برای شیران ۱۳ آبان
و برای همچو دخترم آوا کیایی
شیرانمان
با بی صبوری شیران زخمی
بالهایشان را پر به پر
برایِ پرواز بزرگ آماده میکنند
میدانم
میدانم
که درین میان عزیزانی در پروازشان خواهند افتاد
با بالهای سرخ و شکسته
میدانم
میدانم
که درین میان عزیزانی را در پروازشان خواهند ربود
تا که با بالهای
سرخ و سکسته
به روستا بازشان دهند
میدانم
میدانم
که خاکِ پیر و عزادارمان
در انتضار بهار موعود
پوسیده
میدانم
میدانم
که قناریها هزار ترانه از بر کردهاند
تا به بچه های جوادیه و سنندج عیدی دهند
آیا این بار قناریها خواهند آمد؟
آوایی از راه رسید
با چیزی آتشین و جنبان به سینه اش
"آی تو!
شاعر پیر
گریه مکن
پیروزی از آن ماست"
امشب
با لشکری از شیران به سینه ام
به خواب میروم
تا که فردا شاید
چون شاعری جوان
در به قناریها باز کنم
رضا هیوا
یازده آبان ۲۰۰۹، نیمه شب
پاریس، لانه
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد