ابوالفضل محققی فرار مردی که دیده نشد! قرار نبود که از ایران خارج شود. وقتی سر قرارش آمدند و اعلام کردند که در عرض یک هفته باید خارج شود، تعجب کرد. شرائط سخت شده بود و سازمان فدائی تصمیم به خارجکردن افراد شناختهشده خود گرفته بود. هیچوقت فکر نمی کرد بعد از آن همه تلاش و مبارزه برای انقلاب، به این زودی همه چیز پایان یابد و هنوز چند سالی نگذشته مجبور به ترک وطن شود.
شارل بودلر جغد ها برگردان از مانی در پناه کاج های تیره رنگ
جغد ها، در صف، بهم چسبیده تنگ
دیدگان سرخشان رخشد ز برق
چون خدایانی غریب، در فکرغرق
محمد بینش (م ــ زیبا روز )آتش هستی (۱) خسرو پسر هرمزد و نوۀ انوشیروان ساسانی ست که زندگی را به شکار و شادخواری می گذراند. ندیم وی "شاپور" نقاش روزی برایش حکایت کرد که در دیار اران و ارمنستان، بانویی فرمانروایی دارد. ولیعهدش دختری ست شیرین بیان و زیباو شاداب بنام شیرین که برادر زادۀ اوست .خسرو نادیده عاشق شیرین می شود و شاپور را به خواستگاری وی راهی آن دیار می کند . شاپور هم عزم آن دیار کرده یک روز که شیرین با دختران همسال در باغی مشغول گردش بود نقشی از شاهزادۀ جوان را مخفیانه بر درختی می نهد .
محمود کویربیایید برویم سلفچگان
همراه محمود صفریان ( نگاهی به سلفچگان. مجموعه داستان دکتر محمود صفریان) من نمی خواستم بروم سلفچگان. محمود صفریان هی گفت و گفت تا سرانجام به جای این که هواپیما سوار شوم و از اصفهان به شیراز بروم، راه افتادم دنبال او تا رسیدم به سلفچگان.در تمام راه هم او هی حرف زد و داستان گفت.وقتی هم ازش پرسیدم این حکایت ها که سر می کنی برای چیست و از چیست ، گفت: این ها هر یک حکایتی ملموس از گوشه ای، و مردمی است که با هم در پهنه ی گسترده کشورمان زندگی می کنند.
محمود صفریان را بیش از ده سال است که می شناسم. کارهایش را می خوانم و بر پشتکار و خلاقیتش آفرین می گویم. همانگونه که در داستانی در کتاب سلفچگان می نویسد: زبر و زرنگ و شیطان است. دمی از تلاش باز نمی ایستد. این پویایی و تلاش در نوشته هایش نیز پیداست. آدم های داستان هایش همه در حال رفتن و شدن هستند.
رضا اغنمیخاطرات تاج السلطنه. دختر ناصرالدین شاه بررسی کتاب خاطرات تاج السلطنه، زمانی که سرگرم نقاشی بوده، از دیدار با جوانی از خانواده، که در این اثر بارها با احترام ازاو با عنوان «معلم من» یاد کرده شروع شده است. سپس از زادروز خود و مادر و دایه و دده ها و ننه های زر خرید؛ با اندوه سخن می گوید : «اول سعادت ازمادر به روی اولاد گشوده می شود. این باب سعادت به روی من مسدود شد و تمام بدبختی های عظیم دورۀ عمرم ازاینجا شروع شد». رفتار و کردار های دربار و درباریان را یا تیزبینی و هشیاری بر می شمارد. روایتگرِ فرهنگ زمانه دردوران سیاهِ غفلت ها و بیخبری های قاجاری؛ نگاهش بنیادی و کاوشِ ناهنجاریها ریشه ای ست. علف های هرز را باید از ریشه سوزاند.
فرح نوتاشمی رسداز راه فرخنده پاشید خون سرخی سیال
بر هلال صاف سپیده و صبح
بهت... حیرت و سپس
فروریزش دیوار قطور سکوت
اشرف علیخانی«رزیتا» در ترکیه! قسمت چهارم خانم دکتر گونش صاباح، آقای یاشار پینارلی، و رزیتا هم در ردیف دوم ِ حضار نشسته و شاهد برگزاری دادگاه بودند. رزیتا از اینکه می دید عسل اینقدر لاغر و زرد و جثه اش کوچکتر از آنی شده که قبلاً در تهران و در خانه اش دیده بود، قلباً متأثر شد اما بین چند گونه احساس متضاد، بین خشم و کینه و انتقام و نفرت از یکسو؛ و انسانیت و مهر و هموطنی از سوی دیگر، گرفتار شده بود. گاهی از دست عسل بشدت عصبانی می شد، گاهی دلش برای او می سوخت، گاهی نفرت از عسل وجودش را فرا می گرفت و گاه سرنوشت عسل برایش علی السویه بود و فقط با خود می اندیشید که حتی اگر شده در ظاهر باید با او مهربان باشد تا بتواند آدرس و نشانه ای از ساسان و پویا فرزندش بدست آورد.
ابراهیم هرندیدر گستره فرهنگ. (۲) پس از پيدايش نگرش برآيشی در گستره آکادميک مدرن، پژوهش هايی در حوزه کردارشناسی و جانورشناسی اين پرسش را دامن زد که اگر برخورد جانوران با زيستبومشان ريشه در الگوهای رفتاری و کرداری غريزی دارد، آيا پرتوی از اين چگونگی را در ساختار و بافتار رفتاری و کرداری انسان نیز می توان يافت؟ هرگونه پاسخی به اين پرسش، واتاب های ژرفی می توانست داشته باشد. اگر پاسخ "آری" می بود، آنگاه پاسخ دهنده بايد می پذيرفت که فرهنگ انسان نيز بازتابی از ساختار غريزی اوست.
رضا مقصدیغصه ی تابوتِ او
در دلِ"کابُل" نشست. در سوگِ فرخنده، زنی که به آتش کشیده شد. همسفر ِآب ها
همنفس ِروز بود.
در دل ِآیینه ها
چهره برافروز بود.
مجید صدقیدخترهند خانم لسلی ادوین , تهیه کننده و مستند ساز انگلیسی اخیرا به ممنوعیت فیلم مستند ش ( دخترهند ) که درواقع کیفرخواستی علیه تجاوز به عنف است واکنش نشان داده است . این مستند ۶۳ دقیقه ای به ماجرای تکان دهنده ای که شانزدهم دسامبر ۲۰۱۲ در جنوب دهلی هند اتفاق افتاد می پردازد : دراین روز دختری به نام جیوتو سینگ , دانشجوی پزشکی در یک اتوبوس توسط شش مرد مورد تجاوز جنسی قرارگرفت و بعد از آنکه جان سپرد از اتوبوس درحال حرکت به بیرون انداخته شد .
سه داستانک از پل والری
ادوارد گوری و رولان توپور ترجمه علی اصغرراشدان فردی یکی از ویژگی های وحشتناک او را برایم تعریف کرد. احتمالا تنها فردی بود که م یتوانست او را متهم کند، چراکه یک مرتبه شاهدآشفتگی انسانی او بوده. این فرد تصور می کند یک بار یکی از آشناهایش بیرحمانه بهش توهین کرده، اما هیچوقت نتوانسته به چگونگی سنخ توهین پی ببرد. توهین کننده احتمالا همیشه قضیه را انکار می کرده...شخص مورد اشاره نمی توانسته کسی جز موسیو تسته باشد. ظاهرادر برخورد با فرد مورد نفرتش، کینه چنان عاشقانه بوجدش می اورد که با پریشانی باهاش شروع به حرف زدن می کند. متوقفش می کندو ناخودآگاه دراو دقیق و با پریشانی بهش خیره می شود ودیگر نمی تواند نگاه از چهره اش بردارد.
محمد سطوتمعلم (دیوانه عاقل یا عاقل دیوانه) از سال پنجم بهبعد تا آخرین سالهای دبیرستان مردان حاکم بر کلاسها بودند. آنها نیز همگی رفتاری رئوف وپدرمآبانه و مهربان با ما داشتند. اغلب آنها دوران جوانی را پشت سر گذارده وبا کوله باری از تجربیات سالهای پیشین، روش تدریس خودرا چنان تنظیم کرده بودند که اگر شاگردی در کلاس با دقت گوش بهگفتههای آنها میداد دیگر لازم نبود وقت خودرا درخانه برای دوباره خوانی درسها تلف کند. اغلب مدرسین از مشهورترین دبیران دبیرستانهای تهران بودند و در تهیه و تنظیم کتب درسی زمان خود سهم بهسزائی داشتند.
رضا علامه زادهیادداشتی بر "اُپرتِ عارف و كلنل" با نوشتن صحنهى پايانى "اُپرتِ عارف و كلنل" در اولين ساعات بامداد امروز، اولين پيشنويس اين فيلمنامه را بهسرانجام رساندم. به گيرائى شخصيت عارف قزوينى و كلنل محمدتقىخان پسيان، و بار دراماتيك رابطهى آنها براى خلق يك اثر هنرى، حدود چهلسال پيش وقتى در زندان قصر بودم با خواندن سه كتاب "از صبا تا نيما" از يحيى آرينپور، "سرگذشت موسيقى ايران" نوشتهى روحالله خالقى و "تاريخ مختصر احزاب سياسى در ايران" اثر ملكالشعراى بهار پى بردم.
رضا بی شتابرؤیایِ یار اختران خفتند وُ بازآمد سحر
کی رسانی سویِ من از خود خبر
ای که جانی وُ جهان با تو خوش ست
کی رسَد یارم چو رؤیا از سفر
ابوالفضل محققیهیچ یک از مسافران ندانستند که یک چریک با آن ها هم سفر بود! آن روز تماماً دور میدان فوزیه چرخیده بود؛ هنوز تا ساعت پنج بسیار وقت داشت. دلش می خواست یکبار دیگر به کوچه دردار سر بزند و به کتابفروشی پاینده، به کوچه آبشار، و از مقابل خانه عباسیها بگذرد و به درخت خرمالوی داخل آن نگاه کند. اما می ترسید دیر شود. بیقرار بود؛ بارها و بارها در طول خیابان نیروی هوائی بالا و پائین رفت. کنار بیمارستان جرجانی ایستاد و به بیماران خیره شد. به تمام کوچههای خیابان صفا سر کشید.
امید همائیسگی که خودرا باخت بیدار شده است. دلش میخواهد بخوابد. دلش میخواهد بخوابد و هیچ چیز را نفهمد. امّا بیدار است و خوابش نمیبرد. نگرانی یا فکر خاصی در سرش نیست با اینهمه نمیتواند بخوابد. شبهائی بوده است که بیدار شده و نگرانی ها به ذهنش هجوم آوردهاند . برخاسته است و شروع کرده است به قدم زدن در سالن. هزار قدم راه میرود و بعد به تختخواب بر میگردد شاید بتواند بخوابد.
بابک یحیوینو روز به هم میهنان جشن "نوروز" خوش
بهاران خجسته شب وروز خوش
پر از شوق و مستی شده باغ و راغ
به جمهور مردم شر و شور خوش
نسيم خاكساراسم من نیلی، رمانی خواندنی و پرسش برانگیز اسم من نیلی" نوشته مهشید شریف رمانی است خواندنی و پرسش برانگیز. این رمان بر بنیاد روایت دختری به نام نیلی ساخته میشود. نیلی، راوی ماجراهای زندگی خود و خانوادهاش است. بعد از خواندن چند فصل، کششی در خواننده ایجاد میشود که دلیل و علت روحیه عصبی و ناآرام این دختر را بداند. و همین امر سبب کنجکاوی او میشود و برمیانگیزد او را که با میل و کنجکاوی، ماجرا و حوادث رمان را دنبال کند. مصدوم شدن ناگهانی پدر و بعد کوچ اجباری خانواده به سوئد و رابطهی پر تنش نیلی با مادر و خویشان و نزدیکان مادر، نقش به هم پیوستهای در رمان دارند.
رابرت فراست راهِ نرفته میر مجید عمرانی راه در بیشهای زردفام دوپاره شد
و من فسوسخوار كه نمیتوانستم یك ره پو باشم و
هر دو را بپویم، دیری ایستادم
و تا آن جا كه میتوانستم، به فرودستِ یكی،
آن جا كه در میان بوتهها میپیچید، نگریستم.
محمد بینش (م ــ زیبا روز )سودایی هرگاه ز تودورم سرگشته و رنجورم ،
رویای تو می آید پر می کند از شورم
باز این دل ِ سودایی غوغای تو را دارد
شادی ش به بیماری رسوا شده مشهورم
رضا علامه زاده"اُپرتِ عارف و کلنل" بخش چهارم حرف دورهى آزاديخواهى شد البته بد نيست بدانيد كه آزاديخواهى من بىمزد و مواجب نگذشت، و چوب ايرانپرستى را كم نخوردم! از اولین قدمی که پا به این دایره گذاشتم تا کنون زندگانی متزلزی من مانند یک نفر آدم جانی بوده است که در تعقیب پلیس واقع شده باشد!
رضا اغنمیحلاج الاسرار بررسی کتاب نخستین برگ دفتر باسرودۀ زیبانی با عنوان «به آنانی که تکواره آیتی بوده اند ازتبارانسانی» و سپاس ازناصرزراعتی است به خاطریاری رساندن «دراین دشوارِ عظیم، ناصرانه به یاری این حقیر شتافت». دراین برهوت ترس و خشونت که انسانیت رنگ باخته، غبار کدورت رابطه های انسانی و مهر و مجبت ها را بهم ریخته بیم وهراس و پرهیز ازساده وپاکیزه گوئی عادت شده و تقیه غالب! خواندن وشنیدن این گونه روایت های دلنشین وحق شناسانه، به ویژه سپاس بجا آوردن ها ذهن افسرده دلان را صیقل می زند. و خواه ناخواه پریشانی ها وغم و اندوهِ فلاکت بار مسلط را از دل ها می زداید.
جواد پارسایخوش آمد بهار گل از شاخه تابید، خورشیدوار
و آغوش نوروزِ پیروزبخت،
گشوده رخ و بازوان را به ناز
برای گل افشانی ارغوان.
اشرف علیخانی«رزیتا» در ترکیه!- قسمت سوم او از اینکه می توانست آزادانه و بدون ممنوعیت قانونی و بدون مزاحمت مردهای عقبمانده ، در خیابان قدم بزند؛ احساس بسیار مطبوعی داشت. برای اولین بار در عمرش، بدون روسری و حجاب وارد خیابان شده بود. افسوس که این قدم زدن، در خیابان های میهن خودش نبود، بلکه در کشور همسایه بود.
جلال رستمیداستان سرایی و مفهوم گرایی در آثار شهرام کریمی شهرام کریمی که با طراحی صحنه در سینما به طور عملی آشناست، چیدمان آثار خود در دو نمایشگاه اخیر را مستقیماً از سرمشق های سینمائی کسب کرده است. وی در نوع پهلوگذاریِ عناصر صحنه در فیلم هایی از "شیرین نشاط" ، "محمد رسول اوف" و "ریچارد ریموند"، اثرپذیری صحنه آرائی از سناریو را بعد از اثرگذاریِ هنرِ خود نشانده است. این تاثیر باعث شده که چیدمان اجزاء صحنه به یک اثر هنری مستقل تبدیل شده و این تلاٌلو، تحسین برخی از منتقدان هنری مطبوعات معتبر خارجی را برانگیزد.
|