ یک اقتدار امور را زیر نظر میگیرد تا تعیینات قبلی اجرایی شوند.
بنابراین دو معنای مختلف نظارت در تضاد با هم قرار دارند. زیرا یکی میخواهد با گزارش مشاهدۀ خود خبر و حرفی را منتقل کند و بر این منوال رازی را آشکار نماید و میزان اطلاع و شناخت را افزایش دهد.
آن دیگری اما مواظب است که سرپیچی و نافرمانی در مورد حکمی صورت نگیرد. این که حرف و خبری درز نکند تا بتواند رشته های اقتدار را پنبه سازد. این قصد و منظور فلسفۀ خود را با آن شعار معروف شده "برادر بزرگ شما را زیر نظر دارد!" مطرح ساخت. شعاری که از طریق رُمان ۱۹۸۴ جورج اورول جهانی شد.
ولی فاعل شناسای خود باور در تقابل با چنین رسم سلوک اقتدارگرایانه ای، طالب آزادی انتقال اطلاعات میبوده تا در بیرون دایرۀ کنترل "برادر بزرگ" مشاهدات خود را در اختیار اذهان عمومی قرار دهد.
در این چارچوب شناخت معناها، امر مشاهده دو بازیگر دارد. یکی، سالار و سرور خود است و ناظر مستقل؛ ولی دیگری ناظر مستخدم است که برای تداوم حیات و کار دستگاه دستمزد میگیرد.
بنابراین به دو تولید دو متن مختلف میرسیم. متن دومی جز اسرار مملکتی است و در پروندههای مخفی نگه داری میشود.
ولی اولی متن مشاهداتی داردکه، مثلا از نیمه دوم قرن بیستم بدین سو، طیفی از حاکمیتهای اقتدار گرا را افشاء کرده و آنها را با تشخیص خود مُهرباطل تمامیت خواهی زده است. همچنین مورد به مورد نشان داده که روشهای کنترلی و نوع اعمال قدرت آن نظامهای توتالیتاریستی چگونه در این میانه فرق کرده اند.
آخرین اثر قابل اعتنایی که در دهه های اخیر از این دگردیسی اعمال قدرت گزارش بدست داده "عصر سرمایه داری نظارتی" شوشانا زبوف است که برآمد کنسرنهای غول آسای فناوری دیجیتالی را خاطر نشان میسازد. اینکه کنسرنهای شکل گرفته در "سیلیکون ولی" (مثل مایکروسافت و گوگول و نیز همتایان چینی شان در قاره آسیا) از اطلاع ارتباطی کاربران خود در جهت افزایش ارزش خود بهره برده و میلیاردهای ثروت خود را بیشتر میسازند.
در قبل سیستمهای حاکم نخست با خشم و غضب خدای آسمانی و بعد با خشم و هیجان انبوه توده زمینی اعمال قدرت میکردند. چنان که دولتهای مذهبی و سلطنتی به نمایندگی از خدا مومنان خشمگین را علیه "کافران" بسیج و در امپراتوریها و سرزمینهایی بساط سیطره پهن کرده بودند.
در دوره گذار از فئودالیسم به سرمایه داری، ولی خشم آسمانی یک رقیب جدید پیدا کرد. بطوری که جریانات انقلابی - ژاکوبنی خشم توده بی نصیب مانده از ثروت و امکانات را علیه سیستم موجود به کار انداخته و پس از تلاطماتی سرانجام در قرن بیستم موفق شده اینجا و آنجای جهان اردوگاهی را در مقابل اردوگاه مقابل برپا سازند.
با انقلاب اسلامی شده سال ۵۷ در ایران، که بنیادگرایی شیعه دگرگونی در خم و چم انقلابات ایجاد کرد، دوباره این خشم مومن مذهبی بود که به جنگ "وضع موجود" میرفت تا اعمال قدرت دینی را احیا کند. یادتان هست آن "هجمۀ یاقوتیان" به "طاغوتیان"؟
گرچه در این دوران بعد از ۱۹۸۰ میلادی که برخی آن را پسا مُدرنیته خوانده اند، همه سیستمهای نظارت حکومتی اسیر یک ویروس یا همان "روح زمانه" واحد گشته و خلقیاتی را بازتولید کرده که با "مصرفگرایی" افسار گسیخته تعریف میشود.
پس از خرابیهای جنگ بین الملل دوم و در دوران به اصطلاح بازسازی و رونق"مارشال پلان"، این حرص و آز بود که میداندار زندگی اجتماعی شد. غوغای میل بیشتر داشتن، به بازار جهانی، قدرت میبخشید و چرخ آن را به جلو میراند.
اینجا، بر این سیارۀ آبی رنگ، همه چیز دستخوش تمنای سود و فروش شده است. حتا اگر آن چیزها بنیاد طبیعت و زیستبوم باشد. بطوری که این اواخر جنگها و کاربرد سلاح وتولید تسلیحات مدام مرگبارترشده، حرف نهایی را برای بشریت میزنند. انگاری غولهای آخرالزمانی برای انسانیت شکلک در میآورند.
در این میانه اما ایرانیان سرگرم بالمسکه و نمایشی فریبنده هستند. کارناوالی که اتاقهای فکر اداره امنیت کشور برپا میکند.
امنیتچیهایی فلکزده، بیش از هر قشر و گروهی در ایران، نگران آتیه و نفوذ خود هستند. این نگرانی به پای طراحی سناریوهایی میرود. اینکه اگر رهبر کنونی اقتدار خود را از دست داد، ایشان چه خاکی باید سر خود بریزند تا از ریسک سقوط آزاد بکاهند. از این رو در اپوزیسیونی دست ساز القای شبهه نجات میکنند و مُنجی سازی. با این امید که تیم جانشین کم خطری را برای حفظ وضع موجود خود مثل بادبادک هوا نمایند.
در حالی ترامپ و نتانیاهو، همچون روسای نیروهای با نفوذ بین المللی، در روی میز کار خود طرحهای بر هم زدن تمامیت ارضی ایران را نیز دارند. این بستگی دارد که کاردشان چقدر تیز شود.
اینجا است که دو معنایی بودن نظارت به واقعی ترین شکل خود را نمایان میسازد.
