logo





ای مردمان

شنبه ۷ آذر ۱۳۸۸ - ۲۸ نوامبر ۲۰۰۹

رضا بی شتاب

bishetab.jpg
رختِ خاکستر به بَر دارد چرا این آسمان
سوگواریم وُ سیه پوشیده تا کِی مردمان
داغ وُ مرگِ برگ وُ گلهای گرانجان بی بهار
تا به کِی مادر خراشد رخ، پریشان گیسوان
این چه تصویرست کو آن سرزمینِ سربلند
کِی عزا نازل وزان گشتیم شهره در جهان
این چه گورستان سرا وُ خانه ی اندوه شد
تا به کِی بر شانه باید بُرد تابوتِ جوان
غنچه های آرزو در باد پَرپَر می شوند
این چه حرمانست وُ بغضِ خونچکان در هر زمان
باغِ دلشادِ جهان بودیم در جشن وُ سُرور
کِی چراغِ باغمان بشکست، آیینه نهان
تا به کِی فرمانِ نادانان بریم ای دل بگو
سوختیم از حسرتِ انسانِ آزاد وُ بیان
رو به هر سو می کند خورشیدِ خنیاگر خموش
تیرگی کِی چیره شد بر خاک وُ خوابِ ناگهان
تا به کِی از هم گریزان منزوی در گوشه ای
تا به کِی بر سر زنیم ای مردمان اندر فغان
تا به کِی بیراهه باید رفت آزادی کجاست؟
پیکرش صدپاره زندانی وُ سیمایش عیان
آن شکوه وُ شوکتِ فرزانگان آخر چه شد
این طلسم وُ سِحر وُ جادو کِی رسید از بیکران
گردنان بودیم وُ دنیای خِرَد را فخرها
آن سخن ها، دانش وُ اندیشه کِی رفت از میان
از کجا آمد مصیبت ها وُ این آوارگی
زیرِ آوارِ زمان ماندیم جا وُ داده جان
کِی پریشانی نشانِ آتشِ اندیشه شد
سر به زیرِ پَر فرو بردیم، پرواز! ای امان
حال باید پَر گشود ای مردمان بارِ دگر
برخروشیم وُ جهان را تازه گردانیم از آن
دانه ی بینش بیفشانیم در هر کِشتِ عشق
تا دگر جز مِهر وُ آزادی نروید در مکان

2009-11-27
http://rezabishetab.blogfa.com/
ـــــــــــــ
گردنان= مردمانِ قوی و مقتدر

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد