logo





«حاکمیت شوراها» و گریزاندن غیرخودی ها

اندر کژنگری به دمکراسی (۴)

جمعه ۸ ارديبهشت ۱۴۰۲ - ۲۸ آپريل ۲۰۲۳

مهدی رجبی

درست در زمانی که زبانه های جنبش مهسا سیر نزولی را در پیش گرفته بود، چند منشور یا کارپایه سیاسی در رابطه با هوشمند کردن این جنبش از سوی نیروهای مختلف ارائه گردید. یکی از آن‌ها که نام منشور ۲۰ تشکل…. را گرفت، دارای خطوط سیاسی تأمل برانگیز و بدلیل جنبه های مثبت و منفی آن تا حدودی نگران کننده بود. نویسنده نگرانی خود در این زمینه را در اندرون خویش نگاه داشت، و آن را در قالب یک مقاله بیرون نداد تا مبادا به تضعیف تلاش‌هایی بیانجامد که در داخل کشور و در شرایط سرکوب و اختناق شدید صورت می گیرد.

انتشار بیانیه اخیر سندیکای کارگران هفت تپه بر نگرانی‌ام افزود، و بیم این را زنده کرد، مبادا جنبش زن، زندگی، آزادی که سرشتی دموکراتیک داشت، و همه گروه‌ها و اقشار جامعه منهای طرفداران ولایت فقیه را در بر می گرفت، گرفتار تشتت و اختلاف گردد.

در منشور ۲۰ تشکل آمده بود:«محدود کردن اختیارات دولت و دخالت مستقیم و دائمی مردم در اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری.». این جمله بندی بدلیل وجه کلی آن رساننده برداشت‌های مختلف است، و مادام که در این سطح بماند، علیرغم کاستی ها و ابهام آفرینی آن، باز می‌توان از کنارش گذشت. ولی هنگامیکه تفسیرهایی از این دست را می‌شنویم که با پیروزی انقلاب (زن، زندگی، آزادی) شوراها قدرت را در همه محیط های کاری بدست خواهند گرفت، و هر تصمیم اقتصادی و اجتماعی از دل آن‌ها برخواهد آمد، این پرسش نگران کننده بمیان خواهد آمد : اگر اختیارات دولت محدود شود، و دخالت مستقیم و دائمی مردم سرچشمه تصمیم ها و قانون ها گردد، ما با چه نظامی روبرو هستیم و رابطه آن با قشرها و طبقات مختلف جامعه چگونه خواهد بود؟

بیانیه اخیر سندیکای کارگران هفت تپه با طرح حاکمیت شوراها نگرانی را بیشتر دامن می‌زند، و ما را بر می انگیزاند تا بیشتر روی پرسش بالا تأمل کنیم. در این سند از سویی همگان را دعوت می‌کند «بیایید با متشکل شدن و در کنار هم بودن به هر نوع اختناقی پایان دهیم.» و ازسوی دیگر، در ادامه تفکر حاکم بر «بیانیه 20 تشکل» گفته می‌شود «زنده باد حاکمیت شوراها».

«اداره امور کشور از طریق شوراهای محلی و سراسری» را در کنار «زنده باد حاکمیت شوراها» قرار می دهم، و از نویسندگان آن دو سند پرسا می شوم : حاکمیت شوراها چه مقوله ایست؟ چه از دیدگاه دانش سیاسی فراگیر و چه از منظر آموزش مارکسیستی، نوع حاکمیت را بکمک اقشار و طبقات مردم یک کشور یا مردم بطورکلی توضیح می دهند، نه بوسیله مفاهیم ابزاری و صوری. حاکمیت کارگران را در ادبیات مارکسیستی با واژگان دیکتاتوری پرولتاریا بیان می کنند، و حاکمیت سرمایه داران را با دمکراسی لیبرالی یا حکومت بورژوایی. دانش سیاسی فراگیر غیر مارکسیستی حاکمیت مردم را با مددگیری از مقوله دموکراسی توضیح می دهد، حال آنکه مارکسیست ها آن را مفهومی مبهم، کشدار و پوشاننده روابط واقعی طبقاتی قلمداد می کردند، و می کنند.

شورا ابزاری است در خدمت تشکل و اعمال قدرت اقشار و طبقاتی که در درون شوراها فعال اند، خواه در سطح روستا و محله، خواه در سطح کارخانه و دانشگاه، خواه در سطوحی بالاتر و پیچیده تر. شورا بتنهایی بار سیاسی معین و تعریف شده یی ندارد مگر اینکه آن جایگاه شور و مشورت و تصمیم گیری افراد تشکیل دهنده شورا بشمار می رود. ولی زمانیکه گفته می شود: «اداره امور کشور از طریق شوراها»، آنگاه معنا ها و منظورهای مختلفی که در پس آن پنهان گشته اند، رخ می نمایند.

یکی از مهمترین جایگاه های بروز و قدرت نمایی شوراها کشور روسیه در آستانه انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بود. در آن شوراها بگفته لنین هم نمایندگان پرولتاریا فعال بودند، هم نمایندگان بورژوازی ()، و تاریخ نشان داد که سلطه حزب بلشویک زیر عنوان دیکتاتوری پرولتاریا بر شوراها چیره شد، و اختیار اعمال قدرت را در دست خود گرفت، و از شوراها همچون ابزار اعمال قدرت بهره جست.

گذشته از جنبه ابزاری شورا و اینکه شورا بخودی خود و بتنهایی مفهومی مبهم و پوشاننده روابط واقعی اجتماعی و اقتصادی است، می‌توان گفت : آن کیسه ایست که همه چیز را می‌توان درش گنجانید، و هرکس خواسته دلخواه خویش را در آن می جوید. یا بنابر شعر معروف : هرکسی نقش خویشتن بیند در آب.

یکی دیگر از نمونه های تاریخی بروز و قدرت نمایی شوراها بدون آنکه نام شورا بمیان آید، در ۳-۴ سال نخست انقلاب کبیر فرانسه بروز کرد. افراد ساکن محله های توده یی شهرها و برخی روستاها در آن دوره کمیته های محلی بوجود آوردند و نمایندگان خود را به مجلس می فرستادند. آنها افزون بر گزینش نماینده، خود بطور دائم از نظر سیاسی در تب و تاب بودند، و در جریان تصمیم گیری ها دخالت می کردند. ژاکوبن ها و گروه کوهستانی ها با اتکا به این کمیته ها و «دخالت مستقیم و دائمی» آنها توانستند دستگاه اجرایی قدرت سیاسی را در سال ۱۷۹۳ بدست بگیرند، و روند انقلاب را تندو تیز سازند. ماجراهای کمون پاریس نیز نمونه دیگری از قدرت نمایی کمیته های محلی بود.

می توان به نمونه های دیگری از شکل گرفتن شوراها در کشورهای دیگر و از جمله در ایران اشاره کرد، مانند انجمن های ولایتی و ایالتی دوران مشروطه، و یا شوراهای شهر و روستا که هم اکنون در ایران فعال اند، بی آنکه قدرت چشمگیری داشته باشند.

دانش سیاسی و حتا آموزش مارکسیستی از هیچکدام از این تجربه ها نتیجه گیری تئوریک مبنی بر اینکه آنها در بیرون از چارچوب ها و آموزه های نظری – سیاسی موجود قرار دارند، برنکشید. آموزش مارکسیستی – لنینیستی به شوراهای کشور روسیه بعنوان ابزارهایی در خدمت دیکتاتوری پرولتاریا و مشخصا تسهیل فرمانروایی حزب کمونیست از نظر همراهی با توده های تشکیل دهنده شوراها و بسیج آنها می نگریستند.

دانش سیاسی فراگیر که مرده ریگ آموزش بزرگان روشنگری اروپا از لاک و هابس و اسپنوزا تا روسو، ولتر و منتسکیو و دیگران هست، به کمیته های محلی دوران انقلاب فرانسه، کمون پاریس یا شوراهایی که در گوشه و کنار کره خاکی سر برکشیدند، بعنوان ابزارهایی در خدمت دخالت مستقیم مردم در قدرت سیاسی یعنی دمکراسی بی واسطه می نگریست، و می نگرد.

نویسندگان منشور 20 تشکل و بیانیه سندیکای هفت تپه حتما با آگاهی به اینکه حکومت شورایی یا حاکمیت شورایی شکل هایی از تحقق دمکراسی بی واسطه هستند، آن متن ها را نگاشته اند، و برداشتی مانند آنچه در ادبیات مارکسیستی از حاکمیت شورایی بدست می آید، یعنی دیکتاتوری توده های مردم بر اشراف و بورژوازی را در نظر نداشتند.

ولی در این صورت، چه نیازی هست که از این مقوله ها استفاده کرد، مقوله ها و کلا ادبیاتی که موجب هراسان شدن سرمایه داران و دیگر اقشاری می گردد که مخالف قدرت گرفتن توده های فرودست جامعه اند؟ کسی نمی‌تواند انکار کند که جنبش زن، زندگی، آزادی جنبشی فراگیر بود و هست که اقشار و طبقات مختلف جامعه ( کارگران، کارمندان، کاسبکاران، سرمایه داران) بویژه زنان از هر قشر و طبقه یی منهای طرفداران ولایت فقیه جانبدار آن بودند، و هستند. چنانچه برخی از روحانیون، آیت اله ها و مجتهدانی که باوجود ناسازگاری شان با ولایت فقیه هنوز از جمهوری اسلامی نبریده اند، به پشتیبانی از این جنبش برخاستند، و نقش ارزنده یی در نیرومند کردن آن بازی کردند. فراموش نکنیم، موضعگیری آنها علیه کارزار اعدام و کشتار «قانونی» که حکومت آغاز کرده بود، نقش مهمی در کند کردن چرخه اعدام داشت.

نویسندگان آن سندها بخوبی می دانند که برخی از امضاکنندگان آنها پایبند به باورها و اصول اسلام اند و علیرغم تاکیدشان بر جدایی دین و حکومت، از نگرش مذهبی به انسان فاصله نگرفته اند. آنها باید بدانند که خانواده های کارگران اعتصابی و دیگر کوشندگان جنبش از کمک مالی سرمایه داران طرفدار این جنبش بهره مند اند، و فراموش نمی کنند که بخش مهمی از سرمایه داران و اقشار مرفه جامعه از این جنبش پشتیبانی می کنند. بنابراین، آن‌ها آگاه اند که نیروهای فعال جنبش طیف گسترده یی را تشکیل می دهند که خودی و غیرخودی در آن حضور دارند.

پس چرا آنها ازسویی خواستار «متشکل شدن و در کنار هم بودن» هستند، و ازسوی دیگر ادبیاتی را به خدمت می گیرند که نخستین نتیجه آن نگران کردن نیروهایی است که از آموزه های چپ و ضدسرمایه داری بیمناک اند، و از جنبشی که پیرو آن آموزه ها باشد، گریزان اند؟ ادبیاتی که مایه پسند خودی ها (بخوان چپ ها) و گریزان شدن غیرخودی ها می گردد.

یکی از دوستان می گفت و من خود نیز در یکی از برنامه های ویدئویی شنیدم؛ دلیل بکار گرفتن مقوله هایی چون «حکومت شورایی»، «اداره امور کشور بوسیله شوراها» و «حاکمیت شوراها» آن است که نویسندگان آن اسناد بر این نظر هستند که دمکراسی و مقوله های رایج آن جنبه بورژوایی دارند، و نمی توانند اهمیت بار گران جنبش کنونی را باز بتابانند. این چنین رویکردی به دمکراسی و مفاهیم آن و بهره جویی از مقوله های چندپهلو و توهم آفرین، ازسویی خبر از نداشتن تسلط مفهومی نسبت به پنداره ها، اصول و آموزه های مختلف دمکراسی می دهد، و ازسوی دیگر بازتابگر سستی گاه روشنفکران چپ است که در گذشته با اتکا به اینکه دمکراسی امر بورژوازی است، از تمرکز فکری و فلسفی روی آن خودداری می کردند، و هنوز هم چنین می کنند.

یکی دیگر از جلوه های ادبیات ضدسرمایه داری بکار گرفته شده، تاکید بر نفی استثمار و بهره کشی است. نه تنها نویسنده، بلکه هر انسانی که شور انساندوستی دارد، با بهره کشی و استثمار انسان بوسیله انسان مخالف است. ولی فراموش نکنیم، بکار بردن جمله بندی هایی در جهت نفی استثمار و برقرارکردن جامعه بدور از بهره کشی مورد پسند بورژوازی و گاه خرده بورژوازی نیست، و موجب رماندن آنها از جبهه گسترده یی می گردد که خواستار برپا شدن آزادی، برابری و دمکراسی است.

دیدگاه نویسندگان دو سند بالا براین پایه استوار است که جامعه بری از بهره کشی انسان بوسیله انسان جامعه یی غیرسرمایه داری و غیرطبقاتی است. سرمایه داران و روشنفکران آنها در ایران خوب می فهمند که چه دیدگاهی در پس آن جمله بندی ها وجود دارد، و آشکارا می گویند؛ چنین سخنانی بوی چپ، سوسیالیسم و مارکسیسم را به مشام می رساند.()

حال باید از کسانی که خواهان اتحاد همه نیروهای مخالف زورگویی، ستمگری و تبعیض هستند، پرسید: اگر بکار بردن ادبیاتی که از سوی دیگران حمل بر چپ و سوسیالیستی می شود، موجب شکل گرفتن یک صف بندی انحرافی در جنبش گسترده زن، زندگی، آزادی می شود، پس چاره راه فائق آمدن بر این رویارویی نگران کننده چیست؟ و چگونه می توان خطر بالاگرفتن اختلاف را برطرف کرد، و درجهت نیرومند شدن اتحاد و «در کنارهم بودن» کوشید؟
برای پرهیز از بدرازا کشیدن این گفتار، بطور خلاصه بگویم؛ بدلیل سرشت دمکراتیک جنبش کنونی باید روی خطوط اصلی متحدکننده نیروهای بالفعل و بالقوه جنبش تمرکز نمود، و در این راستا روی اصول پایه یی دمکراسی، مشخصا آزادی، برابری و حاکمیت مردم تاکید نمود، و هر آنچه را بوی فراتر رفتن از این چارچوب را می دهد به آینده وانهاد.

مهدی رجبی آوریل ۲۰۲۳


نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد