new/aliasghar-rashedan-06.jpg
علی اصغر راشدان

سلول انفرادی فردوسی

و اما از راویان شیرین سخن و طوطیان شکرشکن نقل است که فردوسی خراسانی علیه الرحمه از زندان و سلول تک نفره ی سلطان محمود جبار خلقش بگرفت و از تنهائی به تنگ برآمد. دردیداری بادختر، سر به دامانش بنهاد و از خفقان تنهائی وسکوت غدارسلول انفرادی بنالید وگله های جگرخراش بکرد...



ا. رحمان

«اندوهِ واژه ها»
و «فراق،»


بار سنگینی از واژه ها را
نیسانی با خود می برد،
گویی آن بارکش آهنین
چندین جلد کتاب
بر کُول کشیده
شهر به شهر می چرخد



امید همائی

زندگی تکرار تکرار است


صبحانه را با ولع خورد. سر جایش تا مدتّی بی حرکت ماند تا لذّتِ گوارش را حس کند. سعی کرد چشمهایش را ببندد و به هیچ چیز فکر نکند. کم کم به هشیاری باز گشت. موبایلش را برداشت تا اخبار را مرور کند. اخبار هم تکراری بودند امّا به ظاهر با اخبار چند روز پیش فرق داشتند. امّا نهایتاً تکرارِ همان حماقتها به شکلِ دیگری. جنگ، قتل و غارت، دزدی و آدم کشی. آتش سوزی ، خشکسالی. افزایشِ قیمتها. و گاه گداری هم خبر از ساختن داروئی نجات بخش یا سلامتیِ باز یافتۀ یک بیمار.



tahere-barei1.jpg
طاهره بارئی

در آشپزخانه سنگ

کفش هايی از خورشید می پوشم
در آشپزخانه سنگ
ومی ایستم با لیوان داغ چای
برابر پنجره ای که طاق گشوده است
به فوّاره ی نرم پرندگان



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

نام وُ ننگ

محصور در باور خویش
آزادی را فریاد زنیم
زُلالِ نوررا
در دل آرزوئی
لیک
غیر خویش را



mohammad-binesh1.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۱۶)

(بخش شانزدهم )

سخنان دقیق در باب صورت ومعنی تمامی ندارد، باری شاهزادگان در آنجا با مجسمه ای زیبا و پرشکوه روبرو شدند. هرچند آن گروه پیش ازین صورت هایی زیباتر هم دیده بودند، اما تقدیر چنان رفت که به دست ِهمین بت در دریایی عمیق غوطه ور گردند، زیرا افیون ِ ناپیدای عشق را از این کاسه نوشیدند. [ آمیزه ای از تریاک و شراب بشدت مستی آور بوده که در کاسه ای سر می کشیدند. شاهزادگان آن افیون عشق را باچشمان خویش از کاسۀ تن ِ تندیس نوشیدند.] افیون ِ پنهان عشق، از راه صورت، که زیبایی تن و رخسار معشوق است در عاشق اثر می کند.



hasan-hesam03.jpg
حسن حسام

مقتول« لعنت آباد»*

هنگام که غبار خاکستری ِ سحر
بر چهره ي خيس بنفشه‌زار مي‌نشيند
و عطر بي دريغ آفتابِ پگاه
كوچه‌های يخ‌ زده را گرم مي‌كند،
زير نگاه آن كه در چارقدِ سياه خود شكسته
و شوق ديدارت را
بر آستانه‌ي در نشسته است،
مي‌ آيي!



new/loghman-tadayonnejad.jpg
لقمان تدین نژاد

ستارگانِ فراز بندر

هنوز شب است و سوسوی ستارگان آسمان فرازِ بلندی‌های بندر آهنگ شعریست معمایی که من هرچه فکر می‌کنم نمی‌توانم بفهمم کدامیک فنیقی‌‌‌ست، کدامیک رومی؟ کدامیک اولیس است، کدامیک سندباد‌، و کدامیک سرگشته‌یی از سرزمینی دور که می‌رود زاده ‌شود روزی، چند صباحی در این بندر دور افتاده زندگی کند، روزی به دریا برود، از او خبری باز نیاید، و زان پس تا ابد میخکوب بماند بر زمینه‌ی وهم‌انگیزِ آسمان.



new/mehdi-estedadi-shad04.jpg
مهدی استعدادی شاد

نکاتی در مورد رابطۀ سنایی و دانته

در واقع تفاوت رفتاری سنایی با دانته نه درزمینۀ یزدان شناسی و تشخیص جایگاه ستاره و سیارات آسمانی بلکه بطور دقیق در حیطه اجتماعیات و سیاست¬ورزی بر کره خاکی اتفاق میافتد. دانته ای که در سن ۳۷ سالگی وادار به تبعید میگردد و از سر اجبار زادگاه خود فلورانس را ترک کرده است. چون بعنوان شهروندی آگاه و فردیتی مستقل رای علیه سلطۀ استبدادی به فعالیت سیاسی پرداخته بوده است. فعالیتی که نبرد با سیطره خودکامگی مذهبی بوده و زمینه ساز تحولی فرهنگی بنام رُنسانس گشته است.



new/aliasghar-rashedan-06.jpg
علی اصغر راشدان

تا نزدیک ته خط رفتم

ساعت ازپنج میگذرد، هنوز گرما آتش میزند. نیم قرن است این گرما در اروپا سابقه نداشته. میگویند درپرتقال و اسپانی اچهار هزار نفر را کشته.
از تراموا پیاده میشوم، خود را کنار دریامیرسانم، لخت میشوم میزنم تو سنیه کش دریا. نزدیک سه ربع شنامی میکنم، شنام خوب است، قورباغه ای، دوچرخه ای وروی پشت ودودستی روبه بالای شانه ها، شنامی کنم، خسته که میشوم، روی آب به پشت میخوابم، آب راگهواره می کنم وراحت درازمیشوم وده دقیقه ای خستگی درمیکنم، روی این حساب میتوانم ساعتهاتوی دریابمانم.



new/reza-behzadi1.jpg
رضا بهزادی

موسی

بعضی روزها ما ساعت ها روبروی اتاقک موسی پیامبر بازی می‌کردیم که شاید او را ببینیم، اسی برای بچه‌ها تعریف می‌کرد که خودش با چشمانش دیده است که موسی با عصایش درب اتاق را باز و بسته می‌کند، چراغ را روشن و خاموش می‌کند و حتی دیده بود که مار سیاهی را از اتاقش بیرون کرد و آن مار فردا به رنگ سفید تبدیل شده بود. ما هیچ وقت ندیدیم که او چیزی بخرد، گاهی اوقات پدرم به او پول می‌داد اما نمیدانم با آن پول چه میکرد.



ا. رحمان

ترنم باد،

باد چشمانش را می نوازد
مرگ از کف دستانش می گریزد
نگاهش،
فلات را می روبد از خس و خاشاک
پرسشی مانده پشت پلکهایش
که از مجادله حنجره ها می گذرد



new/Dawudi
بهروز داودی

«رفیق»

ر این مدارِ نام
نشانه مگیر

چرا که

"پولاد"
همچنان و هنوز




Mohammad
محمد احمدیان(امان)

حالا اگر


احمق ها هم همه جا نماینده دارند. رذل ها هم همه جا نماینده دارند. در این خیابان، در این شهر، در این کشور و در کشوری دیگر نیز. نمی شود به آن ها فکر نکرد، اما می شود به آن ها حساسیت نداشت.

حالا اگر شما به احمق ها یا رذل ها حساسیت پیدا کردید، بهتر است بروید نزد دکتر تا برایتان قرص ضد حساسیت بنویسد، تا کم تر رنج ببرید. من تجربه کرده ام راضی هستم.



مهرداد زبردست

عشق من به ابتهاج ،شاعری ناب.
ولی بلحاظ سیاسی بسیارناعادل و متوهم

ابتهاج نیز به هفت هزار سالگان پیوست.هنوز مداوم به او فکر می کنم و مدام اندوه غریبی در دل دارم.من نیز همچون او گیلک هستم و با ۳۵ سال اختلاف سنی اشعار او را در نو جوانی سال ۱۳۵۴ خوانده ام و بسیاری از اشعار او را هنوز از حفظ هستم که بعید می دانم اکثر بیماران روحی حزب توده! حتی ان را خوانده باشند...و شاید اگر بشنوند فکر کنند اشعار حافظ است!!



new/m-broumand-saha.jpg
منوچهر برومند سها

کو آن پیاله کو

کو آن پیاله کو به سر انگشت نغز یار
دیگر تهی ز طاقتم از رنج این خمار

ساقی کجاست ساغر شرب مدام کو
خمخانه را که بست و زمی برد اعتبار



new/shaban-jafari-cover1.jpg
اسد سیف

شاهِ لمپن‌ها، جامعه لمپن‌پرور

كودتا حاصلِ همكاری سیا (به نیابت دولت‌های آمریكا و انگلیس)، فرماندهان ارتش كه اجرای كودتا را سازماندهی كردند، برخی از كارفرمایان و زمینداران و روحانیت، و لمپن‌های تحریك‌شده كه رهبری آن‌ها را سرلشگر زاهدی به عهده داشت، بود. پس از پیروزی كودتا، همه این عوامل خود را شریك در قدرت می دانستند. زاهدی نخست‌وزیر شد،... دولت جدید با خشونت زیاد سعی در ریشه‌كن ساختن مخالفین نمود. نخست‌وزیر، مصدق بازداشت شد، دكتر فاطمی، وزیر امور خارجه مصدق، اعدام شد، و عبدالعلی لطفی، وزیر دادگستری او به قتل رسید، تنی چند از رهبران جبهه ملی نیز به زندان افتادند و بقیه چندان مورد خشم واقع نشدند. در این میان حزب توده بیشترین ضربات را متحمل شد. "نیروهای امنیتی ٤٠ نفر از اعضای عالیرتبه حزب توده را اعدام كردند، چهارده نفر دیگر را زیر شكنجه به قتل رساندند، دویست نفر را به حبس ابد محكوم كردند و بیش از سه هزار نفر از اعضای حزب را دستگیر كردند".



nafisi.jpg
مجید نفیسی

مصدق در لاهه

آنجا، در آن عمارت پر‌نور
کنار درختهای باران‌خورده
بیش از نیم قرن پیش
مردی کهنسال ایستاد
که از سرزمین ما آمده بود
تا از بیداد غارتگران نفت
با جهان سخن گوید.



new/aliasghar-rashedan-06.jpg
علی اصغر راشدان

شرلی جکسون

لاتاری

ترجمه علی اصغرراشدان


اهالی حول وحوش ساعت ده شروع کردند به جمع شدن تو میدان آبادی،بین اداره پست وبانک.تو بعضی شهرها که جماعتش زیاد بود و لاتاری دو روز طول می کشید،بیست وششم شروع میشد. تواین آبادی که حدود سیصد نفر جمعیت داشت،تمام مراسم لاتاری کمتر از دو ساعت وقت میگرفت. میتوانست ساعت ده شروع شود و به اهالی آبادی فرصت میداد تا نهار راهم تو خانه شان بخورند.



new/rasoul-kamal1.jpg
رسول کمال

آیاتِ قرآنی

بر پیشانی
نشانی از سُم خر
و بر چهره
جنگلی از پشم
جهانتان
همه
فریادِ بی خِرَدی



new/m-shahrokhi04.jpg
مهستی شاهرخی

«مسعود و سلمان و تیغ»

مسعود گفت:« من که نمی توانم چادر بر سر مردم کوچه و خیابان بکنم.»
سلمان گفت:« من روی خیالم چادر نمی کشم، مانند پرنده ای آن را در آسمان آزادی رهآ می کنم،
پرنده خیالم را پر می دهم در دنیای داستان و می نویسم.»
فریدون گفته بود:« من عاشق عشقم. عاشق آزادی! عشق یعنی آزادی!» با تیغه چاقو زبانش را بریدند
شاعر گفت: «غزل عاشقانه می نویسم اما رفت به دنیای سایه ها»



new/mehdi-estedadi-shad04.jpg
مهدی استعدادی شاد

گوشه هایی از یک کتاب در مورد شیطان شناسی معاصر

در این جُستار تاکید مطالعه و خوانش ما بر اثر رشدی متمرکز است که امکانات "ادبیات مترقی" را به کار بسته تا درگیری نویسنده با محیط اطراف خود را که از جمله شامل شناخت اسلام و تبارشناسی قصه ها و افسانه هایش میشود به نمایش بگذارد.




new/mhamoud-darvish-01.jpg
محمود درويش

« فریا د د ختری »

ترجمه ی آزاد : حسن عزیزی

دختری کناردریا بود .. .
خانواده ای داشت ..
و خانه ای ،
با دو پنجره .. و دری .
ناوی جنگی درساحل پهلوگرفته



new/asad-seif02.jpg
اسد سیف

در سوء‌قصد به سلمان رشدی عطاء‌الله مهاجرانی هم شریک جرم است

ماه‌ها پس از انتشار رمان "آیه‌های شیطانی"، پس آنگاه که مسلمانانی در هند و پاکستان و چند کشور آفریقایی، در اعتراض به انتشار آن به خیابان‌ها آمدند و این کتاب را به علت توهین به قرآن و پیامبر اسلام به آتش کشیدند، خبر به گوش خمینی می‌رسد. خمینی به زمانی که تازه جام زهر را سرکشیده و به شکست در جنگ گردن نهاده بود، فتوا به قتل سلمان رشدی صادر می‌کند. بی آن‌که سندی در دست باشد، نقل است که عطاء‌الله مهاجرانی محرک خمینی در صدور فتوا بوده است.



mohammad-binesh1.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۱۵)

صورت و معنی (بخش پایانی)

وقتی سوی دوستی برای دیدارش می روی و صورت او را هم در ذهن خود داری، در واقع برای همدلی و مهری که او از خود نسبت به تو نشان می دهد نزد او می روی ــ زیبایی و زشتی روی وی برای تو اصلا اهمیتی ندارد،مونسی او در تو اثر کرده است. ــ بنا بر این مفهوم بی صورت "مونسی" که مصداقش را در آن دوست می بینی تو را جانب او کشانده است.



»  یادی از سیاوش کسرایی به بهانه سالروز درگذشت او ۱۹ بهمن، که سالروز آغاز جنبش چریکی در ایران نیز بود - بخش ششم و پایانی
»  در سوگِ سایه
»  همه‌گيرى كرونا سوژه دستِ نويسندگان نامدار جهان داده است!
»  ولایت راشدان والشیخ راشد
»  اما لازم نیست
»  سایه،
»  سخن عشق،
»  بلوغِ اعتماد
»  عروس آزادی
»  عشق در بیابان
»  منوچهر دقتی؛ بشقاب پرنده ای در کویر نبود
»  کوبا از نگاه يك قصه‌نويس بى‌تاب!
»  حریرِ نم نمِ باران
»  در دوره مصدق هیچ روزنامه‌ای بسته نشد کودتای ۲۸ مرداد روز سرنگونی سلطنت بود
»  رهائی
»  پرده‌برداری از لوح یادبود «آقا بزرگ» بر دیوار خانه‌اش در برلین
»  یادی از سیاوش کسرایی به بهانه سالروز درگذشت او ۱۹ بهمن، که سالروز آغاز جنبش چریکی در ایران نیز بود - بخش پنجم
»  دلتنگی
»  دشت شقایق
»  دوباره می خواند از باغ طوطی ستار خان
»  تجدید فراش
»  نبهرگان*
»  فلسفه مادی در بیان تمثیلی حافظ
»  همچنان و همواره باید اعلام خطر کرد؛
»  دیدار مثنوی در دژ هوش ربا (۹)