logo





بیژن جرجانی

نیم-نگاهی بر استحاله‌ی آقای عباس میلانی

سه شنبه ۲۳ آبان ۱۴۰۲ - ۱۴ نوامبر ۲۰۲۳

تا آن‌جا که دست داده است- تفاوت نگاه آقای عباس میلانی را در دورانی که هنوز تتمه شور و شری در سرش مانده، با حال و روزگار امروزش که مماشات است با ارباب ثروت و قدرت، می‌توان آشکارا مشاهده کرد. دو ترجمه برجسته نامبرده از بزرگان بنام فلسفه و ادب، در کتاب هائی از جمله مباحثی در باب توتالیتاریسم، مدرنیته و تجدد و تجدد ستیزی در ایران، نشان از علاقه اش نسبت به مسائل جدی تری دارد تا اعاده حیثیت از اردشیر زاهدی و پرویز ثابتی و احسان نراقی وخیلی های دیگر. وی اخیرن در برنامه ایران شناسی دانشگاه استنفورد کالِیفرنِیا، از یک متخصص کشاورزی - که بیشتر به یک کارآگاه میماند تا پژوهشگرتاریخ، دعوت نموده تا به اتفاق پنبه یک شاعر در گذشته را که مورد علاقه جوانان ایرانی هم هست، بزنند، آن‌هم در چنین شرایط نا بسامانی که بر ایران و جهان حاکم آست. کینه ایشان نسبت به کسانی را که دوست ندارند شگفتی آور است (در اینجا احمدشاملو) شگفت آور از این رو که حتی با مدد گرفتن از شخصی که به هیچ وجه معلوم نیست تا چه اندازه واجد شرایط اظهار نظر در این باب می‌باشد، هرطور که هست، تا دیر نشده، زهر خود را بریزد، آن‌هم در غیاب آن‌هائی که دیگر در میان ما نیستند، و به ویژه برنامه توسط کسی سازمان دهی شده است که مدعی اخلاق و عدالت خواهی و دموکراسی خواهی است. عصاره مطالب سخنران میهمان - که این کند و کاو در کاراکتر و رفتار اخلاقی شاملو از نو‌جوانی را ضروری می داند! همراه با سئوالاتی که میزبان از حلقوم ایشان بیرون می کشد، این‌است که علاقه وافر جوانان کشور به احمد شاملو– آن‌هم نه به شعرش که به شهرتش- خطری است که باید به آن توجه کرد.(۱)

اگر آقای شفیعی کدکنی و سخنران میهمان ندانند، آقای میلانی حتمن باید بداند که آن‌چه در این میان به جوان ایرانی اطلاق می‌شود (عدم تشخیص شعر شاعر از شهرت او) توهین محض به آنان است. اما چه باک که تصفیه حساب با شاملوست به هر قیمت. پس هر طور شده باید جوانان را از این ورطه هولناک نجات داد (که معلوم نیست به مسجد و منبر بردشان یا به استاد شفیعی کدکنی سپردشان)

پاره‌ای از اطلاعات بدست آمده در این پژوهش، ظاهرن از مدارکی ست که پرویز ثابتی در اختیار آنان قرار داده است – که لابد در اعتبارشان هم، چون شخص خود ایشان، نباید شک کرد، مثل نامه مورخ ۱۳۴۶-۵- ۲۳ سپهبد نصیری که حتمن از جیک و پیک کردن های آقای میلانی با ثابتی به‌عنوان مدرک ارائه می‌شود!

در آخر پس از فارغ شدن از لطمه ای که زده است، ضمن اینکه شاملو را شاعری نامدار می نامد، می گوید:

" احاطه به واژ‌گان فارسی و چیدمان و کاربرد درست آن‌ها، پیام خود را به شکلی بدیع و اثر گذار بر جان و دل مخاطبان خود می‌نشاند"

می‌پرسیم اگر این چنین است، چرا جوانان ایرانی را با این‌همه آسمان- ریسمان، از دوست داشتن شاملو منع می‌کنید؟ گیریم که شاملو آن‌چه بود که شما تصویر کردید (که بعضن هم می تواند واقعیت داشته باشد، چرا جرات این قلمفرسائی ها را در حیات وی نداشتید؟ چرا درست در زمانی که رژیم، داریوش مهرجوئی و همسرش را سر بریده‌است و دوباره برای هنرمندان کشور بطور جدی خط و نشان می‌کشد؟

و نیز می‌دانیم، آن‌چه از یک شاعرباقی می‌ماند صرفن شعر نوشته های اوست. نسل‌های پس از او بی تردید به شعرهایش مراجعه و داوری میکنند نه بر خلاف آنچه شما در آن کارید، کند و کاو در مسائل شخصی شاعر از قبیل، آدرس محل تولد، اعتیاد و عدم پذیرفته شدنش در این یا آن حزب، تعداد ازدواج ها- در نهایت جزئیات و انواع دیگر مچ گیری ها.
و در پایان سخنرانی، آقای میلانی سئوالات شنوندگان را از روی نوشته ای طرح میکند.
اولین سئوال: چرا طرفداران شاملو از نقد به او ناراحت میشوند؟!

خب، این یک سئوال فوری پس از پایان برنامه است اما سخنران جواب را از روی متنی از قبل آماده! میخواند. میهمان و میزبان پیشاپیش سئوالات را می‌دانند، پرسنده واقعی وجود ندارد! چرا که نه کتاب تا آن موقع پخش شده و نه اعتراضی از طرف ' هواداران' خوانده شده. و سپس قطعه ای از شکسپیر را هم از روی متن میخواند- حاضر و آماده- جل الخالق. آدم یادش به جینی تلویزین میافتد که چشمش را باز و بسته میکرد، همه چیز فراهم بود.

******
میهمان محترم، میزبان فرهیخته، خسته نباشید. امید‌وارم. چیزی را در مورد شاملو از قلم نیانداخته باشید. خداوند تا انتشار جلد دوم کتاب 'جنایات شاملو' صبر عنایت فرماید تا دوباره شما را مثل پایان این برنامه، راضی و شاد و شاداب ببینیم.

در آخر هم آقای میلانی- بعنوان مشتلق، به آقای گرامی تبریک می گوید که ایشان در صحبت شان انصاف را رعایت کردند- و انصاف در این بود که د ر باره شخصی که حضور ندارد (در گذشته) تا از خودش دفاع کند، هرچه دل تنگ تان خواست گفتید.
*******
_________________

۱- با نقل قول از شفیعی کدکنی، حکم را دو قبضه می کنند.

شفیعی کدکنی: " اگر جوانان امروز بدانند که شخصیت ادبی آقای شاملو چگونه تشکیل شده هرگز اینگونه عمر خود را صرف شعر، آنهم شعر اینطوری که در روزنامه ها می بینیم، نخواهند کرد. آنچه ا بامداد یا شاملو را می سازد اگربه صد جزء تقسیم شود، ۵۰ تا ۶۰ درصدش ربطی به شعر ندارد"

درد آور است که اقای کدکنی آنقدر که نگران آلودگی ذهن جوانان در اثر تماس با شعر های شاملو می باشد، نگران زوال فرهنگی و آنچه در دانشگاه های کشور می گذرد، نیست. آیا می شود گفت که سابقه فرهنگی شخص ایشان سبب چشم بستن بر این نارسائی های موجود است؟!

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد