logo





نقدي بر رمان بلوط نوشته : خانم روح انگيز شيرواني پور

از انتشارات نگاه

دوشنبه ۱۸ فروردين ۱۴۰۴ - ۰۷ آپريل ۲۰۲۵

مسعود مولازاده

نويسنده خود زاده مسجدسليمان است شهري مدرن در تقابل با روستاهاي اطراف كه داستان در آن جا مي‌گذرد. او به زبان و سنت‌هاي ايلاتي ده آشنا و در بيان صميمي است .

انتخاب نام قهرمان داستان - بلوط كه برپيشاني روي جلد كتاب نشسته و زناني با لباس‌هاي رنگارنگ شاد بختياري كه با شتابي شادان به سوي مدرسه روانند گوياي نزديكي بيواسطه او با روستا است.

درخت بلوط داراي چوبي سخت و ميوه‌اي مغذي است كه به نحوي نماد شخيصيت شخص اول داستان مي‌باشد.

بلوط در بازگشت از سر مزار شوهرش كه به تازگي فوت كرده بود در راه با دالو گلي كه داشت به خانه آن‌ها مي آمد همراه مي‌شود. در خانه هنگامي كه بلوط داشت لباس‌اش را عوض مي‌كرد، وقتي صداي دالو گلي را شنيد كه به نازگل دخترش مي‌گوید كه بايد هر چه زودتر وسايلش را جمع كند و با مادرش به خانه عمويش بروند، دست بلوط در آستينش خشك شد.

دالو گلي ادامه مي‌د‌هد: دخترم اين رسمه كه برادر شوهر بعد از مردن برادرش زن او را بگيره .

جدال بلوط براي به‌دست آوردن استقلال و آزادي از همين جا آغاز مي‌شود. داستان بلوط با توجه به برادرش و حضور سپاهي دانش كه خود كرامتي بود، دو جريان هستند كه براي آزادي تلاش مي‌كنند- دو داستان درهم تنيده و در عين حال به موازات هم با گيرايي خاصي كه ادامه‌اش را به خواننده واگذار مي‌كنم .







نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد