فرهاد قابوسی به یاد استاد محسن هشترودی شاگردان استاد بهتر از هر كس می دانند كه درس استاد هشترودی شاید تنها مورد درس غیركلاسیك و اساسا تحقیقی بود كه در تمامی سال ها در دانشگاه تهران و بالطبع در ایران درس داده شده است. به خوبی به نابسامانی علم نیز مطلع بود كه در خدمت تكنولوژی از مسیر انسانی خود منحرف شده است. اضطراب ناآگاه بشر از این آلودگی در ذهن فعال وی آگاهانه رشد كرده و همه دیگر مسائل فكری اش را تحت الشعاع قرار داده در سخنرانی ها و صحبت های خصوصی اش همواره از این اضطراب سخن می گفت.
سحر مازیاردر جست و جوی یقین گمشده درباره کتاب «زندگی به رغم تاریخ» نوشته لشک کولاکوفسکی، ترجمه خسرو ناقد کتاب «زندگی به رغم تاریخ» تلاشی دیگر است از سوی فیلسوفی که نه در جست و جوی یافتن راهی و آموختن آن به دیگران و نه در جست و جوی حقیقتی یقینی در فلسفه است. او در جست و جوی بیان و توصیف شرئطی است که با ظاهری موجه و منطقی نما انسان سرگزدان معاضر را به دام خویش می کشد...
سارا خوزیموج سبز عجب کُربَتِ غربتی است
قدم های ِ سبز
جنّتِ مفتوح می کوبند
و خودکُشی ما تِیپا می خورد
مانده ایم حیران
بسته بود زبانْ
میرزا تقی خانکارمندان دوباره عزیز شده اند بذل و بخششی که در آستانه انتخابات ریاست جمهوری در ایران دارد صورت می گیرد، این آرزو را در مردم زنده کرده است که کاش هرسال و هر ماه و هرروز انتخابات باشد.
روسری ها دوباره شل شده است، دختران خوش برو رو با لبخندهای عابد فریب، جای زنان چادری بدقیافه را گرفته اند، مدل موی جوانها دوباره از دستور کار گشت های ارشاد حذف شده است، از بزن و بکوب های خیابانی خبری نیست و مهمتر از همه، کارمندان و بخصوص معلمین یکمرتبه و بی خود و بی جهت عزیز شده اند!
مجـيـد فلاح زادهآلفا افيون او از رحم مادر تا کودکی تا نوجوانی تا جوانی تا ميان سالی و تا آغاز خزان سالی اش، در فضای سه بُعدی سه حرف خ د ا (که بسيار پر معنی، در بسياری از زبان های ديگر نيز، با سه حرف، سه بعد شناسايی می گردد)، تفسير و تعبير و توصيف می کند و می شود. اين سه حرف کليد رمز دنيای اعتياد اوست. به سخن ديگر، جناب فيلسوف مان شناسنامه ای افيونی دارد!
لیلا نوری نایینیسهم من از تمام زنانگی این است چند شعر گونه خیالت را تا کوچه بدرقه می کنم
به اتاق که می پیوندم
سایه ات به دنبالم می دود
در انتظار وقوع معجزه ای
که تو پیام آور آنی نشسته ام
شاید دوباره پیدایت کنم !
محمود کویرفرهنگنامه ی رستاخیز فرهنگی و ادبی ایرانیان هرچه باید در این درودنامه بگویم، حضرت فردوسی هزار سال پیش سروده است. و در این هزار سال چه دانشوران و پژوهشگرانی ارجمند و والا که قلم برداشته و قدم در راه شاهنامه نهاده اند و چه دلیریها و دانایی ها که بر این پهنه نشان داده اند. نامشان و کارشان و کارنامه اشان را همواره پیش چشم و بر چشم داشته ام و دارم .
نادره افشاریمشتی پاسخ بی „پرسش“! نميدانم. فقط اين را ميدانم که بسياری از ايرانيان، حتا در خارج از کشور، امکان دسترسی به اينترنت را ندارند و ترجيح ميدهند از کتابها و مجلات و روزنامه های کاغذی استفاده کنند. به نظر من اگر کاری خوب باشد، جای خودش را پيدا ميکند. اگر هم خوب نباشد، که هيچ... گم و گور ميشود. البته نقش تبليغ را نبايد دست کم گرفت. در مورد „سانسور“ هم چون در اين رابطه کلی نوشته ام و دست کم سه کتاب در اين رابطه منتشر کرده ام، ديگر نيازی به تکرار و تکرار اين حرفها حس نميکنم.
رضا براهنیسنت، تجدد و پسامدرنیسم در شعر فارسی بخش پایانی شاعران و بزرگان گذشته در این دوران انتباه اجتماعی و ادبی، حرف تازه می خواهند. حرف تازه را به عاریه از جای دیگر نمی توان آورد. نیما دنبال نظام جدیدی می گردد، نه در ذهن، بلکه در عینیت زبان. گذشته به او می رسد و نمی رسد. غرب می رسد و نمی رسد. بیگانگی از گذشته، بیگانگی از جهان بیرون از ایران، ناموزونی تاریخی بیرون تبدیل به ناموزونی تاریخی ـ روحی درون آدمی می شود. دوران فاصله، از یک حرکت به سوی یک حرکت دیگر، هم دوران امید و هم دوران نومیدی، این فاصله، زبان فاصله را ایجاد می کند. شعر فاصله را ایجاد می کند. ادبیات فرانسه ناقص معرفی می شود.
ایرج شکریموضوعی جهت توجه هنرمند ارجمند خانم پری زنگنه اگر اين کتاب يا گزيده وخلاصه يی از آن به صورت کاست و سی دی صوتی توليد شود، طبعا امکان استفاده آن برای گروه کثيری فراهم می شود. در فرانسه کتابهايی که به شکل کاست و سی دی صوتی توليد شده اند وجود دارند و اين البته در برگيرنده رمانهای معروف هم می شود. تهيه کتابهای صوتی با هدف ايجاد در آمدی برای خدمت نيکوکارانه و غير انتفاعی می تواند با شرکت دواطلبانه هنرمندان مورد علاقه مردم، از جمله هنرمندان سينما(خوانده شدن کتابی با صدای آنان) هم صورت بگيرد، کاری که در اين سوی دنيا انجام شده است.
رضا فرمندهمبازی کودکی ام همبازی ناز کودکی ام
در آن محله های خاکی تبریز
که مردان را به کار و دعا بسته بودند
و زنان را به بستر و زایش و پُختارخانه ها
پشتیبان شادمانی ما که بود؟
شهلا آقاپورسه حادثه شهر
آفتاب ساعت هفت
بعداز ظهراردیبهشت
نقش گل سوسن
" تیاتروم" خیابان تبعید
و" ژرژ فدو"
در دستهای سوسن
غروب می کرد
سيروس"قاسم" سيف ضد انقلابی ها، "شيطان زده گانند" و آزادی انديشه و بيان، "بسم الله " سناريوی فيلمی ضد تبليغاتی، تقديم به همه ی کانديداهای رياست جمهوری وطنم" رئيس جمهور با ديدن کلمه ی زندان، قلبش فرو می ريزد، پاهايش شروع به لرزيدن می کنند، بدنش خيس عرق می شود و در همان حال که کلمه ی "زندان" را با خودش، زير لب زمزمه می کند و کوچک و کوچکتر می شود، همزمان با تبديل شدن تامب و تامب و قوروم و قوروم طبل، رئيس جمهور به چنان حدی از کوچکی می رسد که می تواند از نقطه ی درون " نون" کلمه ی "زندان" عبور کند و خود را برساند به پشت پنجره ای از يک سلول؛ پنجره ای به اندازه ی يک کف دست که با توری سيمی و چند ميله ی فلزی پوشانده شده است.
برگردان دو شعر از آن سان سوچی
(رهبر لیگ دموکراسی برمه و یگانه برنده ی جایزه صلح نوبل که زندانی است) «پرواز پرنده ا ی آزاد برای آزادی در سرزمین خاموش برمه» برگردان از حمید اکبری وطنم …
در آنجایی که زاده و بزرگ شدم
روزگاری زیبا و گرمابخش بود
و اکنون، غرقه در وحشت و تاریکی است
محمود کویرکارنامهی تبهکاران هنوز دو ماهی از سال جدید نگذشته است که تمام دست اندرکاران ویرانی و تبه کاری، کوشش هماهنگ خود را برای از میان برداشتن فرهنگ و تمدن انسانی و ایرانیآغاز کردهاند.
بخوانیم سخنان غریب این نمایندهی حکومت را:
ناصر موسوی، عضو كمیسیون انرژی مجلس شورای اسلامی:« درحال حاضر تخریبهای حوزه میراث فرهنگی در تمام نقاط كشور بدون مجوز صورت می گیرد و این نه تنها اتفاق تازه ای نیست بلكه به منطقه خاصی از كشور هم اختصاص ندارد.»
خسرو ناقدترجمه شعر چه لذت بخش است در يکي از همين سفرهاي کوتاه بود که بعد از شرکت در تظاهرات، فرصت کردم و به اتفاق دوستانم در چند کتابفروشي گشتي زديم. در کتابفروشي نزديک دانشگاه وين کتابچه يي از مجموعه شعرهاي شاعري اتريشي به چنگم افتاد. نگاهي به آن انداختم. شعر کوتاهي از اين شاعر آلماني زبان نظرم را جلب کرد. اين شعر هم کوتاه بود و هم به زباني بسيار ساده سروده شده بود، به طوري که حتي براي کسي چون من نيز که هنوز زبان آلماني را به درستي نمي دانست، قابل فهم بود. براي يک لحظه جملاتي در ذهن من نقش بست. با تکرار جمله ها گمان بردم اگر شاعر به زبان فارسي شعر مي سرود، نمي توانست جز آني باشد که اکنون بر ذهن من نقش بسته است،
گلناز غبرایی«چنین مجنون ِ مجنون» نشسته ام ومی خواهم تورا مجسم کنم، می خواهم بدانم باید به عزای چه کسی بنشینم. دلم برای که قراراست تنگ شود می دانی ما یک بار دیگر اینکار را کرده ایم. آن روز که گیلزاد رفت در متن تنها نوحه ای که درمراسم عزایش پخش می شد« ببارای ابر بهار، با دلم گریه کن خون ببار» او راباخنده هایش، شیطنتها وبدخلقی هایش، مهربانیهایش دیدیم، دلمان برایش تنگ شد.
بیژن باران May Day قلب بزرگ ابر بر فراز شهر
از ستم حاکم گریه می کند.
حریر حنایی بر بازوان درختان
در اهتزاز، در این بهار غم انگیز.
محمود معتقد ی یک پرد ه کوچک ازمن
تا همین
پاره ها ی ممنوع
فصلی نما ند ه است
پرواز کن
نادره افشاریگذر فضولباشی مرد – های هانی [ سلام عسلم].
من – سلام از من.
مرد – خوبی؟
من – ممنون.
مرد – چند سالته؟
من – دو روز از خدا کوچکترم...
مرد فورا قطع میکند و میرود.
جواد طالعیسرهنگ، تازه ترین رمان محمود دولت آبادی به آلمانی نسخه آلمانی "سرهنگ"، تازهترین رمان محمود دولت آبادی با ترجمه بهمن نیرومند از سوی بنگاه انتشاراتی اونیون در زوریخ انتشار یافت.نسخه فارسی این رمان، بیش از یک سال است که انتظار پروانه نشر وزارت ارشاد اسلامی را میکشد.
نشر Union در سالهای گذشته برگردان آلمانی رمانهای خاک، کلیدر، جای خالی سلوچ و سفر دولت آبادی را منتشر کرده است.رمان تازه، روایت زندگی دردناک یک افسر زمان شاه است که چند سالی پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ از سرکوب قیام ظفار در عمان سرپیچی میکند، همسرش را می کشد و به زندان میافتد.
رضا براهنیسنت، تجدد و پسامدرنیسم در شعر فارسی بخش دوم تاکید را از روی همه ی کلمات مهم مثل تیغ، باریدن تیغ، کوی آن ماه، گردن نهادن، حکم خداوند، برداریم و ببریم بگذاریم روی "گر"، و بگوییم اگر در کوی آن ماه تیغ ببارد، گردنمان از مو باریک تر است. چرا که حکم، حکم خداوند است؛ و بعد عکس آن را به این صورت در نظر داشته باشیم که اگر در کوی آن ماه تیغ نبارد، ما گردن نمی نهیم، و پشت سرش بگوییم تنها موقعی که تیغ ببارد، حکم را گردن می نهیم، انگار اگر تیغ در کوی آن ماه نبارد، حکم را گردن نمی نهیم.
خسرو ناقداهميت معاصر بودن گفت و گو از عباس محبعلی - اعتماد «معاصر بودن» را نبايد با «مدرن بودن» يکي پنداشت. همچنين ارتباطي هم با «متعهد بودن» ندارد. هر رمان و داستاني که طرح و مضمون آن موضوع روز است، لزوماً رماني معاصر نيست. آنچه من «معاصر» مي نامم، به طور کلي ادبياتي است که در محدوده زمان و مکان گرفتار نيست. ولي با اين همه، هم آن مسائلي که ما امروز با آنها درگيريم در شکل گيري عناصر داستاني آن نقش دارند و هم فراتر از امروز، طرحي کلي و عناصري نمادين که به زمان و مکان بستگي ندارند، گستره رويدادهاي داستان و عرصه کنش شخصيت ها را تا آنجا که تخيل بتواند پيش رود، گسترش مي دهد.
رضا بایگانخرده مطالب با دوستی کهنه ، که آورده اند ،، کهنه اش نیکوست ،، تلفنی گپ میزدیم ، صحبت از هر دری بود و حرف سرک می کشید از این گوشه به آن گوشه و در آخر شد هزار گوشه و دراین میان گفت ،، یه خونه برای پسرم توی سعادت آباد خریدم ، میدونی کجاست ،، .
گفتم حتمان آنجا ست که مردمش هر شب گونی گونی سعادت به خانه می برند .
گفت ،،گرفتی ما رو ،،
راشل زرگریانمقصد داستان کوتاه او به دهکده نزدیک شده بود. میتوانست خانه های بلند قامت را از دور تشخیص دهد. برفهای انباشته شده به روی بامها مانند مغازه هائی پرازپشمکهای آویزان شده دیده میشدند. آغاز اولین لحظه های غروب فرا رسیده بود. دهکده کمی پائین تر ازدره قرار داشت که توسط کوه مغروری احاطه شده بود. کوه زیبا پشت دهکده, بزرگ وملکوتی دیده میشد. رنگ شفاف متمایل به زرد چراغهای دهکده روی برفها منعکس میشد. خانه ها پر ازپنجره های رنگارنگ وگوناگون دیده میشدند.
|