logo





گوشه هایی از یک کتاب در مورد شیطان شناسی معاصر

يکشنبه ۲۳ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۴ اوت ۲۰۲۲

مهدی استعدادی شاد

new/mehdi-estedadi-shad04.jpg
با آرزوی تداوم حیات سلمان رشدی، گوشه هایی از کتاب در دست نگارش خود در مورد شیطان شناسی معاصر را اینجا در دسترس دوستان می‌گذارم:

و بر این منوال انتشار "آیه های شیطانی" رویدادی در سال ۱۹۸۸ است که هنوز یک دهه از انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ در ایران نگذشته است.

الان که دوباره به آیه های شیطانی رجوع میکنیم، چیزی حدود ۳۴ سال از زمان انتشار آن گذشته است. و اکنون در میانه روندی بسر میبریم که شناخت اسلام بخشی از کلیت روشن نگری زمانه را میسازد.

البته در این فاصله زمانی آثار بسیاری از سوی ایرانیان انتشار یافته که سعی داشته اند با رویکردی انتقادی سراغ "اسلام شناسی" را بگیرند.

برای شمارش و آشنایی با این آثار که از منظر کیفی بسیار متفاوت هستند، میتوانید از جمله به سایت اینترنتی "ممنوعه ها" رجوع کنید که آثار غیر مجاز در ایران را در خود جا داده است.

در این جُستار اما تاکید مطالعه و خوانش ما بر اثر رشدی متمرکز است که امکانات "ادبیات مترقی" را به کار بسته تا درگیری نویسنده با محیط اطراف خود را که از جمله شامل شناخت اسلام و تبارشناسی قصه ها و افسانه هایش میشود به نمایش بگذارد.

در اینجا اگر بخواهیم در آیۀ‌های شیطانی به عیار و کیفیّت "اسلام شناسی" رُشدی پی ببریم با یکسری مراحل مقدماتی روبرو هستیم. مراحلی که ما را به نتیجۀ مطالعه میرسانند.

بنابراین نگاهی گذرا به تفاسیر تاکنونی اولین مرحله است؛ و در نخستین گام به مقدمه ای بر میگردد که مترجم فارسی ( روشنک ایرانی، اسم مستعار؟) بر اثر رُشدی نوشته است.

او مترجمی است که نخست میپنداشته" در مورد کتاب بقدر کافی در نشریات گوناگون بین المللی " معرفی و بررسی شده ولی سپس لازم دیده که "سبک نگارش و ریزه کاریهای بیان نویسنده" را توضیح دهد.

در این رابطه وی بر امر زیر تاکید دارد که آیه های شیطانی تکمیل کنندۀ دو رُمان پیشینی او ("بچه های نیمه شب" و "شرم") است و یک سه گانه (تریولوژی) محسوب میگردد.

در هر حالت این "سه گانه" حاصل تمرکز و حرکت توأمان نویسنده است که نخست بر سر کشورهای هند و پاکستان تأمل و مکث کرده است. سپس در سومین روایت که مسیری از هند به انگلیس است، از ایران و عربستان با دغدغۀ خاطر و کنجکاوی گذشته تا سرانجام به لندنی برسد که حروف جدا جدا نوشتۀ نامش عنوان بخشی از رُمان گشته است(ال- او- ان/ دی- او- ان، یعنی عنوان بخش سوم از رُمان نُه بخشی).

در این میان او بواقع از مبدا به مقصد، و در ایستگاههای سفر خیالی و حقیقی خود، به شرایط زیست مردمان نگاهی انتقادی و با فاصله میکند. آنجا سرزمینهایی است که در غالب آنها اسلامگرایی به سده‌ها ذهنیت حاکم بوده است. از این گذشته با روی کار آمدن ولایت فقیه در ایران، "انقلاب" هدفی جز صدور خود به کُل جهان ندارد. در اینجا ایدۀ شکل دادن یا در اصل پیکره بخشی به امپراتوری شیعه بوجود آمده است.

در همین رابطۀ تبارشناسی روایت، مترجم فارسی، به حرف رُشدی در مورد خود اشاره دارد. او که در مورد انگیزۀ نگارش سومین روایت یادشده از "سه گانه ها" گفته است:

"... خواستم بخش دیگری از داستان زندگی ام را بازگو کنم، مهاجرتم به انگلستان. چهارده ساله بودم که به این کشور آمدم. غریب و از سرزمین خود واکنده بودم. در اینجا سرما، تحقیر و نژادپرستی انتظارم را میکشید، اما بعدها دنیای دیگری یافتم. دنیای تازه با ارزشهای متفاوت، و طرح کتاب "آیه های شیطانی" از این تجربه مایه گرفته است. میخواستم روند مهاجرت را توصیف کنم. از یکسو آن‌همه شکستگی و واکندگی و رنج و تحمل و از سوی دیگر کشف و دریافت‌های نو را بیان کنم".

به توضیح مترجم در بارۀ پاراگراف بالا نکتۀ زیر را نیز باید افزود. این که در پسزمینۀ تاریخی مهاجرتِ آن نوجوان چهارده ساله، که دیالکتیک رنج و تحقیر از یکسو و کشف و دریافت از سوی دیگر را تجربه کرده، تاریخچۀ پنج قرنی بریتانیای کبیر در کشورگشایی نهفته است.

میل و تمنای استعماری که بتدریج در طول قرنها سایر رقبای غربی خود در جهانگیری را کنار زده است. امپراتوری که مرکز مدیریت و سالاری¬اش در پایتختش شهر لندن بوده است.

دگردیسی، پیشنهاد یک معادل

باری. در پی توضیح انگیزۀ نگارش رُمان و تدقیق چارچوبهای مریی و نامریی جغرافیایی و تاریخی موثر بر ذهن نویسنده، در مرحلۀ بعدی با یک مفهوم محوری در اغلب تفاسیر "آیه های شیطانی" روبروئیم که بنظر نگارنده بدرستی حق مطلب را ادا نمیکند.

بویژه وقتی که مفهوم یادشده(استحاله) میخواهد جانمایۀ نگارش چنین امر مُهمی را تعریف کند.

آنجا با مفهوم"استحاله" روبرو هستیم که بجای "دگردیسی" بکار رفته است. نا گفته روشن است که الگوی تاریخی رُشدی در نگارش اثری در خور "ادبیات جهانی"، متنی جز روایت "متامورفوزن" اُوید رُمی نیست. اثری که معادل درست عنوانش دگردیسی بوده است و نه استحاله.

البته این معادل گزینی نارسا را همچنین در ترجمۀ کمدی الاهی توسط شجاع الدین شفا نیز میتوان سراغ گرفت که متامورفوزن را به استحالات برگردانده است.(رجوع کنید به پانویس ص ۲۷۶ در جلد اول کتاب یادشده).

از این گذشته، کلمۀ استحاله گرچه گاهی در محاورات بعنوان مترادف دگرگون شدن هم به کار میرود، اما از ریشۀ لغوی برمیآید که به معنی تحلیل رفتن و حل شدن است. چنان که میتواند معادل از کف رفتن استقلال آن پدیدۀ نامیده شده فهمیده شود. بگذریم که کاربرد نادقیق واژۀ استحاله این خطر را هم دارد که امر استحاله شده ناگهان به مسخ و بی شخصیتی منجر گردد. در حالی که "دگردیسی" از حالی به حال دیگر شدن پدیدار است و این دگرسانی بر دو حالت هویتی مستقل در قبل و بعد دلالت دارد.

به همین دلیل نگارنده هم هنگام بازگویی برخی نکات در مورد کار مترجم فارسی آیه های شیطانی و هم جایی که به بررسی چشمگیر و در "لحظۀ نخستین" هایدۀ درآگاهی اشاره میکند، بر تفاوت و "تمایز ظریف" استحاله با دگردیسی تاکید دارد. چون این تفکیکی است که فهم اثر را دقیقتر میسازد. اثری که ستون فقراتش در امر دگردیسی فرد مهاجر و کوچنده است.

البته رشدی، در مورد این موضوع خاص، فضایی در روایت بوجود آورده تا از طریق مقایسه میان ادراک لوکرتیوس و اُوید بر اهمیت معنای درست مفهوم متامورفوزن (دگردیسی) انگشت تاکید گذارد.

آن فضای مقایسه را خواننده در صحنه ای مییابد که دلداری دادن توسط صفیان به صلدین چمچا صورت میگیرد. آنجا پای نقل قول آوردن از دو شاعر بزرگ رُمی دربارۀ دگردیسی به روایت باز میشود.

این صحنه از ص ۴۹ تا ۵۱ جلد دوم ترجمه فارسی ساخته و پرداخته شده است. چنان که صلاح الدین، یکی از دو بازمانده سقوط هواپیما و یکی از شخصیت محوری آیه های شیطانی، دُچار بحران هویتی است. او گرفتار استیصال است. چراکه بنا بر تخیلات روایتگر رُمانی با جانمایۀ "رئالیسم جادویی"، صلدین " در زندان بدن شیطانی اسیر و در زیر شیروانی مسافرخانه شاندار پنهان گشته است. چون شاخ‌هایش کلفت تر و درازتر شده و پیچ خورده، بطوری که که بنظر میرسد عمامه ای تیره رنگ و استخوانی روی سرش رشدکرده است. وی در حالی که بدنش پُر مو شده و پشم و پیله یافته و در انتهای ستون فقراتش دم خوشگلی روئیده در عذاب بوده است. دمی که روز به روز درازتر میشده است. بطوری که صلدین وادار شده به جای شلوار مردانه شلوار چین دار مادر دختران صاحب مسافرخانه را بپوشد تا بخشی از اعضای جدید بدن خود را بپوشاند.

بنابراین به آسانی میتوان اضطراب و پریشانی اش صلدین را مجسم کرد. آنهم از این دگردیسی که همچنان ادامه یافته و او را به شکل جن درون شیشه در آورده بود. از اینرو مرد مهربانی بنام صفیان، آن صاحب مسافرخانه، دست بر شانه صلدین نهاده و کوشیده که آرامش کند. آنوقت با ظاهری بی دست و پا گفته" مسئلۀ دگرگونی جوهر وجود از قدیم مورد بحث و تفحص بوده، مثلا لوکرتیوس بزرگ در کتابش جمله ای میگوید که معنی اش اینست: آنچه بر اثر تغییر و تحول مرزهای خود را میشکند- یعنی از حدود خود خارج میشود، قوانین خودش را نادیده میگیرد- این قسمتش تعبیر و تفسیر من بود- به هر صورت لوکرتیوس میگوید شکستن مرزها فورأ مرگ موجود قبل یا قدیم آن موجود را سبب میشود".
(در حاشیه گفتن این نکته لازم است که نام کتاب لوکرتیوس "درباره طبیعت" از قلم مترجم فارسی افتاده است. در حالی که ترجمه فارسی آن توسط میرجلال الدین کزازی صورت گرفته است.)

در هر صورت در پاسخ دلداری صفیان و نقل قول از لوکرتیوس، انگشت اعتراض صلدین که زمانی به شغل معلمی مشغول بوده بالا میرود که"- اما اُوید نظری مخالف ابراز کرده است. چنان که گفته "موم نرم و حتما منظورش پس از گرم کردن برای مهر و موم اسناد و مدارک است، طرحها و نقش نگار نوین را آسان میپذیرد و برغم تغییر شکل، ماهیتش یکسان باقی میماند".

اینجا باید اشاره به اثر اُوید را آنگونه که در ترجمه فارسی آمده( یعنی "رساله مسخ") تصحیح کرد. از اینرو این نکته را میافزائیم که داستانسرایی منظوم اُوید رساله نبوده و در ژانر حماسه سرایی جای دارد. همچنین عنوان"متامورفوزن" را بنا بر توضیحات قبلی بایستی دگردیسی ترجمه کرد و نه مسخ.

شرح مختصر روایت

اکنون به سایر نکات مترجم فارسی کتاب (روشنک ایرانی) توجه کنیم که نوشته است:

"رُمان آیه های شیطانی با سقوط دو مرد از آسمان آغاز میشود. جمبوجت ربوده شدۀ "بستان" بر فراز دریای مانش منفجر میشود و دو تن از مسافران بطرز معجزه آسائی زنده و سالم بر زمین سقوط میکنند. این دو جبرئیل فرشته و صلاح الدین چمچا نام دارند و حرفه شان هنرپیشگی است... این دو پرسُناژ حین سقوط از آسمان، همراه با استحاله ای مرموز ماهیتی نمادین مییابند و یکی به موجود شیطانی و دیگری به مردی فرشته آسا که در تاریکی هاله ای نورانی گرد سرش میدرخشد تبدیل میشوند. استحالۀ سمبولیک جبرئیل و صلاح الدین خواننده را در اندیشۀ چرایی و چگونگی آن درگیر میکند، ... در این کتاب تز و آنتی تز فراوان است. همه چیز تغییر شکل مییابد و آنچه را بهترین افکاری یابیم از دیدی دیگر به شیطانی ترین پندارها مبدل میشوند". (کتاب یاد شده، مقدمه مترجم، ص ۵، نشر نیما، آلمان،۱۹۹۲)

سپس مترجم با اشاره به اثری در زبان فارسی و نیز مربوط به اسلام شناسی بومی ما، یعنی "۲۳ سال" علی دشتی، برداشت خود از اثر رُشدی را به قرار زیر توضیح میدهد:

" آیه های شیطانی پیش از آنکه رُمانی ضد دین باشد و مانند کتاب "۲۳ سال" مدارکی علیه پیغمبر ارائه دهد، کتابی است در بارۀ چگونگی استحاله و تغییر استحاله ای که در اثر غربت یا تلاش برای هماهنگی با تغییرات سریع و پیچیدۀ این دنیای دیوانه در انسانها بوقوع میپیوندند... در اینجا اشباح، نازیها و قدیسین همه همزمان زندگی میکنند و در حالی که گوشه ای از خوشبختی به اوج میرسی، جهنم در پایان راه انتظارت را میکشد. دنیایی از این وحشی تر وجود ندارد، و هیچ نویسنده ای تا کنون تضادهای این دنیا را این چنین تصویر نکرده است".

بدین گونه پس از توضیح عامل و انگیزۀ نگارش رُشدی که در اثر یادشده مطرح شده است، مترجم به مسئلۀ شناخت از اسلام میپردازد. نوشته است:

"بخش دوم کتاب که در شهری بنام "جاهلیه" میگذرد و "ماهَوند" نام دارد با الهام از افسانۀ غرانیق برشتۀ تحریر در آمده... در این بخش ماهوندِ سوداگر که پیامبر میشود و یکی از بزرگترین ادیان جهان را بنیان میگذارد، پس از ماجرای آیه های شیطانی به یثرب که بعدها مدینه نامیده شده پناه میبرد... در این کتاب خدایان، فرشتگان، شیاطین، و پیامبران دارای خصلتهای بسیار انسانی اند و در بیشتر اوقات در تشخیص میان نیک و بد عاجز میمانند... در آخر این بخش جبرئیل، ملک مقرب اقرار میکند که نمیداند کدام نیرو زبانش را به سخن میگشاید. گویا شیطان از زبان او ابیاتی را بیان کرده است. اما این که شیطان میتواند در قالب فرشته سخن بگوید، خواننده را به این خیال میاندازد که خدا همان شیطان است و شیطان خدا است.( کتاب یاد شده، ص ۶ و ۷)

با اتکا بر تاویل مترجم از محتوا و روش روایت آیه های شیطانی، چند نکته مطرح میشوند که رشدی برای معرفت شناسی اسلام (همچون موضوع توجه و تمرکز و نیز فنآوری نویسندگی) به کار بسته است. این نکات، یکی "امر تعلیق" در داستان است که بدیهیات عادتی را زیر سوال میبرد. مثلا وقتی امکان شیطان بودن خدا و یا بر عکس را در حین یک گفتگو مطرح میسازد.

دومین نکته امر نسبی بودن زاویۀ دید است که معمولا جایگاه تثبیت و مطلق شدۀ خیر و شرّ را لرزان ساخته و کلیت رابطه را زیر سوال میبرد. این تفاوت دید را میشود هنگامی مشاهده کرد که دو آدم با هم راجع به موضوعی حرف میزنند و از آن تلقی مختلفی دارند.

سومین نکته آزادی تاویل متن است. نکته¬ای که مترجم نیز بر آن انگشت تاکید گذاشته و عنوان داشته که اثر رُشدی نیز به مخاطب و خوانندۀ خود امکان برداشت شخصی میدهد. امکانی برای فهم اشارات روایت بدست میآید چون راوی داوری نهایی نمیکند.

آخرین نکتۀ یاد شدنی در رابطه با روش شناخت رُشدی، امر نسبیت معرفتی است که داعیۀ انحصار حقیقت را ندارد. اختلاف دید، ناشی از تلقی مختلف از یک موضوع، ضامن منشوری شدن واقعیت میشود و درک و دریافتها منوط به خاستگاه فاعل شناسا هستند.

با چنین جمعبندی از صنایع ادبی و روش نظری به کار رفته در آیه¬های شیطانی میتوانیم به بررسیهای "ساعات نخستین" بپردازیم و بعد به نتایج خوانش خود اشاره دهیم.

در ارزیابی اثر رُشدی برای نگارنده ، همانطور که در پیش نیز گفته، دو مطلب بیش از سایر مطالب چشمگیر بوده¬اند. اولین مطلب را هایده درآگاهی نگاشته است. مندرج در نشریۀ اندیشۀ آزاد، چاپ سوئد، شماره ۱۴ و ۱۵، زمستان ۱۹۹۱(۱۳۶۹)، با عنوان "شرحی بر آیات شیطانی".

دومین مطلب مورد نظر از آن متفکر سوری صادق جلال العظم است. با نام "سلمان رُشدی و حقیقت در ادبیات"، که با ترجمۀ تراب حقشناس(انتشارات سُنبله در هامبورگ آلمان) ، در سال ۱۹۹۹ منتشر شده است.

این اثر که اهل اندیشه در جهان عرب زبان را مورد خطاب قرار داده، با ترجمۀ فارسی¬اش برای نگارنده به آن دسته از مطالب برجسته¬ای افزوده شده که به تجزیه و تحلیل اثر رُشدی پرداخته¬اند.

بررسی‌های "لحظۀ نخستین"

در اینجا فهرست وار به نکاتی از متن جلال العظم اشاره میکنیم که هم از منظر محتوایی اهمیت دارند و هم بخاطر افشای شباهت رفتار نویسندگان عرب زبان با شیوۀ کار برخی از ردّیه نویسان همولایتی لازم است.

با اینحال برای قدردانی از ترجمۀ فارسی توضیح جنبۀ با اهمیت مطلب جلال العظم را به مترجمش(تراب حقشناس) بسپاریم که در این رابطه نوشته است:

"برخورد تعصب آمیزی که با رمان "آیات شیطانی" صورت گرفته و پیامدهای آن، که یادآور تعصبات دورۀ تفتیش عقاید در قرون وسطی است... نوشتۀ دکتر صادق جلال العظم با شکافتن ابعاد گوناگونی از رُمان "آیات شیطانی" و جنجالی که بر سر آن به پا شده، راه را برای تفکر و تاویل در این باره می گشاید".

جلال العظم در دو فصلی که زیر عنوان بازتاب آیه¬های شیطانی در جهان عرب و در اروپا نگاشته، در فصل اول نخست شش مسئلۀ را اعلام میدارد. مسئلۀ اول را در گستاخی عناصر روشنفکری، روزنامه نگاری و دانشگاهی عرب زبان میبیند که "به کتابی حمله کرده¬اند که آن را نخوانده¬اند".

مسئلۀ دوم خلط موضوع در کار ردّیه نویسان است که رُشدی را نه هنرمند و رُمان نویس بل فقیه و عالم دین و مورخ و پژوهشگر و واعظ و ... در نظر گرفته و او را به دروغ و تحریف و جعل حوادث و ... متهم کرده¬اند.

مسئلۀ سوم را در ایراد تصوری دیده که "مفسران و منتقدان عرب در بارۀ غرب دارند".
مسئلۀ چهارم این امر است که "هیچ یک از منتقدان عرب برای عقل و داوری خواننده احترامی قائل نشده"اند.

مسئلۀ پنجم: "هیچ یک از منتقدان عرب و آنها که رُمان آیات شیطانی را محکوم کرده¬اند حتی یک لحظه به ماهیت صنعت ادبی و فکری عامی که سلمان رُشدی متعلق به آن است و از آن الهام گرفته توجه نکرده¬اند. منظورم سنّت( یا سنّتهای) ادبیات هجوآمیز، تَسخّرزن، طنزگرا و هزل آمیزی است که نیروهای مخالف، طبق اوضاع و احوال معین از آن استفاده میکرده¬اند".

مسئلۀ ششم در این است که ناظر بی خبر با در نظر گرفتن موج اتهام و محکومیت جاری در کشورهای شرق و غرب به این نتیجه خواهد رسید که "در اوضاع کنونیِ جوامع عربی و اسلامی هیچ حیات فکری وجود ندارد" و لاجرم فقط "جنبش بنیادگرایی اسلامی و دعوت به بازگشت به دیار خلفای راشدین" فعال است.

با این شش مسئله نیمی از ساختار مطلب جلال العظم پُر و سرشار میگردد و نیمۀ دیگر همان فصل دومی است که روشنفکران غربی را مورد خطاب قرار میدهد و بخاطر اهمال کاری¬شان آنان را سرزنش میکند.

در این میان نویسندۀ سوری تبار آن نگرش نسبیت فرهنگی را زیر سوال میبرد که حقوق انسانی جهانشمول را در واکنشهای خود لحاظ نمیکند. دستاوردهای تحول نظری را به جغرافیای خاصی محدود کرده و باقی جهانیان را شامل دستاوردهای انسانی نظیر روشنگری و خرافه زدایی نمیبیند. به همین دلیل به گرایش انتقادی و خردمندانه در جوامع اسلامی بی اعتنا میماند که در پی تحول نظری- فرهنگی است.

در این رابطه جلال العظم نقطۀ قوت اثر رشدی را در انگیزه محکوم کردن شرایط غیر انسانی میبیند که مردم در جوامع اسلامی گرفتارش هستند. جلال العظم برای آن که تلنگری به وجدان نیمه خواب روشنفکران غربی بزند به قیاس اثر رشدی با سنت ادبی اروپایی مینشیند که آثار نویسندگانی چون رابله در عصر رنسانس را در بر میگیرد و " چهرۀ هول انگیز زمانه را با همۀ تناقضات و تحولات و احتمالات و فروپاشی نظام کهنه اش و در عین حال طلوع بامداد نوینش را تصویر نموده است".

پس از متن جلال العظم به دومین مطلب چشمگیر از بررسیهای "ساعات نخستین" رُمان رشدی میرسیم که نوشتۀ بانو هایده درآگاهی است. در پیش منبع اش را یادآورشدیم و اینجا میگوئیم که او با اتکا بر دانشی که از زبان و ادبیات انگلیسی داشته با ارجاع به کتاب رشدی و چاپ امریکایش (Viking 1989) و پیش از ترجمه رُمان بفارسی شرحیات خود را ارائه داده است.

لیکن درآگاهی با "شرحی بر آیات شیطانی" و نیز با عنوان فرعی مطلب خود(آیات شیطانی چه هست و چه نیست) آن چهارمین نکتۀ جمعبندی از روش شناخت رشدی را به تمامی رعایت نمیکند. این که معرفت در چارچوبهای زمانی- مکانی خود همواره امر نسبی است و نقد اثر بر داعیه حقیقت منحصر به فرد خود تکیه نمیزند. در این رابطه بخوانیم که درآگاهی چه نوشته است:

"آیات شیطانی، همانطور که از نامش بر میآید، بدیلی است در مقابل آیات ربانی، یا قرآن، و این تعریف چندان نادرستی هم نیست. الحادی بودن، موضوع، شکل و ساختمان آیات شیطانی را تعیین میکند. رُمان بجای آن که زحمت ثابت کردن مساله را بخود بدهد بر مبنای این فرض جلو میرود که چیزی جز دست انسان متون مقدسه را به رشته تحریر در نیاورده و الوهیت، چون هر تبلور دیگری از "مطلق" مخلوق ذهن جمعی بشر در مقطع معینی از رشد آن در تاریخ است. رُمان ، به این ترتیب، گذار از کشف این حقیقت را تا مرحله یقین، و دورنمای پس از آن را، در ذهن شخصیت اصلی کتاب، به عنوان نمونه¬یی از ذهن جمعی زمان ما، موضوع کار خود قرار میدهد. گستاخی و طنز بی امانی که لحن رمان به آن آغشته است نتیجه وقوف به وضعیّت متناقض مقولۀ منسوخی است که علیرغم انقراض تاریخی¬اش میکوشد خود را واقعیتی زنده و مربوط به زمان حاضر جار بزند. اینکه چارچوب تفکر مذهبی چنین برخوردی را کفر تلقی کرده و تاوان آن را نابود کردن کتاب و کشتن نویسنده خواهد دانست، خود یکی از خواص همان مقولۀ منسوخ است که متن کتاب به آن نیز میپردازد... سرنوشت مذهب در این کتاب استعاره¬ایی است از آنچه مارکس "اوهام دوران کودکی بشر" نامیده است".

همین پیشدرآمد از "شرحیات" درآگاهی، هم بینش وی و هم دو برداشت ناکامل و مبنی بر "الحادی بودن " و "شخصیت اصلی" داشتن رُمان را نمایان میسازد. نکاتی که در ادامه بدان خواهیم پرداخت.

اما در ضمن اینجا یک نکته فراگیر دیگر اشکار میشود. اینکه در برخوردهای فارسی زبانان به اثر رشدی دو شکل مختلف و رویۀ کُلی وجود داشته است.

رویۀ اولی را ردّیه نویسان مستخدم رژیم فقاهتی رقم زده¬اند. کسانی که در پی فتوای خمینی علیه رشدی به تولید مطالب توجیه کننده کُشتن نویسنده پرداخته¬اند.

"ویکی شیعه"، که شکل کاریکاتوری از "ویکیها" یا ماشینهای جستجوگر اینترنتی است، از جمله عطا مهاجرانی و نصرالله پورجوادی و... را نام برده که به "قصد افشای توطئه" کتاب و مقاله عرضه کرده¬اند.

این"ردّیه"ها تداوم شیوۀ نگارشی سابقه دار است که نویسنده ایمان و اعتقاد خود را معادل حقیقت تام میگیرد و هر گونه شک و تردیدی در مبنای باور خود را کفر میخواند. بنابراین سابقۀ ردّیه نویسی به درازای تاریخ متون و احادیثی است که نهاد مذهب انتشار داده تا حذف دگراندیشی را با آنها توجیه کند. بدین خاطر ردّیه نویسی به علت نارواداری و عدم تُلرانس زیر مجموعه¬ای از نقد و سنجشگری ادبی محسوب نمیگیرد.

در هر حالت حرف ردّیه نویسان در تاریخ ادبیات ماندگار نیست. چون با نبض زندگی همراه نمیگردد و بصورتی نامنعطف فقط از باورهای موروثی خود حرکت میکنند. آنان روند تغییرات زمانه را در نمییابند که سرشار از کشفیات و اختراعات جدید است. دستاوردهایی که هربار امکان نگرش تازه¬ای به مسائل را فراهم میکند و باعث تحول بینشی میگردد.

در واقع عدم تحول بینشی پاشنۀ آشیل ردّیه نویسی است که میپندارد پاشنۀ در قضایا همواره بر یک گشتاور میچرخد. بنابراین ملول و مُکدر میگردد اگر با اظهار نظر و ارزیابی متفاوتی روبرو گردد که اعتقاد او را لرزان سازد. اعتقادی که همواره به گذشته تعلق دارد.

از این رو اینجا در وادیۀ ردّیه نویسان زیادی توقف نمیکنیم که حرفشان اعتبار بادوامی ندارد. توجه خود را به نقد و سنجشهایی معطوف میداریم که با پیشداوری سراغ متن و ادبیات نمیروند.

سنجشگران درستکار به خود این وقت و امکان را میدهند که نخست حرف و اشاره متن را دریابند و بعد در صورت لزوم پاسخی به مسئله¬ای دهند که متن با خود مطرح ساخته است.

درست به همین دلیل بوده است که در مطالب جلال العظم و درآگاهی، همچون نمونه¬های اولیه واکنش منتقدانه به آیه¬های شیطانی، تامل کرده¬ایم که نه به قصد ردّ و انکار بلکه با هدف فهم اثر نگاشته شده¬اند.

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد