logo





نگاهی به پیشینه همجنسگرایی در ایران

همجنسگرایی و پیشینه آن در ایران - بخش هشتم

دوشنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۳ - ۱۷ فوريه ۲۰۲۵

اسد سیف

new/asad-seif06.jpg
همجنسگراستیزی جهانشمول است. پنداری همه از همجنسگرایان وحشت دارند. آن‌جا هم که همجنسگرایی وجود نداشته باشد، ترس از آن ملموس است. پیشینه‌ی این رفتار را باید در تاریخ اجتماعی جامعه‌ها جست‌وجو کرد. علت شاید بنیان در نادانی جامعه داشته باشد، در این‌که سال‌های سال از این پدیده به عنوان بیماری نام برده می‌شد. آموزه‌های دین البته بزرگ‌ترین نقش را در این رابطه داشته و دارند؛ آن‌چه "گناه" باشد و یا با آن در پیوند، باید از آن دوری کرد. این گناه آنگاه ترسناک‌تر می‌شود که عذاب جهنم نیز بر آن افزوده گردد.

در رابطه با ترس از همجنسگرایی در جهان امروز ناآگاهی بزرگ‌ترین نقش را دارد. ترس زاده همین ناآگاهی است و در همین موقعیت نیز فراگیر می‌شود. در ترس است که ابتدا نفی و پس از آن به حاشیه رانده می‌شود. هموفوبیا در درک جامعه از همجنسگرایی اخلال ایجاد می‌کند.

با استناد به کهن‌ترین آثار به‌جا مانده از تاریخ و فرهنگ ایران همجنسگرایی در این سرزمین تا آن اندازه رواج داشته که در احکام مذهبی بارها و بارها تکرار شده است. به روایت ویل دورانت همجنسگرایی در زمان هخامنشیان وجود داشته است و مجازات آن مرگ بوده است. هردوت مورخ یونانی نیز بدان اشارت دارد؛ "...در دوره پادشاهی داریوش نیز پسران در دربار، مورد توجه بودند. در این دوره بابل و آشور مؤظف بودند یک‌هزار قنطار نقره و پانصد پسر به ایران بفرستند."(۱)

روایت است که کورش در صحبت با سربازان خویش، رو به یکی از سردسته‌های نظامی خویش که مردی در کنار خود داشت، کرده و به شوخی می‌پرسد؛ "آیا چون این جوان زیباست او را مانند یونیانیان پیوسته با خود همه‌جا می‌بری؟ مرد جواب داد؛ من دلم خوش است که به روی او نگاه کنم و با او صحبت کنم..."(۲)

هردوت می‌نویسد که همجنسگرایی از مردم کرت به یونان آمد و مورد پسند یونانیان قرار گرفت. از او نقل است که "پارسیان امردبازی را از یونانیان تقلید کردند."(۳)

پلوتارخوس این نظر هرودت را به چالش می‌گیرد و به رسم اخته کردن پسران در میان پارسیان در پیش از آشنایی آنان با یونانیان اشاره می‌کند. "بابل میبایست سالانه ۵۰۰ پسر اخته برای شاه پارس روانه کند، در عین حال شمار خاصی برده، به ویژه اخته را پارس‌ها از بازارهای برده‌فروشی ساردیس و افه‌سوس می‌خریدند. هم‌چنین پس از سرکوب نواحی شورشی، خوشگل‌پسران آنجاها را برای اخته کردن گلچین می‌کردند."(۴) در تاریخ از تیریداتس، خواجه‌ای نام می‌برند که زیباترین مرد بود در پارس و زمانی دراز محبوب کورش بود. پس از نبرد کوناک در ۴۰۱ پیش از میلاد، نزد اردشیر دوم رفت. اردشیر عاشق او بود و در مرگ این همخوابه خویش بسیار اندوهگین شد.(۵)

در وندیداد که در واقع کتاب فقهی زرتشتیان است و می‌توان توضیح‌المسائل را در فقه شیعه به شکلی برداشتی از آن دانست، آمده است: "مردی که با مردی کون‌مرزی کند یا مردی که بگذارد مردی با او کون‌مرزی کند، دیو است."(۶) مجازات چنین شخصی نیز مرگ است. و می‌دانیم که دیو اهریمن است و این سخن در واقع پاسخ به این پرسشِ فقهی است که "دیو کیست و دیوپرست کیست؟"

"ورن دیو آن است که بدمالی کند" و بدمالی که کونمرزی باشد، در "بندهش" عملی‌ست جنسی که زشت است.(۷)

کونمرزی از مصدر مرزیدن است و مرزیدن در زبان پهلوی مجامعت معنا می‌دهد. کون‌مرزی گناه است، گناهی نابخشودنی. کون‌مرزی را نه اهورا، اهریمن آفریده است. در وندیداد اهورامزدا سرزمین‌هایی را که آفریده یک به یک بازمی‌گوید و در این بازگویی، آن‌چه را که اهریمن در پی آن آفریده است، برمی‌شمارد: "نهمین سرزمین و کشور نیکی که من –اهورامزدا- آفریدم، خُننت در گرگان بود. پس آن‌گاه اهریمنِ همه‌تن مرگ بیامد و به پتیارگی گناه نابخشودنی کون‌مرزی را بیافرید."(۸)

در ادبیات زرتشتی موجودات اهریمنی از اهریمن آفریده شده‌اند و اهریمن بدکاره و دیو بود. کون‌مرزی وسیله‌ای بود تا اهریمن از طریق آن موجودات اهریمنی بیافریند و جهان را تباه کند.

این‌که در کون‌مرزی هر دو طرف گناهکار هستند و یا یک تن، به روشنی چیزی نمی‌یابیم ولی می‌دانیم که جمشید برای نجات تهمورث که اهریمن او را در شکم خویش پنهان داشته بود، به توصیه سروش، پیشنهاد کون‌مرزی می‌کند. اهریمن در استقبال از این پیشنهاد، به جلو خم می‌شود تا جمشید به این کار مبادرت ورزد. جمشید اما از موقعیت استفاده کرده، تهمورث را از ماتحت اهریمن بیرون می‌کشد.(۹)

در کتاب "شایست و ناشایست" که آن نیز کتابی است در فقه زرتشتیان، آمده است؛ "آن‌کس را که تخمه‌اش از دیوان [باشد]، آن‌که کون‌مرزی کند و آن کس که دین اهلموغی (بدعت) گیرد [اختیار کند]، هیچ [یک از این سه] را مرده بازنیارایند. زیرا آن‌کس را که تخمه از دیوان باشد، خود دیو است." و در ادامه می‌نویسد؛ "آن کس که غلامبارگی کند، پس روانش دیو شود".(۱۰)

در "ارداویراف‌نامه"، در سفر ویراف به عالم زیرین نیز آمده است: "جایی فرود آمدم و روان مردی را دیدم که روانش را گویی ماری ستون‌آسا به نشیمن فرو شد و به دهان بیرون بیامد...از سروش پرهیزگار و ایزد آذر پرسیدم که این تن چه گناه کرد که روان چنان گران پادافره برد؟...گویند که این روان آن مردی دروند است که به گیتی کون‌مرزی کرد و مرد بر خویشتن هشت."(۱۱)

گذشته از این‌ها، فردوسی خالق "شاهنامه" نوشته است که بخشی از داستان‌های سروده شده در این اثر زاده فکر ابومنصور محمد دقیقی است، و می‌دانیم که دقیقی از پیشگامان شعر فارسی و به احتمال، یک زرتشتی بوده است. و نیز می‌دانیم که به قول فردوسی در پیشگفتار "شاهنامه"؛ "جوانیش را خوی بد یار بود". همین "خوی بد" بلای جانش می‌شود و او به دست "یار" خویش که غلامش نیز بود، به قتل رسید.

می‌دانیم که غلام گذشته از برده و بنده، پسر خردسالی را نیز می‌گویند که "موی پشت لبش هنوز سبز نشده باشد."

در فرهنگ ایران باستان غلام "پسری یا امردی است که با وی عشق ورزند. پسر زیباروی. معنی اصلی غلام، پسر و امرد است ولی چون پادشاهان و امرا و شعرا و توانگران علاوه بر استفاده از غلامان خود در مورد خدمتگزاری و جنگاوری و تجمل با بعضی از بندگان خوبرو عشق می‌ورزیدند. از این رو غلام در ادبیات مفهوم معشوق را به خود گرفته است "(۱۲). از آن‌جا که مالکان همجنس‌خواه ایرانی ستایشگر زیبایی غلامان ترک بودند و از آنان استفاده جنسی می‌کردند، در فرهنگ ایران به مرور غلام ترک مترادف با معشوق نیز به کار گرفته شده است؛ "و به همین سبب است که در زبان فارسی از قرن چهارم ترک به معنی معشوق و شاهد استعمال شده است ."(۱۳)

واژه غلام در قرآن یازده بار تکرار شده است. به ظاهر برده معنا می‌دهد ولی با توجه به کاربرد واژه غلمان که اسم جمع غلام است و تنها یک‌بار از آن استفاده شده (سوره طور ۵۲/۲۴)، می‌توان بار جنسی آن را نیز حدس زد و در نظر داشت.

شاهدبازی نوعی همجنس‌خواهی است که در متون ادبی و یا عرفانی دیده می‌شود و نمی‌توان آن را به همه اشکال همجنسگرایی تعمیم داد. در فرهنگ کهن ما دو شکل از همجنس‌خواهی دیده شده است؛ یکی بچه‌بازی‌ست که در آن مردان به پسران تجاوز می‌کنند. این عده به عنوان فاعل خود را همجنسگرا نمی‌دانند. مفعول نیز که "کونی" نام دارد، در واقع در مقامی پایین‌تر از فاعل، به این عمل تن می‌دهد. به بیانی دیگر؛ هیچ برابری در این رابطه نمی‌توان یافت.

شاهدبازی و نظربازی و جمال‌پرستی نوع بی‌خطر همجنسگرایی است که در ادبیات عرفانی ایران به فراوانی یافت می‌شود. در لابه‌لای این‌گونه از ادبیات گاه می‌توان عرفان ایرانی را بازیافت و گاه "شیطنت‌"های جنسی را. شاهدبازی در واقع خود یک نوع از بچه‌بازی است. بچه‌ها مفعول واقع می‌گردند و کوشش می‌شود به وقت عمل جنسی به سوژه‌ای زنانه بدل گردند. این خود البته نشان از روابط حاکم بر جامعه دارد که مردان در آن در فقرِ رابطه زندگی می‌کردند، امری که به حتم زنان نیز با آن روبرو بوده‌اند ولی بیرونی نشده است.

بچه‌بازی به هیچ شکلی نمی‌تواند همجنسگرایی باشد، یک انحراف جنسی است که عموماً در میان مردان دگرجنس‌گرا دیده می‌شود و امروزه نیز به عنوان یک انحراف دارای تعریفی حقوقی، روانشناختی و روانپزشکی است. این پدیده نوعی کودک‌آزاری است و به عنوان یک جرم مجازات قانونی دارد. بچه‌بازی که اوج شیوع آن را در ایران دوران قاجار شاهدیم، پدیده‌ای منحصر به ایران نبوده و نیست. با نگاهی کوتاه به تاریخ فرهنگ ایران می‌توان واژگان زیادی یافت که در این راستا تعریف‌پذیر هستند؛ شاهدبازی، جمال‌پرستی، لواط، نظربازی، مفعول، امرد، بی‌ریش، مخنّث، بی‌خط، معبون، منظور، غلام‌باره، نوخط، پسر، ساده، خوشگل‌پسر و...

در کنار چنین روابطی چه بسا عشق‌های همجنسگرایانه نیز وجود داشته است. برای نمونه رابطه سلطان محمود با ایاز که نمودی آشکار داشت. ایاز سردار سپاه، مرد جنگ و عشق بود برای محمود.

در شعر شاعران عارف و صوفی شاهدبازی نمودی برجسته دارد. این‌که خود همجنسگرا بوده‌اند، نمی‌توان به قطعیت در مورد همه نظر داد. ولی بودند عارفانی چون ابن‌سینا و شهاب‌الدین سهروردی که این امر را برنمی‌تافتند. در رابطه شمس و مولانا نیز جای شک باقی است.

عارفان می‌گویند؛ "اللهُ جمیل و یحُبُ‌الجمال". یعنی خدا زیباست و زیبایی را دوست دارد. در همین دوست داشتن زیبایی است که بچه‌بازی و امردبازی و شاهدبازی و جمال‌بازی در میان عده‌ای از صوفیان رواج یافته است. آنان زیبایی‌های زمینی، از جمله زیبایی زیبارویان را با آسمان و خداوند در رابطه قرار می‌دهند تا کار خویش را بر زمین انجام دهند. اگرچه این عشق را پُلی می‌دانند در رسیدن به عشق حق.(۱۴)

صوفیان حق را در صورت‌های زیبا کشف می‌کردند:

زآن می‌نگرم به چشم سر در صورت/ زیرا که زمعنی‌ست اثر در صورت
این عالم صورت است و ما در صوریم/ معنی نتوان دید مگر در صورت (اوحدالدین کرمانی)

در میان شاعران عارف احمد غزالی امردباز و شاهدبازی شهره بود. او از نظرات خویش بر منبر و در مکتب دفاع می‌کرد. "آورده‌اند که جمعی از صوفیان بر احمد غزالی وارد شدند. پسری نزد او بود و گلی. گاه به گل می‌نگریست و گاه به آن پسر. آن جمع وقتی نشستند یکیشان گفت؛ شاید ما شما را مکدر کردیم. احمد غزالی گفت؛ آری والله. همگی از آن کلام وجد نمودند و باهم صیحه کشیدند."(۱۵)

کسانی از صوفیان در رابطه با همجنس تا آن‌جا پیش می‌روند که خدای خود را نیز به شکل جوانی امرد تصور می‌کنند؛ "خدای خود را در شب معراج به صورت جوان امردی دیدم".(۱۶)

برخی از عارفان ایرانی "به منظور پرهیز از گناه‌انگیزی شهوت، به روشنی هم‌آمیزی را نیز هم‌چون همه‌ی هنجارهای انسان به پاکی خداوند منتسب می‌نمایند. با این روی‌کرد تصویرهایی از عشق سه‌گانه را می‌آفرینند که در آن خداوند هم به عنوان شخص سوم حضور دارد. زیرا آنان با بسم‌الله می‌آغازند تا خداوند نیز در تن‌آمیزی انسان مشارکت نماید."(۱۷)

بهای ولد در "معارف" خویش در همین راستاست که تن‌کامی عارفانه را به مسجد نیز می‌کشد و می‌نویسد؛ "گویی هرکسی پاره‌ای از الله گرفته‌اندی در هر کنجی با وی صحبت (عشق‌بازی) می‌کنندی."(۱۸) به نظر بهای ولد عارف با خداوند نیز به وقت نماز به شکلی درهم می‌آمیزد؛ "در سجده گویی بر زبر حورعین خفته‌ای، لب بر لب وی نهاده‌ای." با چنین شگردی عارف همیشه خداوند را "به عنوان سوم شخص در ماجرا[های جنسی خویش] دخالت می‌دهد."(۱۹)

در همین رابطه است که حتا سعدی نیز خود را "«نظرباز" و "شاهدباز" می‌داند و بر مخالفان می‌تازد؛
جماعتی که نظر را حرام می‌دانند/ نظر حرام بکردند و خون خلق حلال

و یا؛
نام سعدی همه جا رفت به شاهدبازی/ وین عیب است که در مذهب ما تحسین است

حافظ نیز در میل خود به همجنس چیزی پنهان نمی‌کند و به آشکار خود را "رند" و "نظرباز" می‌نامد؛

دل من در هوای روی فرخ/ بود آشفته همچون موی فرخ
غلام همت آنم که باشد/ چو حافظ بنده و هندوی فرخ

شاعران شاهدباز بسیار بوده‌اند، اما عده‌ای از آنان در واقع بچه‌باز بوده‌اند. برای نمونه؛ آیا می‌توان در نگاه شیفته‌ی فرخی که عاشق "سرین سفید" پسران است، شاهدبازی عارفانه را جستجو کرد، کاری که شمیسا کرده است.

"مجالس‌العشاق" شاید نخستین اثری باشد که سراسر در همجنسگرایی مردانه نوشته شده است. این کتاب در ۹۰۸ هجری قمری تألیف شده و تألیف آن را به سلطان حسین بایقرا و یا کمال‌الدین گازرگاهی نسبت می‌دهند.

همجنسگرایی در این اثر خصلت عرفانی به خود می‌گیرد و روایت همجنسگرایی عارفان و مقدسان است. در این اثر حتا عده‌ای از پیامبران (سلیمان نبی و حضرت یوسف) و امامان (امام ششم شیعیان) به همجنسگرایی متصف شده‌اند.(۲۰)

در میان متفکران ایرانی که از عشق نوشته‌اند، ابن‌سینا جایگاهی ویژه دارد. او در واقع تحت تأثیر فلاسفه یونانی بود و در همین رابطه است که از "عشق پاک" بین مردان سخن می‌گوید: "هرگاه انسان دوستدار صور حسنه و وجوه مستحسنه گردید، اگر به جهت لذت حیوانی و جنبه بهیمی باشد از جمله افعال قبیح و اعمال زشت و قبیح محسوب می‌شود. اما اگر دوستی او به اعتبار جنبه عقلانی و وجه تجردی باشد، وسیله‌ای است به جهت اتصال به معشوق حقیقی و وصول به علت اولی...". ابن‌سینا از میان سه جنبه از عشق، یعنی معانقه (در آغوش کشیدن)، تقبیل (بوسیدن) و مباضعه (عمل جنسی)، که به صورت حسنه ممکن است پدید آید، جنبه سوم را حیوانی می‌نامد و در عشق مردان به هم جایز نمی‌داند.(۲۰)

______________________________

۱-  نظربازی، حسن قائمیان، به نقل از مرتضی راوندی، تاریخ اجتماعی ایران، جلد هفتم، ص۳۷۷
۲-  گزنفون، کورش‌نامه، ترجمه رضا مشایخی، تهران انتشارات علمی و فرهنگی۱۳۸۶، ص۷۵
۳- آتنایوس نوکراتیسی، ایرانیان در بزم فرزانگان، فصل گزارش هاگنن در باره رفتار با دختران، برگردان و یادداشت‌ها جلال خالقی مطلق، از انتشارات دایره‌المعارف اسلام
۴-  ویلهلم فلور، تاریخ اجتماعی روابط سکسی در ایران، ترجمه محسن مینوخرد، انتشارات فردوسی، استکهلم۲۰۱۰، ص ۲۵۰
۵-  پیشین، ص۲۵۰
۶- اوستا، گزارش و پژوهش جلیل دوستخواه، تهران انتشارات مروارید، ۱۳۷۰، جلد دوم، ص۷۵۱، فرگرد هشتم، شماره۳۲
۷-  بندهش، ترجمه مهرداد بهار. از کتاب "پژوهشی در اساطیر ایران، پاره نخست، چاپ اول۱۳۶۲، تهران انتشارات توس، ص ۱۳۰
۸- اوستا، پیشین، ص۶۶۱، فرگرد اول، وندیداد بند۱۲
۹-  برای اطلاع بیشتر رجوع شود به؛ وندیداد، ترجمه هاشم رضی، جلد اول، ص۱۹۳
۱۰- شایست و ناشایست، آوانویسی و ترجمه کتایون مزداپور، تهران مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی،۱۳۶۹، ص۲۲۸ بدعت‌گذاری در دین نیز در واقع همان مرتد است که بعدها به اسلام راه یافت و حکم مرگ بر خود گرفت.
۱۱-  به نقل از مهرداد بهار، پژوهش در اساطیر ایران، چاپ اول، تهران، انتشارات آگاه، ۱۳۶۷، ص ۲۶۳ و یا؛ فلیپ ژینیو، ارداویراف‌نامه، متن پهلوی، ترجمه و تحقیق ژاله آموزگار، انتشارات معین- انجمن ایران‌شناسی فرانسه در ایران، ص 63، فصل نوزدهم. آموزگار به جای کون‌مرزی از واژه لواط استفاده کرده است. داریوش کارگر در روایت فارسی زردشتی "اردای‌ویراف" این واژه را غلامبارگی ترجمه کرده‌اند. بنگرید؛ اردای‌ویراف‌نامه، روایت فارسی زردشتی، تصحیح داریوش کارگر، از انتشارات دانشگاه اُپسالا، سوئد ۲۰۰۹، ص ۴۷
۱۲-  فرهنگ دهخدا، مدخل غلام. در تاریخچه این واژه نمونه‌های زیادی آمده است. در دیگر فرهنگ‌های فارسی نیز می‌توان هر دو تعریف را بازیافت.
۱۳- علی‌اکبر دهخدا، پیشین
۱۴-  المجازُ فنطرةُ‌الحقیقة. یعنی عشق مجازی راه رسیدن به عشق حقیقی است. در رواج این فکر پیروان ابوحُلمان دمشقی که از مردم فارس بود، شهره‌اند. آنان هرجا زیبارویی را می‌دیدند، در برابرش به خاک افتاده سجده می‌کردند.
۱۵-  احمد غزالی، تلبیس ابلیس، ترجمه علیرضا ذکاوتی قراگزلو، مرکز نشر دانشگاهی، تهران۱۳۶۱، ص ۱۹۴
۱۶- شمیسا، پیشین، به نقل از تاریخ اجتماعی ایران. ص۱۱۶
۱۷-  س. سیفی، آیین‌های روسپیگری و روسپی‌گری آیینی، انتشارات مهری، لندن۲۰۱۸، ص۲۴
۱۸-  مایر فریتس، بهای ولد. زندگی و عرفان او، ترجمه مریم مشرف. تهران مرکز نشر دانشگاهی،۱۳۸۲، ص ۳۷۰
۱۹- مایر فریتس، پیشین، ص۳۷۰. برای اطلاع بیشتر رجوع شود به س. سیفی، پیشین، ص۲۴
۲۰- امیر کمال‌الدین حسین گازرگاهی، مجالس‌العشاق، به اهتمام غلامرضا طباطبایی مجد، انتشارات زرین، تهران 1376، پیشگفتار. کتابی نیز دستخط با عنوان "مجالس‌العشاق با تصویرات" موجود است که نویسنده آن حسین بایقرا ذکر شده است. این اثر که گویا چاپ هند است، در اینترنت قابل دسترسی است.
۲۱-  رسائل ابن‌سینا، ترجمه ضیاء‌الدین درّی، تهران۱۳۶۰صص ۱۱۷-۱۱۵. به نقل از شمیسا، پیشین 



نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد