
حریرِ نم نمِ باران
نگاه توست
بر پلکهای
رهروی نهاده پای
بر غبارِ بهارِ خویش
گردن افراشته
پرنده ای
به هيأتِ زیبایِ
یکی قوی
میرانَدَم
بر آبهایِ ساکتِ ناآشنا
آگاه
به دوردستِ
تاب و توانِ خود
آگاه
به دوردشتِ
وهم و بیقراریِ من
حریرِ نم نمِ باران
نگاهِ تو
بر رهائیِ
یکی گلِ سرخ است
تشنه
در دستهای من
پاریس − اوت ۲۰۲۲
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد