logo





شهر کود و کود کاری و کود رانی

دوشنبه ۱۵ آبان ۱۴۰۲ - ۰۶ نوامبر ۲۰۲۳

طاهره بارئی

tahere-barei1.jpg
برای این قبیله وقوم قهَار
آزار دهنده اند درختها
می گیرند دماغشان را
کج میکنند راهشان را
و با کفشهائی که از همه سو کود پخش میکند
جاده را ثبت میکنند به اسم خودشان

آنها عاشق اسم خودشانند
شیفته سینه سرد و سرفه های دستمال پیچ خودشان
و همه جاده ها را نواری تصور میکنند از لبه جیبشان

شهر هم مقوای خودشان باید باشد
زیر قیچی خودشان
تا شکل میمون و فیل بچینند
پازل های لاینجل سر چوب کنند
به ریش همه بخندند
ارادتی ندارند به شکل آدمیزاد

گیاه تا وقتی خوبست که تخته آنها شود، مداد آنها
ما ل امضای آنها
و گر نه با دندان ریشه کُشش میکنند

برگها و شاخه ها
شکوفه ها
بید ها وچنار ها
درختان زیتون و پرتقال
چه حرفها میزنید!
پلاستیکی و گچی ش که هست در بازار
سر شهر اگر طاس باشد چه باک
کل شهر اگر برهوت باشد چه باک
اصلا شهر برای چه
جمع شدن آدمها؟
حرفش را نزنید!
اردوگاه ها با دستشوئی های عمومی مگر چه کم دارد برای لولیدن

اهل زیبائی ؟
چه حرفها
رقبای زیبائیند!
موضوع سر جیب است
لبه جیب
داخل جیب
محدوده حیب
رنگ جیب
وزن و سنگینی جیب
شما چرا به فرعیات می پردازید؟

شهر جای لگد کوبی ست
و لنگیدن
آنهم برای جیب داران
که تولید کود میکند کفششان

مگر کم به نعلبند و پینه دوز
جواز گشایش داده ایم؟
این اردوگاه برای بی پاپوش ها
نعل را مستقیم می کوبد به استخوان کف پا
معلوم است که
میوه و سبزی در این اقلیم
حق رای ندارند
به جلسات سیاسی نباید دعوت شوند
مگر استخوانهای خشک بی زبان چه عیبی دارند؟
گلابی ها و هلو ها
به زیر دست شیشه پاک کن های مجرب فرستاده می شوند
تا جز به بو و طعم کود غنچه نکنند
ما اهل سانسور نیستیم
«سانس زور» اهل ما ست چه کنیم؟
کلاغ اعظم
طلایه دار قیچی داران
با پرچمی از پوست کرگدن
مگرپرواز نکرد بر فراز شهرِ سر به زیر افکندگان
و دود سیاهی که از جای جای درازایش پخش میشد
مگربشارت نداد
زنده باد کود
ایمان بیاورید به رنگ و بوی کود
دست بردارید از ادا های احساساتی
و طلب آتش بس با چند گلابی کم ارزش
با سوزاندن زمین
دست بردارید از وزوزه برای احترام به محیط زیست
از نگرانی های سوزناک بچگانه
برای حفره هائی که در تن زمین حفر میکنند بمب ها
به اهمیت همه جانبه کود بودن، کود شدن، و کود ماندن و انتقال کود بیندیشید
هیجان زده نشوید از به زمین ریختن خون
چرا به وجد نمی آ ئید
از سائیدن لبه های شلوارتان به زمین
که می بوید کود را و درخود می کشدش مثقال به مثقال

از منظره این شهر عکس نگیر
لبه ی چسب زخم را
که عطر فرّار یک گل یاس
پنهانی روی دستت چسباند و گریخت
آرام لوله کن
زیر این عکس برگردان خُرد
مبهوت شو از روئیدن درختی
از قد کشیدنش
که لجظه به لحظه پاک میکند
قلمرو همه زخمها و چسب زخمها را
همچون آوازی که غرق میکند سایه های سکوت را


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد