logo





تکیلا

چهار شنبه ۱ آذر ۱۴۰۲ - ۲۲ نوامبر ۲۰۲۳

علی اصغر راشدان

new/aliasghar-rashedan-06.jpg
« تازه اومدی برکلی. توجلسه هفته پیش گروه تصمیم گرفت رومیت من باشی.»
« رومیت یعنی چی آق رضاگل؟ »
« رومیت یعنی هم طاقی. قرارشده من باتموم سوراخ سمبه ورسم ورسومات، دانشگاه، آدما، گروه های سیاسی برکلی آشنات کنم. میخونه ی هاپکینزتادوی بعدازنصف شب بازه. ازسیرتاپیاز رو واسه ت تعریف می کنم...فعلاگیلاسای تکیلاروبه سلامتی خط انقلابی خودمون بریم بالا. »
« من یه عمرعرق 55سرکشیده م وخم به ابرونیاورده م، نمیدونم این تکیلاچی بودکه ازگلوتاهمه جامو آتیش زد، لامصب! »
« تکیلا همرنگ کنیاک میکده وعرق مکزیکی فیل افکنه، اگه نگفته بودی مشروب خورحرفه ای هستی، بهت میگفتم اونجوربی هوا تو هندق بلاخالیش نکن. »
« خط انقلابی خودمون یعنی چی، آق رضاگل؟ »
« توبرکلی تادلت بخوادخانه ایران وخطوط سیاسی جور واجورهست. یه خطشم خط محوریای انقلابی خودمونه. گروه تو رو جوون پرانرژی آماده ی کارتشخیص داد و رومیت من کرد. قرارشدهواتو داشته باشم که سمپات گروههای دیگه نشی وگیرت نندازن. »
« یه کم بیشترازاین خطوط جور واجورانقلابی شهر برکلی بگو، آق رضاگل،گفتی وقت زیاد داریم. »
« خط راست، خط میانه، خط چپ، خط پیکانیا، خط محوریا که ماهستیم. ازهمه شونم خائن ترخط سیس مائوئیسته. یه عده بنگی تلوتلو خور عضو داره، تو تموم خطو ط ولوند و خبرچینی وگزارشگری میکنن. هرخانه ایران وخطیم که برنامه وجلسه وتظاهرات میگذاره، چاقوکشاش حمله میکنن، تموم میز و صندلی وکاسه کوزه هاشو خردوخاکشیرمی کنن. توخیابون وبعدازنصف شبم، کارشون به خرخره و عربده کشی میکشه. پلیس دخالت و با باطوم متفرقشون میکنه. آبروی ایران و ایرانی روبردن این خطوط هردنبیل. »
« یعنی یه خط انقلابی واقعی وبه دردخور تو اینهمه خط نیست، آقارضاگل؟ »
« فقط یه خط انقلابی واقعی توبرکلی وتموم شهرای اطراف سانفرانسیسکو
هست. »
« اون یه خط انقلابی واقعی کدومه، آق رضاگل؟ »
« تو نمیری، خودم بمیرم،اگه دروغ بگم، خط انقلابی واقعی که مولادرزش نمیره، همین خط محوریای انقلابی واقعی خودمونه وبس! »
«ازسانفرانسیسکوگفتی، بابرکلی چیقدفاصله داره، آق رضاگل؟ »
« هیچی، توخیابون تلگراف،ایستگاه زیرزمینی کنارهمین میخونه هاپکینز،سوارمترو میشی، تونل کف دریارو میگذری، نیم ساعت بعد، توسیتی سنتر سانفرانسیسکو هستی. »
«یه کم ازسانفرانسیسکو واسه م بگو، آق رضاگل. »
« یکی ازشهرای خوشگل دنیاست، سانفرانسیسکو. این طرفش جزیره زندون معروف آلکاترازه، سرتاسرکناره ی اقیانوس، فیشرمن ولف، یه دنیاتماشاداره،کوکتل میگو، خرچنگ زنده نیم کیلوئی دریائی، درجامی پزن و واسه ت میگذارن توبشقاب، اونطرف چایناتاون،تاخودصبح، توکافه هاش رقص وپایکوبیه. »
« شنفتم چایناتاون خیلی خطرناکه، آق رضاگل. »
« بعدازنصف شب آره، چایناتاون وخیابون میسون، زیرسلطه ی مافیای قاچاق سیاپوستا، مکزیکیا و چیکانوای شیشلول کشه، عینهو آبخوردن، آدمومیکشن وسربه نیست میکنن. »
« خیلی چیزای خوب گفتی، بایدحواسمو خیلی جمع کنم، گیلاسای تکیلاروبریم بالا، تابرسیم به بقیه ی قضایا، آق رضاگل. »
« مواظب باش، همه شو یه نفس توهندق بلاخالی نکن، مثل دفه پیش آتیشت میزنه ها! »
«حواسم هست. واسه چی اطاقتو کردی انباراینهمه خرمهره،کاسه کوزه گل بوته دارعتیقه، قالیچه های نخ فرنگ به اندازه نون سنگک وپرده قلمکار، آق رضاگل؟»
« روزائی که دانشگاه وکلاس ندارم، تویه عتیقه فروشی ایرانی کارمیکنم، این عتیقه جاتو ازایران میاره وباسودای کلون میفروشه. آخرای شب یکی ازاینارو قاچاقی باخودم میارم خونه »
«واسه چی میاری خونه، آق رضاگل؟ »
« این عتیقه جاتومیارم خونه، میگذارم جلوم وازروشون نقاشی میکشم. دیوارای خونه رونگاکن، تمومشون نقاشیای آبرنگ خودمه. »
« واسه چی بعدازکشیدن نقاشی، نمی بری بگذاری سرجاشون، این عتیقه جاتو، آق رضاگل؟ »
« انقلابی گری واقعی یعنی همین دیگه. این عتیقه هارو نصف نیمه قیمت میفروشم ومیزنم به زخم دانشگاه ودرس وخرجم!...»



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد