logo





كشور من

پنجشنبه ۲۱ آبان ۱۳۸۸ - ۱۲ نوامبر ۲۰۰۹

گلسير سلمخار كوهي

در كشور من شماره يك
از تمام اعداد بالاتر است.
فاصله آن با ديگر ارقام
مسافتي نجومي ست.
در اين يك قرن شماره يك هميشه
از 10 - 15 - 30- 60 ميليون بسي بيشتر بوده.
شماره يك، قصر است.
آشپز حرفه ايست با پيشمرگ سوا براي چشيدن غذا.
جايگاه مخصوص است.
مظنون بهمه- كينه توز و ضددگرانديش است.
قشون منظم است.
چماقدار گردگير خياباني ست.
بالگرد محاط بياباني ست.
طياره است - موشك ميشود.
ميرغضب مجرب است.
قاضي منفرد است.
نكير و منكر است.
شكنجه گر و تواب ساز است.
كركري پشم پشت شيشه است.
رگبار فشنگ تابستانيست بر جوانان عاصي.
خاكستر سرد زمخت است بر زيبايي- شادي - آزادي و جواني.
مربي همه جايي صحت پوشاك و بيان است.
فيلتر راديو - تلويزيون - روزنامه - تارنما ست.
كلنگ است بر بشقابهاي ماهواره ای بام.
قيچي ست بر غزل روان در سيم - كتاب- بيسيم.
چاقوست بر نوار و قرص فشرده سرشماري - صوت و تصوير.
تمثال قدي راس مجلس است.
حاضر مجازي در شوراهاست.
سواراست بر راس بنيادها - موتلفه هاي رانت خوار -
با سگ صورتان پرمو - پررو - پرهياهو
گوشتخوار - زمين خوار
و پادوهاي صندوق اعانات - مكعب عتبات.
پرده غيب است بر گرسنگي وسيع و مزمن.
ستر تطهير است بر سيري اشباع قليل قورمه سبزي خوران ميهمان سفره ملت.
تمام خواه است در وحدت كلمه خويش.
پوشاك گشاد است
برتمام پليديهاي ممكن- متصور- جاري - درراه وخيالي.
اصلا شماره يك
چادر سياهيست
تا در سرود و صلواتش
كشور من به كوير بدل شده.
شماره يك
بر قانون سوار است
كشور من را تيول خود داند.
شماره يك
دستور زبان است
من را ما مينامد
و بقيه را هيچ.
شماره يك
باندازه يك نفر سه وعده غذا ميخورد.
ولي سفره برتمام باغها و معادن كشور گسترده است.
شماره يك
در آيينه به خود ميگويد:
"امروز خودمان از خودمان خوشمان آمد."
شماره يك
عصب خود را با تيرآهن غصب تاخت زده.
وجدان خود را در بازار مسگرها بمناقصه گذارد.
در كشور من
شماره يك بالاتر- برتر - دسترس ناپذير و آسماني است
رعد و برقش تروخشك ميسوزاند و خاكستر كند تا
باد آثار جنايت را پاك كند.
يا چون آذرخش كور بر 2 ده انجيلي
سودوم و گومورا جفت جوان را سنگ كرده-
كودك شيرخوارشان ماهي بخاك فتاده - پرپر زند.
تنها امتيازش اينست:
جوخه تقدير سكان حكومت را
بدست او داده تا عمر خود صرف تجربه شخصي
برخواسته از غرايز حيواني كند
با يوغ اسارت بر گرده ملت.
تنها مهارتش انگشت سبابه بسويي دراز كردنست
- از قفاي اشجار قطور قديمي و حصار ضد گلوله
قصر اختصاصي - از ايوان اندروني آن
تا شياطين دشمن
در بطن جامعه
و در دورتا دور سرحدات دستگير شوند.
شماره يك - زبان اكثريت لال -
خود اشعه ايكس و راديولوگ است
تا نسوج مظنون ملت را در تصوير دورنگ سفيد وسياه
عريان كرده - خط سرخي رقم زده - پس از در آوردن ارگان - فرد مغضوب با ذبح حلال بريان شود.
حشراتش محبوسان را با وثيقه هاي خانه مسكوني بانفرادي براي اقرار باچشم بسته روزها و شبها ماساژ ساواكي يا كاراته اي دهند. اين مسافران جدا از كاروان - خون استفراق كرده - با استخوان شكسته و شكم خالي اعتصاب غذا و دارو كنند.
زيرا عزيزانشان در بيرون از زندان تهديد شوند.
در كشور من آزادي بين وحوش وجود دارد.
نه در خانه- شهر وخيابان .
در كشور من
شماره يك 2 رنگ ميبيند:
سفيد مسلح قليل غارتگر قتال خودي
و سياه اكثريت محروم صالح بيخودي - غير - نامحرم.
در اين يك قرن قتلهاي پراكنده بامر اسلاف را زنجيره اي كرده.
شماره يك
در غيض لحظه اي منتج از پارانويا يا خودبزرگ بيني ارثي
لگدي بر گربه رهگذر زند -
دست خونين بر پشم برفي پشت سگ پاك كند-
يا قلوه سنگي بر فوج كبوتران بام پرتاب كند.
چرا كه امروز از دنده چپ برخاسته
يا بهنگام عبور
آنها اداي احترام نكردند.
در كشور من
گرگ ميش هوا
بهانه ايست تا گرگها
جوانان دربند را ازهم دريده
با چنگ و پوز خون چكان
با حمله مطالبه اي درهم فشنگ جانگیر، نمك بر زخم اولياشان بپاشند.
استخوانهاي اين سرمايه هاي ملي را در حفره هاي جمعي تابستاني بي نشان پنهان كنند-
تا حتي ميلوسويچ از تعداد و مختصات اين گودالهاي سرپوشيده با خبر نشود.
در كشور من
شماره يك چكمه بر چادر زنان گذاشته
تا مردان نفس بريده جلو بيافتند.
به جوانان بجرم جواني جور كند.
به كودكان با ارمك تيره افسردگي اضافه كند.
با تور خار دار سرحدات كوچ پرستوها را يكطرفه كند.
پرواز پليكانهاي در هجرت را جلوگيري كند.
منابع مالي وطن براي خوديها بوده نه اقليتها.
در كشور من
شماره يك وراي انتقاد قلمداد ميشود.
ولي در بيرون - از همه سو نقد ميشود
حتي در دادگاههاي جنايي و بين المللي.
مكالمه با شماره يك مرسوم نيست.
مكاتبه هزينه هاي غيرقابل پيش بيني دارد.
شايد مكاتبه مظلومانه از طريق خارج - بشود كرد .
ولي پرونده سازي قاضي يا ضرب چماقدار پاسخ آنست.
شماره يك قدرت نامحدود و بيپاسخ دارد.
مقامي بي مسئوليت با منابعي نامحدود است.
توهين به شماره يك
جرمش تلف عمر در انفرادي ست.
ولي قتل بقيه با مگس كش دولتي يا شبكه سايه - مباح است.
در كشور من شماره يك
القاب تاريخي و رنگارنگ فراوان دارد.
ميفرمايند ضل الله يا روح الله يند ولي در واقع خود خدا تشريف دارند.
نيم قرن فوق خ ش م بوده-
ربع قرن هم صاحب المثني قباله رهني
با تاريخ نامحدود تا ظهور صاحب غيبت كبري ست.
گاهي رييس انتصابي شورا - نوه قزاق و فقيه برون مرزي
- خودبرگزيده يا كاشته خارجي است.
شماره يك
چكمه هايي بپا دارد
كه زنجير DNA خون كروري سياسي بيگناه
در زير واكس سياه آن
چون تسبيح شبنماي كربلا در ظلمات حكومتش
سوسو ميزند.

شماره يك
باد را نه برآيند بردارهاي تغيير
بلكه اجزاي نفوذي فرهنگ خارجي مينامد.
جن گيرهاي جيره خوار انبربدست
با سلاح گرم - سرد و تزيور و تواب ساز بر باد تغيير حمله ميبرند.
آب را براي غسل تعميد ميرغضبان ميخواهد-
خاك را براي سرپوش لاله هاي بخون خفته ي وطن.
هوا را ازطنين فرياد تاريخي آزادي بيان و اجتماع تهي ميخواهد .
آتش را براي سوزاندن سينه جوانان روشن و بيكار كنار گذاشته
وسنگ را بر قامت رعناي زنان پرتاب ميكند.
شماره يك
با جامدان جرار سوار بر فوج خفاشان
بر پرواز باز پروانگان رنگين پر باغ و بولوارد گاز خردل اسپري ميكند.
وقتي تندباد حوادث - تاريخ را ورق ميزند:
شماره يك
در حال خوراندن مغز جوانان
به ماران قاشيه سردوشي است.
يا لگد ميزند بر حجم تاريخي خون سياووش - رويده از سر بريده فرزند بدست پدر.
يا در حال فشار به قمه آخته خود در پهلوي پسر يلست.
يا در حال كوركردن نورچشمي نادر خويش
يا در حال قتل بخاطر يك قاچ خربزه است.
يا در حال تزريق آمپول هوا بزنداني دورانديش.
يا ششلول كشي ست در بالكن - يك روز بهاري در حال هدف گيري - از پشت سر ست تا مغز 9 چريك زنداني اوين - اين قامت قائم افتخار خلق - را در لحظه جنون تبديل به نسترن سرخگون انفجار كند.
سپس با جرعه جاني واكر يا جك دنيال خود را تسلي دهد.
يا مهمان ناخوانده ايست دست به يقه با صاحبخانه تا با كارد غذا - گردن فرزانگان را همچون هندوانه قاچ كند و فواره سرخ در باغ فرش هريز اطاق - گل خون پرپر كند.
يا در حال هتك ناموس عكاسي در تاريكخانه قاضي ست- تا جمجمه اورا ترك داده - با آمپولي زوال اين شناور رود ابديت را تسريع كند.
سپس در پس پيش نماز جمعه تكرار كند:
"اهدانا صراط المستقيم.."
شماره يك
صورتكهاي مختلف است.
در بالماسكه تاريخ
با ماسك دمكرات
عناصر صف خودي را تصفيه ميكند با فشنگ - زهر- انفرادي .
با ماسك چپ پس از تركاندن جمجمه همسنگرش بر كوهپايه ها- پوكه را با پاشنه پوتين توخاك ميكوبد.
با ماسك معتقد- به خانه و ميخانه رفيقان خلق
خود را دعوت ميكند:
با كارد سرد و كمري گرم
گل سرخ قلب و لاله مغز اين جسوران خلق را روي كف اطاق و حياط پرپر ميكند.
با ماسك طليعه مدرن
در زمستان سربريده يل جنگل را كنار مجمر شويد پلو و ماهي دودي پالانی قومش قرار ميدهد.
در اطاقي دربسته قهرمان ملي را بقتل ميرساند.
محموله معرفت و عشق را از تايوتاي گشتي در تاريك شب با لگد از در، زير پل مياندازد.
در كشور من
شماره يك
بزرگترين نمره است.
در كشور من خود شماره يك
ماندني نيست.
ولي جايگاه فرهنگي- سياسي او جاوداني ست.
در واقع - شماره يك البته عتيق است-
زبان خود را دارد:
دري- آذري - درباري- فرنگي - سره - تازي ناسره .
مقام شماره يك موروثي - بنا بوصيت - خود-خواستي يا كاشته اجنبي است.
گاهي شماره يك نسخه وطني
ماركي دساد - دون خوان - راسپوتين بوده
گاهي پسركش - بچه باز - مزور – مزدور- ترسو - طالع بين
گوشتخوار خامخوار
- معتاد به ورق بازي - مخدرات - يا جنسيات
آلت دست اجانب - اجانين - مجانين ست.
شماره يك
ميآيد ميزند ميچاپد ميكشد ميخورد ميميرد/ ميرود.
گاهي استخوانهاي خشكيده خود را بخارج ميبرد.
باز تكرار ميشود.
شماره يك
بر ميز كالبد شكافي تاريخ
پس از خروج جنازه اش - از پوشاك فاخر پر مدال و نشان خود داده
(در جلو- سرآستين - حتي پشت و سرشانه)
بيدفاع و افقي است.
از پارگي پوست پرمو و پيه زرد زير آن ميتوان ديد:
در كاسه سر بجاي مغز- گل كلم با لكه هاي تيره جنايت - غضب - خود بزرگ بيني و ابلهي
با شيارهاي توطئه و خود خواهي
با شريانها و اعصاب خروجي ستبر و ورودي نحيف-
تيله هاي شنگرفي دو چشم با كمبود اعصاب گيرنده-
جاي قلب - قلوه ذغالسنگي كدر
ستون فقرات بر فرمان و امر و فتوا قائم.
معده و روده كوچك و بزرگ تا ماتحت او
منطبق بر دايناسورهاي منقرض بوده
يك ورودي بلعنده بر لوله دراز و پر پيچ منتهي به خروجي متعفن: چون ديو - اژدها- يا هر جانور پليد ديگري.
سر دامپزشك وظيفه توجه مدعوين را به اشكم - دمچه - طحال و جگر جامد و تيره ي شماره يك
دربرابر دوربين شبكه سرتاسري ملي و بين المللي جلب ميكند.
در خاتمه با چراق قوه ليزري سرخ
اشاره به انگشتان كدر - ناخنهاي چغر
و پاشنه ظريف پا - چون عروسك باربي - كرده ميگويد:
اين ناشي از بنز سريع ضد گلوله سوار شدن است.
سپس مشتي عصب ارتباطي راس ستون فقرات را با مقراض وقمه و ساطور بريده - اضافه ميكند:
اين مخچه حاوي نقشه ي خرچنگ قورباغه اي توطئه هاي آينده است كه در آرشيو موزه ملي براي
شماره يك
بعدي حفظ خواهد شد.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد