الف. آشنا درباره نمایشگاه کتاب، نمایشگاه کتاب که سالی یکبار در اردبیهشت ماه برگزار می شود امسال هم زیر سلطه عوامل رژیم درآمد. بر اساس اخبار و اطلاعات بهدست آمده در شبکههای اجتماعی و علاقمندانی که به نمایشگاه کتاب رفته بودند در اظهاراتشان آمده، امسال نمایشگاه کتاب محل عرضه وسیع کتابهای مذهبی و دینی به شگل چشمگیری بودهاست. پوسترهای تبلیغی و بنرهایی از کسانی که در سوریه و عراق شهید شدند و نوشتهها و آیههایی از قران و گفتارهایی از امامان شیعه بر دیوارها نقش زده بود، از یکسو و جولان و مانور نیروهای بسیجی، امنیتی و روحانیون و وابستگان به نهادهای حکومتی و دینی از سوی دیگر نمایشگاه را تبدیل به مانور و جولان نیروهای امنیتی و نظامی قرار داده بود. فضای حاکم بر نمایشگاه با روح کتاب و فرهنگ در تعارض آشکاری قرار داشت.
یدالله بلدینقش ویرانگر لمپنیسم در کودتای ۲۸ مرداد
و تداوم آن در «جنبش زن، زندگی، آزادی» اکنون پس از ۷۰ سال طرفداران نظام پادشاهی برای پیشبرد اهداف سیاسی خود یعنی بازگشت سلطنت با توسل به همان شیوه های لاتها و لمپنها در برابر طیف جمهوریخوهان و تمامی جریاناتی که خواهان بازگشت سلطنت نیستند صف آرایی میکنند وبا عربده کشی و فحاشی و هتاکی و گاهی برخورد فیزیکی وارد مقابله با دیگر نیروهای سیاسی میشوند. تفاوت این نحله با پیشکسوتان خود در این است که از ظاهری آراسته برخوردارند و اغلب تحصیلکرده هستند اما از نظر هتاکی و اتهام زنی از پیشکسوتان خود فراتر رفته و حتی از عمل شنیع تعرض جنسی نیز شرم نمیکنند و با این عمل زشت خویش مباهات هم میکنند و اگر قوانین کشورهای اروپایی و آمریکای شمالی اجازه میداد بدون شک به قمه و چماق نیز مجهز میشدند.
کیقباد یزدانیروایت شکنجهشدگان، کشتهشدگان و محکومان
یا روایت شکنجه گران، جنایتکاران و حاکمان؟ انکار شکنجه و جنایت از سوی جنایتکاران و شکنجه گرانِ حکومتی چیز تازهای نیست. نازیهای هیتلری، نهتنها شکنجهها و جنایات خود را در زمان اجرای آن پنهان و انکار میکردند، بلکه دهها سال پسازآن نیز همچنان انکار میکنند. در این میان حتی شبه مورخانی نیز به آنان پیوستهاند که میکوشند به شکلها و شیوههای مختلف، آشکارترین جنایات را که هنوز گواهان آن زندهاند و شهادت میدهند، انکار کنند. یکی از این راهها توسل به بهاصطلاح دانش پزشکی و آناتومی است. چنین تلاشهایی در میان هموطنان ما نیز البته بارها شده و میشود. چه کارگزاران و وابستگان جمهوری اسلامی و چه وابستگان و دلبستگان نظام شاهنشاهی میکوشند به هر شیوهای که شده، شکنجهها و جنایات خود را در وهلهی نخست، پنهان و اگر قابل پنهان نبود، توجیه و تبیین کنند و یا آن را به گردن دیگران و حتی خودِ قربانیان بیندازند.
ایرج فرزادنباید مرعوب شد، اما چگونه؟ رژیم اسلامی با ترور و ارعاب و بویژه حربه اعدام، قطعا فضائی از انتقامجوئی متقابل را در میان مردم ایجاد کرده است. باید هوشیار بود و ضمانت داد که در رژیم مطلوب و جانشین رژیم جنایتکاران، مجازات اعدام در باره عاملان و آمران جنایات این چهار دهه و آن عوامل که در جریان انقلاب مردم و یا در سیر واژگونی رژیم، جان بدر برده و به اسارت درآمده اند، لغو خواهد شد. مجازت اعدام به عنوان قتل عمد دولتی باید صراحتا و بدون قید و شرط و اما و اگر ملغی اعلام شود. بگذار جهانیان از زبان آمران و عاملان چند دهه جنایات وحشتناک و قتل عامها و آدم ربائیها، بشنوند که چه بر سر مردم یک جامعه متمدن و با فرهنگ آورده اند.
علی شاکری زندبرگ هایی از زندگی سیاسی دکتر شاپور بختیار*
بخش نهم – ب در مورد تجدید فعالیت جبهه ملی در سال ۵۶ دیدیم کسی که پیش و بیش از همه بدین منظور دامن همت به کمر زده بود شاپور بختیار بود که با کمک داریوش فروهر رهبر حزب ملت ایران و رضا شایان از جامعهی سوسیالیستهای ملت ایران در صدد تشکیل اتحاد نیروهای جبهه ملی برآمد و پس از قریب یک سال کوشش در این کار موفق شد. اما دکتر سنجابی که ابتدا به جمعیت مدافعان حقوق بشر مهندس بازرگان پیوسته بود هنگامی که کار دوستان قدیمش روی غلطک میافتاد به میان آنان بازگشت، و البته به عضویت هیأت اجرائی موقت هم انتخابگردید.
جلال ایجادیاسلام مرد، زنده باد انقلاب! جمهوری اسلامی برای متوقف کردن انقلاب مهسا و برای جلوگیری از فروریزی پرشتاب باور دینی اسلامی در جامعه، به اعدام ها ادامه می دهد تا با ایجاد رعب و هراس به اهداف خود برسد و ماندگاری خود را تامین کند. رژیم نگران مرگ قطعی اسلام است زیرا آن را پایه هویتی خود می داند و به همین خاطر اعدام می کند و بودجه های کلان به دین اختصاص می دهد.
بهروز ورزندهجریانات راست و تلاش برای بهرهبرداری از موقعیت سیاسی آقای رضا پهلوی این جریان در رابطه با مسئله قدرت سیاسی عمدتاً در پی جابجائی آن و در تلاش برای بهدست گرفتنِ هرچه سریعتر حاکمیت و احیای دوران محمدرضاشاهی با تمامی ویژگیهای مثبت و منفی آن میباشد. و در تلاش برای ترسیم چهرهای مقبول و مردمپسند برای آن رژیم سعی دارد رژیم پهلوی را نه با جوامع کموبیش آزاد و دموکراتیک بلکه با رژیمی واپسگرا و کاملاً ضددموکراتیک همچون جمهوری اسلامی، مقایسه کرده و از این طریق اعتباری غیرواقعی برای آن دست و پا کند، زیرا که بهخوبی واقف است مقایسه آن رژیم با دموکراسیهای آزاد جهان، ماهیت استبدادی آن را آشکارتر خواهد کرد.
کیقباد یزدانیاز جاننثاران قدمی تا جاننثاران قلمی معمولاً جریانهای سیاسی اقتدارگرا، پیش از به قدرت رسیدن، برای سرکوب و از میدان به در کردن رقبا و پس از به قدرت رسیدن برای نابودی و حذف مخالفان، "جاننثاران" و "مجذوبانی" دارند که شرایط سیاسی را برای رهبران و کارگزاران آنان در رسیدن به اهدافشان آماده و آسان میکنند. نمونههای کلاسیک اینگونه نیروها که اغلب از میان نوجوانان و جوانان و بیشتر از قشرهای تهیدست جامعه و یا خلافکاران انتخاب میشوند، "گروههای ضربت" فاشیسم موسولینی و نازیسم هیتلری و نمونههای نوین و وطنی آن، "جاننثاران و تاجبخشان شاهنشاه" و "حزبالهیها و مجذوبان ولایت" هستند. نکتهی مهم و جالبتوجه و نقطهی مشترک همهی این نیروها خشونت بدنی و کلامی، بیمنطقی و کله شقی، بددهنی و انحطاط اخلاقی است.
هوشنگ دیناروند جنبش نوین مردم ایران و مسئلهٔ پرچم بیش از شش ماه از جنبش آزادی خواهانهٔ مردم با شعار محوری «زن، زندگی، آزادی» میگذرد. کشتار، سرکوب، شکنجه، اعمال خشونتهای تصور ناپذیر، تجاوز به دختران خردسال در زندانهای بیشمار حکومت اسلامی، مسموم سازی دختران دبستانی و دبیرستانی، تاکنون نتوانستهاند از حرکت و جنبش سرنوشت ساز مردم در راستای براندازی حکومت جهل و جنایت و تجاوز، مانعی ایجاد کنند. به ویژه، کردستان و سیستان و شهر دلاور پرور زاهدان، عرصه را چنان بر جمهوری اسلامی تنگ کردهاند که نیروهای نظامی، انتظامی و امنیتی رژیم، نابودی و سرنگونی رژیم را بیش از هر زمان دیگر، احساس کرده و اعلام خطر میکنند.
مسعود نقره کاراگر یار شاطر نیستی بارِ خاطر نباش! باور کنیم که همکاری، همگرائی، ائتلاف و اتحاد پادزهرِ این کژدم انسان و انسانیت کُش است. تا همکاری، همگرائی، ائتلاف، اتحاد در کار نباشد نمی توانیم بساط این وجود متعفن و طاعونی را جمع و دفن کنیم و ساختاری انسانی و دمکراتیک جایگزین ساختار ضد انسانی و ضد دمکراتیک در میهنمان بنا کنیم. برای نابودی و دفن این رژیم و ساختن ایرانی آزاد و آباد و مرفه راه فقط یکی ست: " همه با هم".
رضا جاسکی چرخ شانس پس از آشکار شدن شکاف در «شورای همبستگی »، برخی بر این نکته تاکید کردند همه اعضای گروه یاد شده به جز یک نفر،افرادی هستند که نه به خاطر فعالیتهای حزبی و سیاسی بلکه به دلایل مختلف عضوی از خانواده سلبریتیهای ایرانی هستند. در واقع نفر آخر نیز سیاستمداری است که میخواهد در پرتو نور سلبریتیهای معروف قرار گیرد. رابطه بین سیاستمداران و سلبریتیها و استفاده آنها از یکدیگر یک پدیده آشنای جهانی است. عکسهای بیل کلینتون ساکسوفوننواز یا تونی بلر گیتارزن میتواند یادآور این موضوع باشد. در جمهوری اسلامی موضوع همکاری ساسی مانکن و تیم مهدی کروبی در انتخابات سال ۱۳۸۸ مسئلهساز شد چنانچه بعدها رابطه امیر تتلو و ابراهیم رئیسی دردسرساز گشت.
کیقباد یزدانیپنجاه و هفتیها یا پنجاه و هشتیها؟! این اصطلاح پنجاه و هفتیها هم این روزها دستاویزی شده برای سلطنتطلبان و شرکا که چون زورشان به زورمندان حاکم نمیرسد، یقهی پنجاه و هفتیها را بگیرند و همهی کاسه کوزهها را بر سرشان بشکنند. آنها این واژه را بهطورکلی برای "همهی" شرکتکنندگان در انقلاب 57 (البته بهجز خودشان که در برابر آن و مردم قرار داشتند) به کار میبرند؛ بیهیچ تفکیک زمانی، محتوایی و سیاسی! یعنی برای آنها خمینی و یاران و پیروانش، همانقدر پنجاه و هفتی هستند که احزاب و گروهها و افرادی که با اهداف و آرزویی دیگر در انقلاب شرکت کردند و خواب چنین حکومتی را هم نمیدیدند.
گروه کار محیط زیست حزب چپ ایران (فدائیان خلق) برای حفظ محيط زيست در کشور ما منابع طبیعی، دریاچه ها، رودخانه ها، تالاب ها و آب های زیرزمینی رو به خشکی، فرسايش خاک در حال افزايش و کشاورزی و دامداری رو به نابودی است. انواع آلودگی های زیست محیطی به ویژه آلودگی هوا، حیات مردم را به طور فزاینده ای با خطرات جدی مواجه کرده است. برای خروج از این ابر بحران، کشور ما نيازمند اقدامات بنيادين، توقف مجموعهٔ اقدامات مخرب زیستبوم، جلوگيری از مرگ گونههای جانوری و گیاهی، تدوین سیاست تولیدی و الگوی مصرفی همخوان با الزامات حفظ محیط زیست و برنامهریزی راهبردی برای جبران خسارتهای وارده است.
باقر ابراهیم زادهچهل و هفتمین سالگرد جانباختن رفقای چریک های فدایی خلق در ۲۵ و ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۵ با علنی شدن شکنجه های وحشیانهای که بر زندانیان سیاسی در زندان حکومت جنایتکار اسلامی اعمال شده و انعکاس آن در افکار عمومی داخل و خارج از کشور ، سلطنت طلبان نیز این شکنجه ها را محکوم کردند و با علم و آگاهی از این مسئله که ساواک رژیم ستمشاهی نیز شکنجه گران دوره دیده و با تجربه ای داشتند که توسط سازمان امنیت اسرائیل (موساد) و سازمان امنیت آمریکا (سیا )آموزش دیده بودند. من یکی از هزاران شکنجه شده در زندان ساواک رژیم شاهنشاهی هستم که بعد از چندین دهه همچنان آثار آن شکنجه ها در بدن و روح و روانم باقی است .
س. شکیباحزب و رسانه پرسش این است که با توجه به این رویکرد و تاکید بر این امر حیاتی که همزمان با گسترش ذاتی جنبش اعتراضی مردم، رسانه ها بیشتر در مرکز این تحولات قرار خواهند گرفت و شکل دهی افکار عمومی توسط این مراجع فکری! بسی بیشتر از گذشته اهمیت خواهد یافت، ما به عنوان یک نیروی سیاسی مهم در صحنه رویدادهای کشور، تا چه میزان کادرهایی را برای حضور در این رسانه ها آماده کرده ایم؟
مهدی رجبیدمکراسی بورژوایی، دمکراسی شورایی
اندرکژنگری به دمکراسی (۵) در این نوشته می خواهم روی دمکراسی خواهی بخشی از نیروهای چپ که در انجام کار فکری – سیاسی پیرامون تحلیل جنبش پنداره های انحراف کننده بمیان می آورند، تمرکز کنم، مشخصا روی این نگرش که دمکراسی آینده ایران باید متمایز از «دمکراسی بورژوایی» باشد. آنها می نویسند و می گویند؛ دمکراسی پیاده شده در غرب بورژوایی است، فاسد است، و مدل دمکراسی بایسته ایران باید از دمکراسی غربی متفاوت باشد. آنها درباره دمکراسی درخور و شایسته ایران، نوشتار تحلیلی اثباتی ندارند، و حداکثر از بوجودآوردن شوراها در سطوح مختلف جغرافیای کار و زندگی ایران سخن می گویند. دو منشوری که امضای برخی نیروهای کارگری را دارند، نمونه بارز این نگرش به دمکراسیاند.
کیقباد یزدانیشاه هم یک پنجاه و هفتی بود! اگر آخرین پیام تلویزیونی محمدرضا پهلوی در چهاردهم آبان ۱۳۵۷ را که به "صدای انقلاب شما را شنیدم" معروف شد، یک بار دیگر، اما بدون توجه به گوینده ی آن، یعنی شخص شاه، بخوانیم و بشنویم، بی هیچ تردیدی با یک فرد "انقلابی" روبرو می شویم که از"فساد، ظلم، اختناق و استبداد" و از "نبود آزادیها و انتخابات آزاد و اجرای کامل قانون اساسی" در کشور و نیز از "سازش نامقدس فساد مالی و فساد سیاسی" در نظام حاکم به تنگ آمده و خواهان "برقراری حکومت قانون و ایجاد نظم و آرامش" و "تشکیل یک دولت ملی برای آزادی های اساسی و انجام انتخابات آزاد" است؛
امیر حسین لادنچرا نباید در مورد براندازی و جایگزینی، کوتاه آمد؟
«جمهوری سوسیال دموکرات و لائیک ایران» پس از بیش از چهار دهه مقابله و مبارزه با جمهوری اسلامی، امروز شاهد یک دگرگونی در اندیشه و برخورد "مخالفان رژیم" هستیم. تجربه مبارزات چهل و چند سال گذشته و رشد سیاسی "مخالفان رژیم"، به درجه ای از کمال رسیده که میدانند براندازی به تنهائی کافی نیست، - هم نیاز به برنامه ی جایگزینی دارد و - هم نیاز به همکاری با هم اندیشان. امروز، سازمان ها، نهادها و احزاب و حتی برخی از شخصیت ها، برنامه جایگزینی و منشور های خود را ارائه می کنند و در راستای همکاری و همسازی، در تلاش برای رایزنی با یکدیگر هستند.
حسن شریعتمداریرفراندم و جبهه نجات ملی ایران اصطلاح گذار در آینده این انقلاب هم میتواند روایتی براندازانه و هم روایتی حاوی گذار نرم را درخود بپذیرد و هر دو نمونه آن نیز در مثالهای تجربیات بین المللی وجود دارد و تحقق یکی از آن دو بیش از آن که به اراده ما بستگی داشته باشد تابعی ازادامه عملکرد حاکمیت حمهوری اسلامی در برخورد با مخالفین است٬ که تا کنون ترویج و تزریق خشونت به جامعه اساس برخورد با مخالفین بوده است. خوشبختانه تاکنون جامعه از اعمال خشونت متقابل خویشتنداری نموده است و خواست اکثریت مخالفین حمهوری اسلامی نیز مبارزه مدنی و غیر خشونت آمیز بودهاست . ولی پیدایش مفاهیمی مانند دفاع شرافتمندانه و یا خرابکاری شرافتمندانه خود گویای این واقعیت است که جامعه انقلابی تا ابد خود را در یک مفهوم از نوع مبارزه و آنهم به بنا به اراده و ترجیح ما حبس نخواهد نمود و دینامیسم مستقل خود را خواهد داشت .
فیروزه بنی صدر اتحاد برای کدام هدف و براساس کدام اصول؟ هر جنبش و هر انقلابی، امری هم داخلی و هم جهانی است. افکار عمومی به میزانی که اصول، اهداف و روشهای جنبش، بیانگر و ترجمان دفاع از حقوق و کرامت انسان، از اصول استقلال و آزادی باشد، به همان میزان، جنبش توانائی جذب کردن پیدا می کند، و به همگرایی در درون و بیرون مرزها سرعت بیشتر می بخشد. در طول تاریخ جنبشها و انقلابها، حمایت گسترده افکار عمومی دنیا دو نقش و اثر اساسی را ایفا می کنند: کاهش میزان سرکوب رژیم استبداد و کاهش توانایی حمایت دولتهای خارجی از رژیم سرکوبگر.
یونس بوسنا (لوموند) آیا نا فرمانی مدنی ِ خشونت زا، گاهی اجتناب ناپذیر است؟ برگردان: علی شبان در راس صف تظاهرات، بلاک بلوک ها، عمدتا مردان جوان سفید پوست و اکثراً از محیط های خانوادگی ی با فرهنگ و فرهیخته بر می خیزند و طبقه بندی آنها یکی از مشکلات نیروهای انتظامی در کشورهای سرمایه داری است، زیرا آنها خود را با کُدهای ناهمگون بیان میکنند : آواز ضد فاشیستی، و یا شعار « همه ی پلیس ها حرام زاده هستند» و حمل پرچم های فلسطین نمونه هائی از روش و منش آنها را تعیین میکنند. آنها را میتوان در رژه های فمینیست ها، محیط زیستی های رادیکال و یا حتی جنبش «جلیقه زردها» ی فرانسه مشاهده کرد.و سیمان مشترک آنها در شعارهای ضد سرمایه داری و «ضد پلیس» نهفته است.
بهزاد كریمینه فقط نجات از این نظام، که چگونگی آن! در یک کلام، «نجات ایران» و کیفیت مطلوب این نجات را میباید در تجمیع همهی پتانسیل مبارزات تبعیض ستیزانه علیه نظام تبعیضبنیاد حاکم و افق گشایی اپوزیسیونی متشکل و هماهنگ در سمت رسیدن به نظامی سکولار دمکرات جست. نیز این تصریح مهم که تاثیر کلان مبارزات مطالباتی بر راهبرد گذار از نظام به نظامی دمکراتیک، به درآمیزی امر مطالبهمحوری با آزادیخواهی است. روند ارایه منشورها و بروز تحرکات متنوع از سوی جریانات و بلوک سیاسی علیرغم اینکه هیچ کدام آنها به درجات مختلف و از جهات متفاوت بری از کژی یا نارسایی نیستند و این پروسه در ابهام و آشوب پیش میرود و در فاصله با پروژهی نافذ است، اما نشان از همگرایی در اپوزیسیون سکولار دمکرات دارد.
تقی روزبهبهای زنده ماندن، و چشم فروبستن ایرج مصداقی به شکنجههای ساواک! در پی انتشارمقاله ای پیرامون ارزیابی از مسافرت رضاپهلوی به اسرائیل، تحت عنوان « هم پیاز را خورد و هم چوپ را» آقای ایرج مصداقی به خشم و فغان آمده* و بجای نقدمحتوای نوشته که در هفت محور به آن پرداخته بودم، ترجیح داده است که با حاشیه پردازی و نقل دست و پا شکسته ماجرای محاصره شدن من و احمدرضائی و کشته شدن ایشان ودستگیری و بازجوئی و زنده ماندن من را دستمایه بهرهبرداری برای کمرنگ کردن و روسفیدنمودن ساواک و شکنجههای نظام پیشین کند!
کیقباد یزدانیسلطنتطلبان: بدهکار یا طلبکار؟! درحالیکه اکثر سازمانهای سیاسی گذشتهی خود را کمابیش نقد کردهاند، بقایای حکومت پهلوی، بهجز آن نطق معروف تلویزیونی شاه که در آن "صدای انقلاب مردم را شنیده بود" و به خطاها و کاستیها و فسادها و بیدادگریها اعتراف کرده بود (و با این کار در زمرهی نخستین "پنجاه و هفتیها"یی قرار گرفت که از "انقلاب" سخن میگفت!)، نهتنها نقد روشن و شفافی نکردهاند، بلکه حتی بخشی از آنها اینک عصبانیاند که شاه کم کشته و کم سرکوب کرده است!
مسعود نقره کارشورای ملی تصمیم، رنگین کمانی در سپهر سیاسی ایران دربارۀ چرائی و چگونگی شکل گیری و سامان یابیِ شورای ملی تصمیم و بنیان ها ارزشی و اصول ششگانۀ مورد پذیرش این شورا بارها نوشته و گفته شده است. بُنمایۀ تشکیل این شورا ایده، فکر و ارادۀ تعدادی از مبارزان سیاسی داخل کشور بوده است، شورایی که از شهریور سال ۱۴۰۰ حیات پویایش را آغاز کرده است. شورای ملی تصمیم پس از یک دوره تلاش و فعالیت برای سازماندهی و آمادگی سیاسی و تشکیلاتی سرانجام در تیرماه سال ۱۴۰۱ با انتشار بیانیه ای اعلام موجودیت کرد.
|