مهدی رجبی «حاکمیت شوراها» و گریزاندن غیرخودی ها اندر کژنگری به دمکراسی (۴) درست در زمانی که زبانه های جنبش مهسا سیر نزولی را در پیش گرفته بود، چند منشور یا کارپایه سیاسی در رابطه با هوشمند کردن این جنبش از سوی نیروهای مختلف ارائه گردید. یکی از آنها که نام منشور ۲۰ تشکل…. را گرفت، دارای خطوط سیاسی تأمل برانگیز و بدلیل جنبه های مثبت و منفی آن تا حدودی نگران کننده بود. نویسنده نگرانی خود در این زمینه را در اندرون خویش نگاه داشت، و آن را در قالب یک مقاله بیرون نداد تا مبادا به تضعیف تلاشهایی بیانجامد که در داخل کشور و در شرایط سرکوب و اختناق شدید صورت می گیرد.
حسن شریعتمداریطرح شورای انتقال قدرت از جمهوری اسلامی به حاکمیت موقت سکولار و دموکرات
شورای انتقال قدرت وظیفه دارد تا از پراکنده شدن قدرت آزاد شده به وسیله انقلابیون و مردم مبارز جلوگیری کرده و این قدرت آزاد شده را به تدریج جمع و انبار نموده تا به صورت یکجا تحویل دولت موقت بعدی بدهد. پس دائما برای حمایت از انقلاب و جمع قدرتی که واسطه انتقال آن خواهد بود با میدان و همه بخشهای دیگر جامعه، در تعاملی دو طرفه قرار دارد و مورد اعتماد آنان است
جلال ایجادیانقلاب مدرن علیه ستمگری اسلامی جامعه ایران با تنوع جامعه شناختی و فرهنگی و تاریخی خود یک آزمایشگاه بزرگ است که بشریت به آن نگاه می کند. بازیگران این انقلاب در خیابان و کارخانه و اداره و مزار و مترو و پیاده رو و روستا و شهر و مدرسه و دانشگاه، همه جا هستند. تمام حرکت ها و فعالیت ها در تنوع خود رژیم خامنه ای را در محاصره قرار داده اند و تمام ممنوعیت ها را می شکنند. جامعه بسته و متعصب و مقدس نما، زیر فشار نوآوری مبارزاتی و ابتکارهای جوانان و دختران، رسوا شده و عقب نشینی می کند. جوانان میدان های مادی و روانی را تصرف می کنند.
اسد سیفنقی حمیدیان و پرواز «بر بالهای آرزو» اگر زنده ماندن و فرار از دامهای جمهوری اسلامی را یک شانس محسوب داریم، فرار به کشورهای غربی موهبتی بود که فراریان در آن به جهانی بزرگتر پرتاب میشدند و امکان این را مییافتند تا با چشمانی باز و فکری بازتر به جهان بنگرند. فرار به اتحاد شوروی اما فاجعهای بود که تنها شانس فراری، همانا فرار از دامهای مرگ جمهوری اسلامی بود. در این کشور نه تنها هیچ افق روشنی نوازشگر چشم و ذهن نبود، پنداری عقربههای زمان سالهاست در این دیار متوقف مانده است. مدرنیزاسیون حاکم بر اتحاد شوروی نه تنها سالها از مدرنیزاسیون غرب، بلکه ایران زمان شاه نیز عقبماندهتر بود. در همین عقبماندگی، فرهنگ ریا و تزویر و رشوه به سنت تبدیل شده، در باندبازیهای رایج، دوران شکوفایی خود را میگذراند.
علی شاکری زند برگهایی از زندگی سیاسی - دکتر شاپور بختیار*
بخش هشتم – ب گفت، فردا صبح من باز به منزل حق شناس میآیم و با رفقا صحبتمیکنم. فردا صبح مجددا در منزل آقای جهانگیر حقشناس جمعشدیم و من جریان امر را مطرحکردم. بلافاصله از هر سه چهار نفر رفقایی که آنجا بودند، متفقاً به ایشان حمله و اعتراض شد و او گفت، بله من قبول مسئولیت کردهام و اشکالی در این کار نمیبینم. مخصوصا حقشناس فوقالعاده منظم و مستدل صحبتکرد و به او گفت آقاجان این کاری که تو میکنی نابودکردن تمام زحمات ماست. نابودکردن تمام سابقه جبهه ملی است و رسوا کردن همهی مبارزات ما. زیرک زاده در مقابل او بلند شد و سر پا ایستاد و با دست اشارهکرد و گفت اول خودت را رسوامیکنی و بعد همهی ما را.
بهزاد كریمیپیام به سمینار ۱۴ آوریل «گفتگو برای نجات ایران» در پاریس اهمیت این پیام به جهتگیری کلان آنست و نه مشی سیاسی ترسیمیاش که نیازمند شفافیتهاست و پالایش از تناقض را لازم دارد. اهمیتش در آنست که «اصلاح طلبان» دل بستهی تحولات ساختاری در این نظام را، به تجدید نظر در نگاه فرامیخواند و به عبور از نظام وامیدارد. این دعوت که میتواند منجر به تحرک گفتمانی و رفتار سیاسی در نیرویی از دین باوران فراروییده به سکولاریسم شود، برای دمکراسی در ایران مهم است و از همین زاویه، به آقای موسوی دست مریزاد باید گفت.
رضا اغنمیناصر پاکدامن و کتاب «قتل کسروی» پاکدامن اهل تحقیق و تتبع ، دقیق و منزه و بیزار از آلودگی هاست. در پژوهش و وارسی اسناد وسواس خاص خود را دارد که نمونه است. زمانی که حکومت دستبرد به آثار دگراندیشان را شروع کرد، او با احساس خطر به نیات اهل عمائم پی برد. دریافت که تقلب ها و جا به جائی های هدفدار حکومتی شروع شده است. یک تنه آستین ها را بالا زد و وارد گود شد. از بررسی و گردآوری و نشر «هشتاد و دو نامه صادق هدایت به شهید نورائی» گرفته تا «بوف کور» و «وغ وغ ساهاب» گوشه هائی از تعلقات خود را به حفظ میراثهای فرهنگی نشان داد و توانست آن چند کتاب را از گزند حافظان بیضهء اسلام حفظ کند.
دکتر محمد حسین یحیاییرژیم ولایت به تاراج دارایی های مردم و گسترش فقر ادامه میدهد هنوز خاطرات تلخ سال شوم و بد ۱۴۰۱ فراموش نشده که در آن گرانی، کاهش ارزش پول ملی، بحران فراگیر اقتصادی اوج بی سابقه ای گرفت و مردم تهیدست و فرودست را به بدترین وضع اقتصادی و معیشتی کشاند. در این سال بدنبال خیزش مردمی با شعار « زن، زندگی، آزادی» رژیم استبداد، آنچنان وحشت کرد که تظاهرات مسالمت آمیز مردم را به خاک و خون کشید، صد ها کودک و جوان را کشته و هزاران نفر را دستگیر و روانه زندان کرد تا قدرت نمایی کند. در این میان به شیطنت های پلید و رذیلانه دست زد.
حميد فرخندهبصیرت در نظر، شجاعت در عمل (به مناسبت پنجمین سالگرد تشکیل حزب چپ ایران) نمیشود بطور مثال هم طرفدار پیگیرِ دولت رفاه و خدمات اجتماعی به مردم بهویژه به کارگران، زحمتکشان و اقشار کم درآمد بود، هم به الزامات اقتصادی تولید ثروت که اصولا امکان رسیدن به دولت رفاه را فراهم می کند، متعهد نبود. نمیتوان هم از تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی سخن گفت هم از «ملیتهای ایران» گفت. نمیشود هم از منافع ملی ایران و زبان فارسی دفاع کرد، هم خواهان «تدریس به زبان مادری» شد.
نوشین احمدی خراسانیافقهای ناروشن و همگراییهای موجود روزگار غریبی است! این روزها فضای اپوزیسیون سرشار شده است از پدیدههای متناقضی همچون چپِ مشروطه خواه، پادشاه جمهوری خواه، فمنیستِ ترامپیست، فعال حقوق بشر مروجِ خشونت، سلطنت طلبِ مدافع انتخابی بودنِ شاه و.... از سوی دیگر همگراییهای گوناگونی شکل گرفتهاند که در آنها گاه «افراد با پیشینه سیاسی و فکری کاملا مشترک» را در مقابل یکدیگر و «افرادی با کمترین پیشینه سیاسی و فکری مشترک» در کنار هم قرار دادهاست. هرچند اکثر این افراد در «هدف»های خود از جمله استقرار سکولاریسم، دموکراسی و آزادی و حقوق بشر (که در منشورها و بیانیههایشان مکتوب کرده اند) کم و بیش شبیه یکدیگرند با این حال همگراییهای متفاوتی را شکل دادهاند. این ابهامها برای ما این پرسش را به وجود آورده که این «همگرایی ها» و «واگراییها» بر اساس چه معیارهایی به وجود آمدهاند؟
تقی روزبهنگاهی به دو واقعه سیاسی روز گیرم که نجات ایران صورت بندی خوبی باشد که البته نیست. نجات از دست کی و کدام اقتصادی سیاسی؟ اشخاص یا مناسبات قدرت و یک اقتصادی سیاسی مشخص؟ نجات ایران از خارج و چشم به قدرتها و رسیدن اسکندری از راه که بیانگر استیصال و ناامیدی است ممکن نیست. این سالیان سال است که مطرح شده و سترونی خود را نیز نشان داده است تجربه را تجربه کردن خطاست. در حقیقت حباب منشور پر سر و صدای این نوع رویکردها و حامیان آن اخیرا هم بدجوری ترکید.
محمد بینش (م ــ زیبا روز )پسر کو ندارد نشان از پدر... ملاقات رسمی رضا پهلوی و همسرش در محیطی دوستانه با بنیامین نتانیاه وو همسر وی با میزبانی وزیر اطلاعات اسرائیل از دو حال خارج نیست . یا نمودار ناشیگری اوست که در گرماگرم تلاش نیروهای روشنفکری در خود اسرائیل برای پس زدن اقتدار راستگرایان به خیابانها آمده اند، توجهی به برآیند نیروهای سیاسی ندارد، و یا ناشی از قدرت طلبی و تک روی که برای گدایی ِ حکومت بر مردم ایران، دست به دامان هر نیرویی می شود. درست مانند پدرش که با جنبش عظیم ملی به رهبری مصدق از در بیرون رفت و با کودتا و هیاهوی امثال شعبان بی مخ ها و طیب ها از پنجره درون آمد.
دکتر عبدالله عالمی در دامگاه دو دیکتاتور شاه و جمهوری اسلامی در یک مورد اتفاق عمل داشتند و دارند درب تمام تشکل های سیاسی و صنفی مستقل و درب تمامی رسانه های مستقل برای همیشه باید بسته بماند. در سال ۶۲ بازجویم می گفت سیاست ما این است تمام اعضای کمیته مرکزی و اعضای رده بالای تمام احزاب نباید باشند سر نباید باشد ناصری شکنجه گر من در زمان شاه هم همین را می گفت افراد به سر موضع حق حیات ندارند یا در خیابان میکشیم میگوییم در درگیری کشته شده یا در زندان میکشیم میگوییم فرار کردند کشتیم. جزنی و ده همراهش را به یاد آورید.
اسد سیفباقر مرتضوی و کتاب «از وحدت تا فروپاشی» در جهان امریست رایج که کسانی پس از سالها فعالیت در حزب، سازمان و ما یا گروهی، آنگاه که احساس میکنند بیش از این توان همیاری، همفکری و همراهی با آن بنیاد را ندارند، با کنارهگیری خویش از آن گروه، به زندگی خود در مسیری دیگر ادامه میدهند. در این میان اما کسانی یافت میشوند که با احساس مسئولیت به نقد آن میپردازند. این نقد در واقع بازبینی و بازشناسیست؛ اینکه گذشته و رفتار پیشین بازنگری شود، حداقل اینکه شاید به کار دیگران و یا نسل بعدی آید. این رفتار را در عرصه جهانی، هزاران متفکر در هستی اجتماعی خویش پیش گرفتند و کار ارزشمند آنان از زندگی اجتماعی و تجربه شخصی، امروز منبعیست معتبر در تاریخ و هستیشناسی انسان. در تاریخ و فرهنگ هر کشوری میتوان چنین نمونههایی یافت. این نوشتهها به عنوان اسنادی معتبر، به اندک زمانی شخصی بودن خود را پشت سر میگذارند و به گوشههایی از تاریخ تبدیل میشوند.
علی شاکری زندبرگهایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار*
بخش هشتم – الف پس از پایان این بازداشتِ دکتر سنجابی و شرکت او در راهپیماییهای خفتآور تاسوعا و عاشورای حزباللهیها، در روزهای ١٩ و ٢٠ آذرماه، که در آنها تصویرهای دکتر مصدق را با توهین به حمل کنندگان آنها و ضرب و شتم آنان پایینمیآوردند، سپهبد ناصر مقدم، رئیس ساواک، او را به دیدار پادشاه میبرد. وی خود دربارهی این دیدار چنین میگوید:
«بنده متوجه بودم که او انتظار دارد که راجع به اقدامات ما۱ در پاریس و اعلامیهای که صادر شده توضیحی به ایشان بدهم.»
دکتر رضا راهدارگستاخی تاریخی در مرز بندی با سلطنت و ولایت زمان آن فرا رسیده است تا خود را از «اسارت تاریخ» رها کرده و گستاخانه و سترگ با استبداد و اجبار، از هر نوعی که باشد، مرز بندی کنیم. این کار تنها در پناه شناخت تاریخ و برخورداری از اندیشه و نگرش روشن از نوع حکومت فردا امکان پذیر می باشد. هر دگرگونی و جنبش و انقلاب شعار و هدف و جبهه مشخص خویش را طلب می کند و هرگز با نوید و آرزو پیش نمی رود. مردم باید بدانند چرا و برای چی پا به میدان نبرد می گذارند. هدف نبرد و مبارزه در یک کارزار مبارزاتی تعیین و تبیین می شود نه در صندوق های رأی فردا.
افسانه خاکپورتأملاتی در تعاریف حقوقی و حقوق ملتها پس ازشکست و سرکوب بی سابقه خواستهای دمکراتیک معترضان عده ای در اپوزیسیون خارج از کشور گرچه با حسن نیت اما همگام با گروه های هویت طلب قومی در چرخشی نامتعادل خواستهای اساسی مردم که آزادی بیان ، برابری زن و مرد، کسب حقوق زنان، رفع تبعیض و برابری همه شهروندان، لغو حکم اعدام، لغو اصل ولایت فقیه، دین زدایی از فضای عمومی وخواست های پایه ای دیگری چون نان، کار،مسکن برای کارگران و زحمتکشان و حل مشکل بی آبی و خشکسالی را به حاشیه رانده و با زدن نعل وارونه در بوق فدرالیسم به بهانه رفع ستم ملی قوم فارس بر سایراقوام میدمند.
مسعود نقره کار«شعر و شاعر» در بارگاهِ جنایت بحرالعلوم، بحر الجنایتی زيرک و حواس جمع نیز هست. پادو های فرهنگی اش " اهل هنر و ادب " را به بارگاه اش می کشانند تا ايشان ضمن نشان دادن " هنر پرور"ی اش درس های لازم سیاسی و فرهنگی نيز به اين دسته از اهالی هنر و ادب بدهد. روزی جماعتی روزنامه نگار و نويسنده، روزی ديگر گروهی ناشر، يک روز مشتی سينما گر و ديگر روز انبوهی شاعر و شاعره جمع می شوند تا ضمن چاپلوسی و چاچول بازی از دانش " گسترده وعميق" ولی فقيه در عرصه های روزنامه نگاری، نشر، سينما و شعر مستفيض شوند.
محمد اعظمیموضوع حملات شیمیائی به دانش آموزان چیست؟ مسئول کیست؟ اکنون این سوال جلو روی ماست که چرا دانش آموزان دختر را مسموم می کنند؟ این تصمیم از درون حکومت است یا بیرون از آن؟ اگر حکومت نقشی ندارد چرا هیچ سرنخی از مهاجمان بدست نمی دهد؟ چرا حتی نمی گویند این گاز سمی چه نوع گازی است، کجا ساخته می شود؟ چه عوارضی دارد؟ چرا نسبت به مهاجمان چنین سکوت سنگینی حاکم است؟ مگر حکومت ادعا نمی کند که جهان را زیر نظر دارد و پس از هر عملیاتی علیه اهداف نظامی، چند نفر را به عنوان عامل دستگیر و محاکمه نمی کند؟ چه شده است که حالا حتی از این نمایشات مُضحک هم خبری نیست؟
رضا علامه زادهاوجگیری دوبارهی حملات شیمیائی و پاسخ به درخواست درد آشنایان شجاع داخل کشور در پاسخ به درخواستی که این دردآشنایان شجاع در ایران، از «کلیهی فعالان حقوق بشر» کردهاند، من به سهم خود دستشان را از راه دور میفشارم و در هر حرکت افشاگرانه برای محکوم کردن حکومت وحشت، همراه و همگام آنان خواهم بود. کمترینش میتواند درخواست جلسهای عمومی در کمیسیون حقوق بشر پارلمان اروپا در بروکسل باشد همراه با ارائه اسناد تصویری؛ مشابه همان کاری که چهارده سال پیش به همت فعالین ایرانی حقوق بشر در بروکسل در مورد افشاگری تجاوز در زندانهای جمهوری اسلامی انجام شد و من و آذر آلکنعان (یکی از قربانیان تجاوز) در آن جلسه شرکت داشته و شواهدی ارائه دادیم.
یدالله بلدیآقای ثابتی ملت ایران جنایت شما را در ۳۰ فروردین ۱۳۵۴ نه فراموش میکند و نه میبخشد آقای ثابتی، شما اخیرا در تظاهرات بر علیه رژیمی شرکت داشتید که این هیولای برآمده از قرون و اعصار پیامد و دستاورد استبداد نطام شماست. زندانهای قصر، قزل حصار، اوین، گوهر دشت، کمیته مشترک و صدها زندان دیگر و حتی دستگاه شکنجه آپولو را شما برای جانشینان سرکوبگرتر از خود بهمیراث گذاشتید. ارتشبد فردوست همکار شما بود که در سازماندهی دستگاههای اطلاعاتی رژیم نقش اصلی را داشت و تمام تجربیات خود را در سرکوب مردم در اختیار سربازان گمنام امام زمان نهاد، تا سلطه ملایان عوامفریب و خونریز را برجامعه تحمیل کنند. حضور شما در ملا عام نشانگر شهامت و حقانیت شما نیست بلکه جنایات بی حد و حصر جمهوری اسلامی عامل خودنمایی شماست.
مهدی رجبیحکومت بخردان و نخبگان، در برابر حکومت مردم درباره کتاب «دمکراسی راستین» گفتمان سرکردگی بخردان و شایستگان که در ایران بسیار هوادار دارد، گذشته از آنکه آشکارا سرکردگی مردم را به بهانه اینکه آنها از خردمندی و شایستگی لازم بدور اند، نفی می کند، موضوعی را بمیان می کشد که همانا توانایی فردی شهروندان جامعه در برخورداری از بخردی و شایستگی است. ولی این توانایی پیش از هرچیز بستگی به توانایی فردی مهمتری دارد مبنی بر اینکه فرد خودگردان و به خود متکی بوده، و توانایی اداره زندگی خود را در رابطه با جامعه و طبیعت داشته باشد. تنها با اتکا به این شرط است که شهروند آگاه و توانا به دخالت در زندگی عمومی معنا پیدا می کند.
دکتر محمد حسین یحیاییتنش بین رژیم ولایت و جمهوری آذربایجان اوج میگیرد آنچه مشاهده می شود ، نشانگر آن است که روابطه بین جمهوری اسلامی ایران و جمهوری آذربایجان به سوی تیرگی بیشتر پیش میرود و در آینده نزدیک تنش اوج بیشتری خواهد گرفت، هرچند برخورد نظامی و مرزی بین دو کشور متصور نیست، ولی مانع بزرگی برای همگرایی ملل در منطقه است که نزدیکی های فرهنگی، زبانی و تباری با یکدیگر دارند و در صورت همکاری زمینه های رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی پایدار فراهم میشود.
طاهره بارئیپیروز را بازگردانیم! طناب از دور گردن امید بازکنیم! خواسته اند امید را در مردم ایران خفه کنند و بالای دار ببرند. خواسته اند یوز پلنگ روح ایرانی و کلید واژه روح او را که «پیروز است» با یک یورش اتومبیل له و لورده کنند. طراحان اتاق فکر این عملیات که با مسموم کردن و خفگی نسل زد دختران ایرانی کش می آید، می بایست در روانشناسی، مردم شناسی و شناخت تاریخ و مردم ایران و حتی در زبانشناسی دانشی داشته باشند که تازه به دست نیآمده بلکه مرتب تمرین شده است.
رضا جاسکی «توهم صمیمیت»[۱] برای بسیاری این پرسش مطرح میشود که عملکرد سلبریتیها در سیاست را باید چگونه ارزیابی کرد؟ آنها به این خاطر سلبریتی خوانده میشوند که در رسانهها (نه لزوما همه آنها) حضور چشمگیری دارند، حال برای آنکه در رسانههای مختلف به فعالیت سیاسی آنها اشاره میشود، میتوان فعالیت سیاسی آنها را یک موفقیت خواند؟ آیا موفقیت رسانهای به خودی خود باید به معنی نفوذ سیاسی آنها تلقی شود؟ آیا عدم حضور رسمی احزاب اپوزیسیون در ایران متضمن موفقیتهای سیاسی سلبریتیها در ایران است؟ چرا بخش بزرگی از سلبریتیها رابطه نزدیکی با سلطنتطلبان دارند؟ چه فرقی بین سلبریتیهای ایرانی و خارجی وجود دارد؟ و از همهتر سلبریتی کیست و به این پدیده چگونه باید نگاه کرد؟ آیا حضور آنان در عرصه سیاست موجب گسترش دموکراسی بیشتر میشود؟
|