هفته گذشته به مناسبت پنجمین سالگرد تاسیس حزب چپ ایران (فدائیان خلق) سخنگو و تعدادی از مسئولان این حزب در کلاب هاوس گردهم آمده بودند تا ضمن ارائه گزارش سالانه، تاریخچه تشکیل حزب و تشریح دیدگاههای خود، به پرسشهای شرکتکنندگان در آن جلسه نیز پاسخ دهند.[۱]
آنچه از گفتهها و پاسخهای مسئولان حزب چپ برمیآید این است که آنها به مثابه بخشیهایی از تکههای به هم پیوسته سازمان فدائیان چریکهای فدائی خلق که بعد از انقلاب با انشعاب های متعدد روبرو شد، از اینکه بعد از سالها پراکندگی و اختلافات سیاسی گرد هم آمدند، از جزمیت مارکسیسم-لنینیسم فاصله گرفتند و حزب چپ ایران را تشکیل دادند، مسرور هستند.
فائق آمدن بر پراکندگیها بهویژه در روزگاری که تحزب و کار جمعی درمیان ایرانیان با مشکل روبروست، البته رویدادی خجسته در عرصه سیاسی ایران است.
اما واقعیتی در این گفته که «شجاعت در عمل نتیجه بصیرت در نظر است» نهفته است. از سوی دیگر پذیرش فراکسیون در یک حزب سیاسی، آن حزب را بی نیاز از جهانبینی و بنیانهای فکری نمیکند.
از گفتههای سخنگو و مسئولان حزب چپ ایران چنین برمیآید که اگر روزگاری درمیان آنها سختگیرهای ایدئولوژیک، داشتن جهانبینی و استراتژی سیاسی یکدست ضامن حفظ یکپارچگی تشکیلاتی بود و هیچنوع جناحبندی را در دورن تشکیلات خود تحمل نمیکردند، اکنون مدارایِ زیادی در داشتن نظرات گوناگون طیف چپ از سوی این حزب دیده میشود.
تحول یافتن، بهروز کردن خود، کنار گذاشتن «نگاه ایدئولوژیک»، به مثابه باور به در دست داشتن حقیقت مطلق و رسیدن به متکثر بودن حقیقت، البته دست آورد بسیار بزرگی برای فدائیان خلق دیروز است. چنین نگاهی است که آنها را به پذیرش دموکراسی و تکثر سیاسی رساندهاست.
اما، یک حزب سیاسی دموکراسیخواه همانطور که به ساختار تشکیلاتی شفاف و برنامه سیاسی روشن احتیاج دارد، به بنیانهای نظری استوار نیز نیاز دارد. میگویند «بصیرت در نظر باعث شجاعت در عمل می شود».
مسئولان این حزب میگویند «ما چپ دمکرات و برنامهمحور» هستیم. میگویند سختگیرهای ایدئولوژیکی سابق را کنار گذاشتهاند و «از هر ایدهای که در جهت منافع فرودستان، کارگران و زحمتکشان باشد» حمایت میکنند. تاکید میکنند که با فاصله گیری از دیدگاه انترناسونالیستی سابق، اکنون دفاع از منافع ملی ایران را سرلوحه و هدف فعالیتهای سیاسی خود قرار میدهند.
برنامههای یک حزب سیاسی اما چرا نمیتواند و چه ایرادی دارد که صرفا گلچینی از ایدههای چپ دموکراسیخواه باشد؟
به دلیل اینکه این پایهها و شالودههای نظری هستند که میتوانند میان نظرات و برنامههای سیاسی یک حزب، چه چپ و چه راست، هماهنگی و هارمونی به مثابهی اصل منطقی «عدم تناقض» ایجاد کنند.
نمیشود بطور مثال هم طرفدار پیگیرِ دولت رفاه و خدمات اجتماعی به مردم بهویژه به کارگران، زحمتکشان و اقشار کم درآمد بود، هم به الزامات اقتصادی تولید ثروت که اصولا امکان رسیدن به دولت رفاه را فراهم می کند، متعهد نبود. نمیتوان هم از تمامیت ارضی یا یکپارچگی سرزمینی سخن گفت هم از «ملیتهای ایران» گفت. نمیشود هم از منافع ملی ایران و زبان فارسی دفاع کرد، هم خواهان «تدریس به زبان مادری» شد.
نداشتن بنیانهای فکری محکم یا التقاط اندیشهای در مورد اقتصاد، محیط زیست، تاریخ ایران، عدالت و آزادی در بزنگاههای سیاسی و هنگامی که ایجاد همگامیها یا ائتلافهای سیاسی در دستور کار قرار مییرد، خود را نشان خواهد داد. همچنین گاه ضعف بنیانهای فکری به سراسیمگی سیاسی و رفتارهای واکنشی میانجامد.
یک نمونه از این رفتارهای واکنشی مربوط به سازمان فدائیان خلق (اکثریت) در اوایل دهه ۶۰ است که بخشی از مسئولان و فعالان آن اکنون در تشکیل حزب چپ سهیم هستند. بعد از اینکه حزب توده و سازمان اکثریت از سوی جمهوری اسلامی «ضدامپریالیست» ضربه خوردند و پس از آنکه رهبری سازمان به آن سوی مرزها به شوروی رفتند، آنها در چرخشی ناگهانی شعار سرنگونی نظام دادند، در حالیکه نظام علیرغم زیر ضرب بردن چپهای طرفدار خود، نظام جمهوری اسلامی مواضع ضدامپریالیستی و ضدامریکایی خود را تغییر ندادهبود. این تغییر سیاست گویی واکنشی سریع به آن حمایتهای بینتیجه از نظام و فریادی برای اعلام این بود که علیرغم سرکوبها «ما هنوز هستیم». چگونه میشود یک نیروی سیاسی که اصل را مبارزه ضدامپریالیستی میداند، به دموکراسی و آزادیهای سیاسی اعتقاد ندارد و سرکوب دیگر نیروهای سیاسی کشور را بهخاطر ضدامپریالیست بودن حکومت مسکوت می گذارد یا حتی از آن دفاع می کند و نظام سیاسی ایران را کلا در زیرمجموعه بلوکبندی اردوگاه سوسیالیسم علیه اردوگاه امپریالیسم بهشمار میآورد، حال چون خودش و نیروهای همفکرش سرکوب شدهاند، مبنای تحلیل سیاسی خود از ماهیت نظام سیاسی حاکم را تغییر دهد و در چرخشی سریع از آن حمایت به این سرنگونی برسد؟
پس «آلبالوچینی» یا دستچین کردن برنامه و ایدههای ظاهرا خوب و معقول از دیدگاه چپ گرچه در وهله اول ساده کردن و کمک به توافق برای امر مبارزه سیاسی به نظر بیاید، اما اگر بر بنیانهای نظری روشن و استوار قرار نگرفته باشند، دیر یا زود سر رسید آن فراخواهد رسید. اصولا چنین دفاعی از «برنامهمحوری» به پوپولیسم چپ پهلو می زند. بهعلاوه، تردید یا دوگانگی در مورد پایههای فکری، جهانبینی سیاسی و همچنین تاریخ ایران از صلابت مبارزاتی فعالان و هواداران خواهد کاست.
———————-
[۱]
https://www.clubhouse.com/