sahar.jpg
م. سحر

مــا بیـشـمـــاریـم ! مــا بیـشـمـــاریـم !

صدها هزاریم
فریاد شوریم
فرزند کاریم
زاد ِزمستان
روح بهاریم
چون صبح روشن
آئینه واریم



bayegan.jpg
رضا بایگان

مرغ پیر

بادِ بر آمده از خشم تشنه ی دریا
با غبغبِ پُر از تکبر و غرور
بی هیچ حرمتی
برای حضور زنده ی آن مرغ پیر ،
فریاد برآورد که
،، من زاده ی خشم خدای دریایم
در روزگارانِ حسرت حضور عشق .‌‌ ،،



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

قلم بر کاغذ نهادم

و برگ های دفتر
پرپر شده
به پرواز درآمدند
تا به دورها برند
عطر عصیان را



monir-taha.jpg
منیر طه

بر مزارِ بزرگ نیا، قندچی و شریعت رضوی

جان باختگانِ ۱۶ آذر ۱۳۳۲

ما به دامِ روبه مكروهِ مكار اوفتاديم
ما به كامِ گرگِ خون آشامِ خونخوار اوفتاديم
ما نهالِ نورسي بوديم و از بار اوفتاديم
اي خوشا جان باختيم آخر به پيمانِ مصدق



Sattar7.jpg
الف. هامون

ستارخان سردار ملی

ستارخان که یکـّه ی دوران بود
اعجوبه بود و رستم دستان بود
سردار بی دلیل نخـــــواندندش
سر بود در سپاه و تن و جان بود
تبریز خانه اش وطنش ایـــــران
واین شهر آن زمان دل ایران بود



Partow_Nooriala.jpg
پرتو نوری علا

از دار تا بهار

بارش ِ پاییز ِ امسال اما
شور است
مثل اشک های من
در غیبت ِ ساده ی تو.
با خیال سبز ِ جوانت
پاییز ِ بُردبار هم
سپری خواهد شد



kavir.jpg
محمود کویر

باغ ایرانی

باغ، باغ لاله زار بود
در آن غروب ماه صفر
و باد در آستین جبه‌ی ترمه پیچید و
قلمدان بلور نقره کوب
از لب پاشویه‌ی مرمر
در حوض کاشی شاه افتاد
و آب قنات باغ شاه بنفشید و کبوداکبود و سرخ.



bishetab.jpg
رضا بی شتاب

ای مردمان

رختِ خاکستر به بَر دارد چرا این آسمان
سوگواریم وُ سیه پوشیده تا کِی مردمان
داغ وُ مرگِ برگ وُ گلهای گرانجان بی بهار
تا به کِی مادر خراشد رخ، پریشان گیسوان



seif.jpg
سيروس"قاسم" سيف

آقای مجيد تالش مجيدی! آيا هنوزهم خدا محبت است؟!

متن سخنرانی ای را که در ميهمانی افطار رهبر جمهوری اسلامی و در جمعی از هنرمندان عرصه ی دفاع مقدس ايراد کرده بودی، خواندم. به هنگام خواندن آن متن، هر از گاهی تصوير جوانی تو- حدود سی سال پيش- به ذهنم می آمد؛ تصوير آن مجيدی که در تابستان ۱۳۵۸ آمد به تئاتر شهر و اظهار علاقه کرد برای بازی در نمايشنامه ی "براند- اثر هنريک ايبسن- نمايشنامه نويس نروژی" که من در حال فراهم آوردن مقدمات به روی صحنه بردن آن نمايشنامه بودم.



شاداب وجدی

کابوس ... کابوس

واژه ها پنهان می شوند از شرم
کلام زیر بار سنگین غمنامه تو لال می ماند، لال
باری، تنها اشک است
که بار اندوه را می تکاند
از دل به دیده
از دیده بر خاک



مسعود دلیجانی

دوباره تولدی باید...

قتی که شب عریان نمی شد و صبحی نمی دمید،
خورشید اگر نبود،
از لرزشِ ستاره ای در برکه سکوت،
نقبی به سمتِ نور می گشوده ام.



جهانگیر صداقت فر

ره ُبرد

آه
منظرباغ از این پنجره
بس غمگین است
چون غروب افق مسلخ بیدادگران
خونین است
اشک آشفتگی آویخته از شاخه ی بید،



katayoun-azarli-s.jpg
کتایون آذرلی

دودریچه، دونگاه

(نقد دو اثراز بهروز شیدا)

بی گمان شیوۀ نقد روان شناختیِ آثار ادبی می تواند بحث انگیز ترین و در عین حال قدر نشناخته ترین شیوه های نقد ادبی باشد. با این همه، به رغم دشواری های کاربرد درست از این شیوۀ روان شناختی در تحلیل تفسیری، این شیوه می تواند جذاب باشد.با این حال لازم به ذکر است که از این شیوه در برخورد با تحلیل های ادبی سوئ استفاده نیز شده و کاربرد غلطی از آن به عمل آماده است. این کژ فهمی ناشی از مکتب فکری خاصی ست که در قرن بیستم به نظریه های روانکاوی زیگموند فروید و پیروانش اشاره داشت و به آن دامن زد و اغلب سوء کاربردها و سوء تفاهم ها در بارۀ شیوه روان شناختیِ مدرن در نقد ادبی هم از همین وابستگی سرچشمه گرفته است.



ammar-maleki.jpg
عمار ملکی

اینجا کجاست؟

اینجا کجاست که در کوی و برزنش
گر با سکوت خویش بپرسی چرا؟ کجاست؟
مشت و گلوله و باتوم میزنند
بر پیر، بر جوان و بر مرد و بر زنش



mehdi-shad.jpg
مهدی استعدادی شاد

شناخت اندوه تاریخی در حین لودگی؟

(در حاشیه متنهای فصیح)

از قیاس سرا پا نادرست نگارش میان روایتهای عوام پسند و روشنفکرپسند گذشته و به رغم برخی همنوایی های فصیح با ایده های حاکم، وی نویسنده ای صاحب جایگاه و دنیا دیده بود. نکته ای که وی را، در قیاس با همقطاران بومی ولی مدعی جایزه نوبل، قابل اعتنا میسازد. گرچه او، یعنی آن بچه ی دبش تهران قدیم و شهروند کلان تهران امروزی، نیز از منظر نگرش انتقادی خارج از چارچوب هپروتی و متافیزیک زدگی این سالها نبوده است.



برزین آذرمهر

دشمن تواین بدان!

سیل بهار
نعره برآورده از زمین!
دریا
مصون نمانده از این
سیل سهمگین!



reza-hiwa.jpg
رضا هیوا

جنگل

ای پیر فانوس بدست
یافتم آنچه می‌جستی
آنکه جنگل است و باران
آنکه سرش بلند است و موهایش سبز
آنکه هزاران دست دارد
و لبخندهایش مجانی است



bishetab.jpg
رضا بی شتاب

شعرِ ستیز و شاعرانِ دردآشنا

تبلورِ شعرِ ستیزِ جوانانِ مستعد و با استعدادی که پا در رکابِ کارزاری تازه گذارده اند؛ یادآورِ شعرِ پرخاشِ دوران مشروطه است. اشعارِ هوشیارانه و هشدار دهنده ی شاعرانی چون؛ عشقی، نسیم شمال، فرخی یزدی، عارف و دیگران که در عرصه ی بینشِ روشنگری نقشی سترگ داشته اند. نه گفتن، نپذیرفتن، قامت افراختن، تاختن بر خرافات و خفقان از خصلت ها و خصوصیاتِ بارزِ این نوع ادبیات است.



jong-zaman-3.jpg
میترا شکیب

جنگ زمان، سبزتر از همیشه

سردبیریِ جنگ زمان را منصور کوشان، شاعر و نویسنده‌ی پر کار و شناخته شده‌ ، که سال‌ها است در تبعید زندگی می‌کند‌ به عهده دارد. کسی که غنای کارنامه‌ی پر بارش را نه تنها با انتشار رمان‌ها، داستان‌ها، شعرها، نمایشنامه‌ها و مقاله‌های فرهنگی، ادبی و سیاسی، به دست آورده که توانسته با فعالیت‌های فرهنگی سیاسی‌اش در عرصه‌ی احیای کانون نویسندگان و انتشار نشریه‌هایی چون "تکاپو" و "آدینه" وجه‌های اجتماعی مسؤلیتش به عنوان یک نویسنده را نیز گسترش بدهد.



vida-farhoudi4-s.jpg
ویدا فرهودی

پروانه تری هم هست

تا بال و پری سوزد، پروانه تری هم هست
شوریده ی مجنون را، دیوانه تری هم هست
افسانه اگر گوید، سهراب وشان خفتند
تهمینه تباران را، افسانه تری هم هست



rashel.jpg
راشل زرگریان

شکست نفرت

گرما, مبهوت به نقطه نامعلومی دراتاق نشسته است. خاطره آنروز که یک باستان شناس اززیبائی خاص او تجلیل کرد فراموش نمیکند. موهای زرشکی رنگ وچشمهای درشت مشکی ولبهای برجسته وبوست نرم وگندمگون او هم اکنون درلایه ای بنام ترس ووحشت فرو رفته است. بطور ناخودآگاه قطره های اشک چهره معصوم وجذابش را نوازش میدهد. شبیه به درختی شده که فقط قادر به نفس کشیدن است اما تکان نمیخورد.



bayegan.jpg
رضا بایگان

انگشت اشاره به کدام نشانه روانه

شاید برای شما هم پیش آمده باشد که ، قصد بیان مطلب وموضوعی را داشته بوده باشید، و این ترس در شما باشد که مبادا ، دوستان مرا درک نکرده و برداشتی ورای آنچه که نیت و هدف و مقصود و مَقصد من بوده و هست از نوشته ام دریابند .
در هر حال ، بقول جوجه جاهل های محله ما ،، یا بخت و یا اقبال ،، می خواهم بگویم ،، من با این شعار مرگ بر دیکتاتور ،، موافقتی ندارم .
کارد و خنجر بجان من نکشید ، اندک صبری و مقدار حوصله ای پًر بدک نیست .



hamid-hamidi.jpg
حمید حمیدی

"برای ژیلا"

"فرستده: بهمن از انفرادی زندان اوین"

ز فرصتی پیش آمد که به "برج اوین"بروم.رفته بودم،تا "کیوان صمیمی" را مطلع کنم .رفته بودم که او را همراهی کنم و به او بگویم که دخترش،برای حضور پدر مهربان و صمیمیش،تا کنون 2 بار مراسم ازدواج خود را به تاخیر انداخته است.برگ ریزان پائیز و سکوتی که در خیابان منتهی به منزل کیوان بود،حس وحشت و ترس را درونم پدیدار می نمود.



kavir.jpg
محمود کویر

رودابه و زال

عشقنامه های شاهنامه(یک)

داستان عشق شورانگیز زال و رودابه كه همه‌ی سنت‌های موجود را زیر پا می‌نهند، نیز از قسمت‌های دل‌كش شاه‌نامه است. عشق جان و جهان زال است. عشق با زال هزار چهره می‌گیرد و چونان رنگین‌كمانی بر بام ایران قد برمی‌افرازد. كه جهان از عشق زاده می‌شود و عشق جهان را می‌زاید. زال در تمام دوران پهلوانی شاه‌نامه با ماست. پیری زال، زوال قدرت پهلوانان و بر تخت نشستن دولتی دینی و پایان حماسه است.



esfahani.jpg
محمدعلی اصفهانی

سبز يا سرخ؟

سبز است و سرخ. سرخ و سبز: بهانه.
انديشه کن به رويش دانه.
از سبز و سرخ و
سرخ و سبز نگو با من
از ريشه ها بگو و جوانه.



»  پیام تبریک به دیوان
»  احسان با عشق
»  مصدق در لاهه
»  در اندوه خون ریزان جاری میهن
»  سیاه پوشانِ تبعید
»  به یک روزنامه نگار زندانی خودسوزی نیوشا
»  رمان اتوپیستی و ادبیات سیاسی
»  كشور من
»  مادر ِ مهربانی ها!
»  سوگندنامه
»  سپید در زمان
»  سافو
»  بازخوانی چکامه یی شکوهمند یادگاراحمد میرعلایی
»  ســــــــرود ســبــــــــز
»  نظام حکومتی جمهوری اسلامی ایران دین، قانون و مطلقیت قدرت
»  تانگو در فیلهارمونیکر
»  حسین آقا (اوباما) خلاصه! با کی ها؟
»  آتش ِیاد
»  تهران، خیابان انقلاب
»  یلدا در آبان
»  شروه
»  قیام ِ قامت ِاین باغ را تماشا کن
»  کفر نگو! خدا، سايه ندارد
»  عاشيق عرب، مؤلف و رولان بارت
»  پیام در شعر معاصر
»  ادبیات تعهد
»  غزل سبز پل
»  باد! باد! بادا خجسته جشن آب ها
»  سبز ایرانی
»  آمده ای ...
»  "برای بهمن"
»  آوای شیر
»  علی "معلم" و بچه های مسجد پائين دارند می آيند!
»  گفتار خیابانی ۳
»  خنیاگری
»  "در لحظه ای برهنه"