هرکُجا پنجره یی هست،
یقین دیواری است
و دری بسته که قفلی دارد.
در پسِ پنجره ی تنهایی،
پشتِ دیوار و در ِ بسته ،
کلیدی شاید...
گوشه یی پنهان است؛
ذهنِ جوینده و پویا ی کسی می باید
تا بیابد آن را و
در و پنجره را باز کند،
بگذرد از دیوار ،
بِرَوَد سوی اُفق های دگر..
تا اُفقهای پر از همهمه ی زنبوران
که در آن وادی ها -مثلِ کندوی عسل-
نیش هم هست اگر...
شیرین است.
مثلِ ... کندویِ...عسل.
------------------------------------------------------
۲ شنبه ۶ نوامبر ۲۰۲۳