چند سال پیش زندهیاد ایرج هاشمیزاده علت کتابگریزی ایرانیان را با تنی چند از نویسندگان ایرانی در خارج از کشور در میان گذاشت و پاسخها را در مجموعهای به شکل زیر منتشر کرد. با گذشت سالیان تیراژ کتاب در ایران پایینتر آمده است و این پرسش همچنان پابرجاست. از میان نویسندگانی که به این سؤال پاسخ گفتهاند، چند تن، از جمله پرسشگر، در شمار درگذشتگان، به تاریخ پیوستهاند. به یاد آنان و تکرار این پرسش است که این مجموعه دگربار منتشر میشود.
طرح از کامبیز درم بخش
ایرج هاشمی زاده، معمار و روزنامه نگار:
تیراژ اسفناک کتاب و نشریه در جامعه ما وظیفۀ سنگینی را بر دوش روشنفکران میگذارد. نشستن و تماشای بیمار و تشخیص مرض به تنهایی دردی را علاج نمیکند.
استبداد، سانسور و اختناق؛ سیستم فرهنگی و آموزش خود را بر جامعه تحمیل میکند و در راه شکوفایی فرهنگ و هنر عامل بازدارندهای است. براندازی استبداد و اختناق خود حکایت دیگری است!
تا رسیدن به جامعه باز، باید در بالا بردن تیراژ کتاب و نشریه وارد صحنه فرهنگی شویم و به جای نظاره، هر یک نقش یک کیوسک روزنامه و دکه کتابفروشی را بازی کنیم و صد البته بدون اجر و مزد!
اسد سیف، نویسنده:
امروز به جرات میتوان گفت که کتاب و میزان نشر، معرف فرهنگ و محک تعالی هر ملتی است. چاپ هر کتاب، نشر یک اندیشه است. آزادی بی سانسور نشر، گردش آزاد اندیشهها در جامعه است. میزان نشر کتاب در هر کشور، نشان از مقدار تولید ملی و چگونگی کار فکری مردم آن کشور است. بر علیه سانسور اندیشه و بیان بودن، در اصل دفاع از میراث ادبی و فرهنگی جامعه است. چاپ آزاد کتاب، یعنی دستیابی عمومی به دانستهها و فرآوردههای علمی، ادبی یا هنری جامعه بشری.
بهمن فرسی، نویسنده:
عرض شود که...شوخی بردار باشد یا نباشد. خیلی هم جدی، که البته قدری شوخی نما هم هست، گذشته از علل و جهات تئوریک و پراتیک و هیستوریک و کمالشناسیک و بیزنسیک و سوسیالوجیک علت دیگر برای پایین بودن تیراژ در میدان نشر فارسی، باری به هر جهت و دست برقضایی بودن کتابهای منتشره میتوان گفت که بوده است و هنوز هم هست. یعنی ناشر که نداند چه دارد چاپ میزند، و برای که دارد چاپ میزند، و چقدر نیاز واقعی و غیر خیالی در کار است، پس موضوع تیراژ هم میشود چیزی از قماش بقیه موضوعهای مرز و بومی. چند من بالزاک، چند کیلو همینگوی، چند چارک داستایوسکی، چند سیر شکسپیر و سوفوکل، چند مثقال بکت، چند گرم پروست لازم داریم؟ کسی نیست که بنشیند و حسابش را بکند. کسی هم نمیشیند از این حسابها بکند. مشدی فقط میبیند که کبلایی بکت چاپ زده، او هم روی چشم همچشمی بکت چاپ میزند، ناشرهای اولیه ما اصلاً ناشر نبودند و دست برقضا آلوده نشر شده بودند. ناشرهای امروزمان امیدوارکنندهترند از بابت دریافت حرفهشان و کمتر میتوانستهاند ماستبند با خراط بوده باشند. اما دربارۀ سوال سخت تیراژ اینها هم نشان نمیدهند که محصول و مصرف کنندهشان را به درستی درمییابند. از قرار بناست همه چیز یک وقتی درست بشود. چنین باد!
بیژن اسدی، نویسنده و گرافیست:
کتاب را عدهای بیکار برای عدهای پرکار و گرفتار تدارک میبینند. اینها چون گرفتارند کتاب را نمیبینند و لذا نمیخوانند و در نتیجه همه چیز بی مصرف میشود. در این میان زمامداران امور به مدد میآیند و کل کتاب یا نام نویسنده آن را محو و نابود میکنند که خسارت به آیندگان منتقل نگردد که نوه و نتیجه صاحبان کتاب از کار بیهوده نیاکان خود شرمسار گردند.
جلال متینی، پژوهشگر، نویسنده و استاد دانشگاه:
در مدارس ایران، به خصوص در دبستان و دورۀ راهنمایی و دبیرستان، شاگردان موظف نبودند به جز کتابهای درسی در هر هفته چند کتاب را زیر نظر معلمان خود به دقت مطالعه کنند و گزارش کار خود را به معلم بدهند تا به کتاب خواندن عادت کنند. بدین جهت شاگردان، پس از پایان هر سال تحصیلی و قبول شدن در امتحانات، در سه ماه تابستان، به ندرت سراغ کتاب میرفتند-البته به موارد استثنایی کاری ندارم-وقتی در دانشگاه فردوسی ِمشهد تدریس میکردم، در همین زمینه به دانشجویان میگفتم برای آزمایش بد نیست در تابستان دو سه کتاب به دست بگیرید و سر شب قدم زنان به خیابان پهلوی بروید. هر یک از دوستان و آشنایان که شما را با کتاب ببینند، بلافاصله میپرسند تجدیدی داری؟ چون شاگرد مدرسه اگر تجدید نداشته باشد در تابستان نباید با کتاب سر و کاری داشته باشد!
"راه بیرون آمدن از این بحران فرهنگی" دشوار است. تا پدران و مادران خود اهل کتاب خواندن نباشند چگونه میتوان بچهها را در خانه و مدرسه به کتاب خواندن تشویق کرد. معهذا، اگر در برنامه دبستانها و مدارس راهنمایی و دبیرستانها مطالعه کتابهای غیر درسی به صورت برنامه فوق العاده تصویب و اجرا شود، میتوان امیدوار بود به مرور وضع تغییر کند، آن هم با قید انشاالله. در ضمن به آمارهای سازمانهای جهانی که عموما متکی بر آمارهای تهیه شده از سوی دولتهاست نیز نباید زیاد اعتماد کرد.
جلیل دوستخواه، نویسنده و پژوهشگر:
بحث دربارۀ نابسامانیها و سد و بندها و دشواریهای چاپ و پخش کتاب و پایین بودن شمار نسخهها و کم بودن خواستاران و خوانندگان آن در جامعه ایران، درد دهههای پشت سر، همواره نقل مجلس اهل ادب و فرهنگ و موضوع داغ رسانههای همگانی بوده است. صاحب نظران با هزار زبان از این مشکل بزرگ سخن گفته و به جست و جوی ریشههای این پریشانی و نارسایی پرداختهاند، اما هنوز هم به هیچ رهنمود و دستور کار بنیادی که بتواند راه گشا و کارساز باشد؛ دست نیافتهایم.
به باور من، چگونگی کار کتاب، از مجموع ساختار فکری و فرهنگی جامعه و پیشینه تاریخ آن جدا نیست و تا کل جامعه در راستای پیشرفت و شکوفایی قرار نگیرد و تحولی بنیادی در آن پدید نیاید، سر شوریده کتاب هم به سامان نخواهد رسید. ای کاش هر چه زودتر راهی به بیرون از دیار تاریکی(تاریکی بیگانگی با کتاب و دانش و فرهنگ) بیابیم و تا بیش از این فرصتهای تاریخیمان هدر نرفته است، چارهای برای این کمبود شرم آور و زیان بار-که همه آینده جامعهمان در گرو از میان رفتن آن است-بیندیشیم. چنین باد!
شهرنوش پارسی پور:
1 -ایران کشوری خشک و بری است و از کم آبی رنج میبرد و به همین دلیل روستاها کوچک باقی میمانند و کار فرهنگ رسانی به این 53 هزار روستا بسیار مشکل است. این روستاها به طور مرتب اضافه جمعیت خود را به شهرها میفرستند و شهرهای ایران به جای آنکه شهر باشند تبدیل شدهاند به روستاهای غول پیکر که با جاذبههای شهری، از جمله کتابخوانی بیگانه اند.
2- ایران کشوری است که مردم در آنجا به چند زبان حرف میزنند. بسیار مشکل است به بلوچی که بلوچی حرف میزند اما طرز نوشتن به بلوچی را بلد نیست بیاموزیم که به فارسی بخواند.
3- در خارج از کشور ایرانیها به دلیل اختلافات سیاسی که با یکدیگر دارند اغلب کار نویسندگان مختلف را بایکوت میکنند، در عین حال پراکندگی ایرانیان در سرتاسر دنیا که در همه جا به صورت اقلیت زندگی میکنند کار توزیع و پخش کتاب را مشکل میکند. برای ناشر مشکل است که ده جلد کتاب به شهری بفرستد و پولش را هم هرگز پس نگیرد.
صدرالدین الهی، نویسنده و روزنامه نگار:
ما به کتاب خواندن عادت نکردهایم. خواندن یک عادت است، شبیه نفس کشیدن و به همین جهت ما که بدان عادت نداریم همواره در خفقان دست و پا میزنیم و شگفت آنکه میپنداریم که زنده ایم و نفس میکشیم.
علی میرفطروس، پژوهشگر و نویسنده:
کتاب گریزی میتواند دلایل تاریخی، اقتصادی و امنیتی و خصوصا فرهنگی داشته باشد. کتابخوانی به عنوان یک عادت فرهنگی، میباید از دوران کودکی و آغاز آموزش و پرورش شروع گردد که متاسفانه در جامعه ما بی سابقه بوده است.
جدا از عوامل اقتصادی(گرانی کتاب و کمبود درآمد) باید به مسئله امنیتی نیز توجه داشت. اینکه در جامعه ما، کتاب ها به "بودار" و "بی بو" تقسیم میشوند، نشانه فقدان امنیت قضایی خوانندگان در برابر عوامل حکومتی است.... به هر حال دردهای مزمن جامعه ما را به طور تاریخی/فرهنگی باید دید و بنابراین درمان آنها نیز نیاز به زمان دارد.
فریدون تنکابی، نویسنده:
به شتر گفتند چرا شاشت از پس است؟ گفت چه چیزم مثل همه کس است!
با سهم سرانه کتابخوانی در ایران توقع دارید تیراژ کتاب در ایران از دو سه هزار نسخه بیشتر باشد؟ در ایران، کتاب خواندن کار آدم های بیکار و سبک سر است. آدم های "مهم و جدی" با افتخار میگویند:"من وقت ندارم روزنامه بخوانم، چه برسد به کتاب!"
محمد عاصمی، شاعر، نویسنده و روزنامه نگار:
لاکتابی آخر از لای کتاب آید برون. کتاب بخوانیم، همه را به خواندن برانگیزانیم و از بچه ها شروع کنیم. به کتاب خواندن باید عادت کرد. کودکانمان را به این اعتیاد دلپذیر عادت بدهیم.
مرتضی نگاهی، نویسنده:
کتاب گریزی ایرانیان!
نیاموختن لذت مطالعه توسط مردم. محدود بودن ذهن و زبان نویسنده ایرانی. عدم توجه رسانههای همگانی به کتاب و مطالعه. فشار و تهدید و ارعاب و سانسور حکومتها...
و سرانجام چند زبانگی کشور ایران و عدم توجه به زبانهای قومی و غیرفارسی، سبب کتاب گریزی و امتناع مطالعه در ایران است.
نسیم خاکسار، نویسنده:
۲۰۰ جلدش بیشتر به فروش نمیرسد. تلویزیون وقت آدمها را گرفته است. تا همین حد هم که خواننده برای کتاب داریم جای شکرش باقی است.
همایون کاتوزیان، نویسنده و پژوهشگر:
جامعه بیسواد پیشرفت نمیکند، و باسواد شدن هم به میزان خواندن بستگی دارد. در جامعه ایرانی، هم کتاب کم است، هم خواننده. هم خواندن کم است، هم سواد. ولی ما با خیلی از باسوادهامان هم مشکل داریم. چون به جای فروتنی علمی، مغرور و متعصباند. در آنچه میدانند کمترین تردیدی نمیکنند، در نتیجه، تحمل آرای دیگری را هم ندارند.
یدالله رویایی، شاعر و نویسنده:
همیشه خواب من از بستن کتاب، حال کتاب را من از خواب