گل از شاخه تابید، خورشیدوار
و آغوش نوروزِ پیروزبخت،
گشوده رخ و بازوان را به ناز
برای گل افشانی ارغوان.
سده، در به روی زمستان ببست
به جایش، چار عنصر زندگانی نشست
نخست: باد، در پی بود: خاک و آب
چهارم به چارشنبه سوری
همه دل گشایند به شادی و شور
سرِ کوی و برزن
زن و مرد و کودک به یمن بهار
پسین هفتۀ ماه اسپند
به پیشباز جوزای هفت گیس
فرا آورند، هیمه از کوهسار
به آتش فروزان کنند کوی و شهر
یکا یک به جست از فراروی آتش
به پاکی کنند یاد، از یَل سیاوش
فرو شد زمستان اهریمنی
بهاران فرامیرسد، بهارِ پرستیدنی
بسوزد بداندیش، دژخیم، اهریمنی
سراسر شود مژدۀ ایمنی.
درین صبحِ فرخندۀ تابناک
که از زندگی دم زند جانِ خاک
همه لحظه ها را به شادی سپار
به زیبا نوایِ هماهنگِ تار
بگوییم: یاران!
خوش آمد بهار.
نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد