جمعه هیجدهم بهمن ماه بزرگداشت بهروز غریبپور در تالار جلیل شهناز خانهی هنرمندان ایران برگزار گردید. چنین بزرگداشتی با بیست و پنجمین سالگرد تاسیس خانهی هنرمندان ایران مصادف بود که بهروز غریبپور در راه تأسیس و استقلال عمل آن رنجهای فراوانی را متحمل شد. این موضوع به سال ۱۳۷۸ بازمیگردد که ضمن آن بخشی از کارکردهای فرهنگی دولت اصلاحات محمد خاتمی نیز به نمایش درمیآمد. خانهی هنرمندان اکنون به عنوان مرکزی برای نمایش و نقد فیلم، اجرای تئاتر و برگزاری گردهماییهای دیگر نقش میآفریند. سالنهای چهار گانهی این خانه نیز بهار، تابستان، پاییز و زمستان نام گرفتهاند که در راهاندازی نمایشگاههای عکس و نقاشی چیزی فرونمیگذارند. جدای از این، ساختمان خانهی هنرمندان در فضایی از بوستان ایرانشهر جانمایی میشود که از همین فضای طبیعی بوستان نیز به عنوان نمایشگاهی محیطی سود میبرند.
خانهی هنرمندان پیش از این در دورهی پهلوی اول و دوم پادگانی نظامی بود که شهرداری تهران آن را پس گرفت تا مرکزی برای کارهای فرهنگی قرار گیرد. سپس سازهی قدیمی آن ضمن بازسازی از سوی بهروز غریبپور به مکانی ماندگار و امروزی برای هنرمندان کشور بدل شد. گفتنی است که بهروز غریبپور در طراحی عمومی سازهی آن سلیقهی هنری خویش را به کار گرفت که این بنا تا حدودی با نیاز هنری شهروندان تهرانی تجهیز شود.
بهروز غریبپور پیش از این نیز کشتارگاه عمومی شهر تهران را به فرهنگسرای بهمن تبدیل کرد. او آن همه گند و کثافت را از حریم شهر تهران برچید تا به جای آن مرکزی همچون فرهنگسرای بهمن پا بگیرد. این موضوع نیز به حدود سالهای ۱۳۷۰ تا ۱۳۷۳ بازمیگردد که او به عنوان مشاور عالی شهردار وقت تهران غلامحسین کرباسچی عمل میکرد. سپس در همین فرهنگسرای بهمن کلاسهایی از موسیقی، نقاشی، عکاسی و تئاتر راه افتاد که بیش از همه خشم روزنامههای دست راستی و متحجر نظام را برمیاگیخت. اما بهروز غریبپور در عرصهی این جنگ سیاسی اعلام نشده به چیزی جز هنر و کار فرهنگی مجهز نبود. هنری که بین شهروندان تهرانی به نیرویی مادی بدل شده بود تا تحجر و واپسگرایی را برای همیشه از فضای شهر بتاراند. با این حساب، راهاندازی دو مرکز بزرگ فرهنگی شهر تهران با نام بهروز غریبپور پیوند میخورد. او درد و رنج برآمده از سنگاندازی نیروهای واپسگرای حاکمیت را به جان خرید تا سرآخر به هدف نهایی خود دست بیابد. همان هدفی که ضمن نیازسنجی مستقیم از شهروندان تهرانی به شکل ضرورتی عاجل و فوری درآمده بود.
در طول این مدت همواره روزنامهی کیهان شریعمتداری نقش تخریبی خود را در حمله به بهروز غریبپور به اجرا میگذاشت. چون کارهای او را به مثابهی نمونههایی کامل از فرهنگ غربی نفی مینمود و حتا به دفعات او را تودهای و نفوذی خطاب میکرد تا بهانههای کافی در طرد و حذف او آماده گردد. ناگفته نماند زمانی که محمود احمدینژاد بر کرسی شهرداری تهران نشست، چنین یورشی بیشتر آشکار شد. حتا موقعی که قرعهی ریاست جمهوری نظام به نام او اصابت کرد، چنین یورشی بیش از هر زمانی شدت گرفت و روزنامههای دولتی به همراه مدیران اتوبوسی خود از تخریب شخصیت این هنرمند مردمی چیزی فرونگذاشتند.
هنر عمدهی بهروز غیریبپور به پهنهی تئاتر عروسکی برمیگردد. او در دههی شصت آموزش چنین نوعی از تئاتر را در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان پی میگرفت. چنانکه پس از تصدیگری پستهایی از مدیریت کانون در شهرستانها، سرآخر هم به عنوان معاون تئاتر و نمایش این کانون منصوب شد. در این دوران بود که تئاتر عروسکی بیش از هر زمانی در کانون رشد یافت. او ضمن تدریس در دانشگاه نیز به ترویج و اشاعهی تئاتر عروسکی یاری رسانید. کارهای ماندگاری نیز در همین پهنه به اجرا گذاشت. اجراهای عروسکی او از بینوایان و مکبث هم از کارهایی بود که شگفتی بسیاری را برانگیخت. انگار تئاتر عروسکی کشور از توانمندیهای جدیدتری بهره میگرفت که پیش از این هرگز سابقه نداشته است. او در نمونههای دیگری از اجراهای خویش از موسیقی مدرن امروزی نیز در راستای اجرای تئاتر عروسکی سود برد. تا آنجا که در این اجراها چهبسا باله، شعر و موسیقی به یاری بازی عروسکهای او شتافتند تا ضمن آن دنیاهای جدیدتری از قصه و داستان بیافرینند.
در همین راستا حتا از عطار، سعدی، مولوی، حافظ و خیام نیز یاری جست تا گونههای جدیدتری از نمایش عروسکی را در دیدرس تماشاگرانش بگذارد. اما عروسکهای او عروسکهایی نو و امروزی بودند که همگی از نگاه انسان دردمند امروزی سخن میگفتند. جدای از این، عروسکهایش در همین نمایشها حس و رنج آدمهای امروزی را به روشنی میدیدند و به همراه همین درد و رنج، با انسانهای زمانه میزیستند. چون بهروز غریبپور آشکارا آموزههای تئاتری استانیسلاوسکی را به سامانههایی از اجراهای عروسکی میکشانید تا عروسکهایش ضمن حسی انسانی شخصیتی همانند انسان را به نمایش بگذارند. گاهی هم عروسکهایش در الگویی از حیوانات قصه تشخص مییافتند تا نمونههایی از حس و رفتار آدمها را به اجرا بگذارند. تماشاگران این اجراها نیز همواره آرزوهای انسانیشان را در پناه رفتار همین عروسکها به تماشا مینشستند.
ناگفته نماند که برگزاری شب بزرگداشت بهروز غریبپور به کوشش و اهتمام علی دهباشی مدیر پرتلاش مجلهی بخارا پا گرفت. این مراسم هشتصد و نهمین شب بخارا شمرده میشد که طی این شبهای به یاد ماندنی، زندگی علمی یا هنری صدها نفر از فرهیخگان کشور را ارج نهادهاند. کاری سترگ و ستودنی که امید است ضمن زندگی پربار علی دهباشی همچنان سالیان سال دوام بیاورد.
در شب بزرگداشت بهروز غریبپور صدها نفر از شاگردان و همکاران او گرد آمدند تا زندگانی هنری او را قدر بشناسند. در این جمع هنری فریدون صدیقی (نویسنده و روزنامهنگار)، حسین پاکدل (بازیگر و کارگردان تئاتر)، سیفالله صمدیان (عکاس و فیلمساز) و مریم سعادت (صداپیشه و عروسکگردان) حضور داشتند که هر یک از ایشان از ویژگیهای کار هنری غریبپور سخن گفتند. احمد مسجدجامعی وزیر اسبق فرهنگ و ارشاد اسلامی نیز در این جمع حضور داشت. همچنین مدیران پیشین خانهی هنرمندان نیز در این جمع حاضر شدند تا همگی از تأکید بر استقلال عمل این خانه در فعالیتهای هنری چیزی فرونگذارند.
بهروز غریبپور هم ضمن سخنرانی خویش ناگفتههایی را از دستگیریاش با مدعوین مراسم در میان گذاشت. او یادآور شد که به بازجویان خویش گفته است که تنها فضای آزاد فرهنگی و هنری میتواند از تبعید و مهاجرت بیرویهی هنرمندان کشور جلوگیری به عمل آورد. دیدگاهی دقیق و درست که مدیران فرهنگی جمهوری اسلامی هرگز نسبت به آن روی خوش نشان نمیدهند. چون آزار و اذیت هنرمندان را تا به جایی میرسانند که همگی از سر جبری حکومتی به مهاجرت روی بیاورند. پیداست که در چنین فضایی از خفقان و اختناق، هنرمندان کشور راهی غیر از مهاجرت نمییابند تا شاید بتوانند جان خود را از دست گزمههای جمهوری اسلامی وارهانند. چنانکه اکنون صدها نفر از هنرمندان کشور را ممنوعالکار، ممنوعالخروج، ممنوعالتصویر، ممنوعالفعالیت، ممنوعالپرواز کردهاند. پیداست که که مدیران امنیتی جمهوری اسلامی ذوق واژهسازی عوامانهی خود را در فرآوری همهی این ترکیبات بدترکیب دستوری به کار بستهاند.
بدون تردید نام و هنر بهروز غریبپور برای همیشه در دفتر زمانه ماندگار خواهد ماند. تا آنجا که به مرگ و زوال مخالفانش در تاریخ بینجامد. همان تاریخی که جاودانگی امثال غریبپور را بر ضمیر مردمان هنردوست و آزاداندیش آینده تضمین خواهد کرد.