با نوشتن صحنهى پايانى "اُپرتِ عارف و كلنل" در اولين ساعات بامداد امروز، اولين پيشنويس اين فيلمنامه را بهسرانجام رساندم. به گيرائى شخصيت عارف قزوينى و كلنل محمدتقىخان پسيان، و بار دراماتيك رابطهى آنها براى خلق يك اثر هنرى، حدود چهلسال پيش وقتى در زندان قصر بودم با خواندن سه كتاب "از صبا تا نيما" از يحيى آرينپور، "سرگذشت موسيقى ايران" نوشتهى روحالله خالقى و "تاريخ مختصر احزاب سياسى در ايران" اثر ملكالشعراى بهار پى بردم. در اين چهار دههى پر دغدغه که از آن زمان میگذرد چندبار تلاس كردم بهشكلى روى اين موضوع كار كنم ولى هرگز نتيجهاى بيش از نوشتن چند مطلب و مقاله كوتاه میسر نشد.
امروز، با پايان يافتن پيشنويس "اُپرتِ عارف و كلنل" احساس مىكنم بار سنگينى را بهسر منزلش رساندهام. گرچه از پيشنويس تا پاكنويس (!) راه كوتاهى نيست اما بهتجربه، كار را تمام شده مىدانم.
در طول ماه گذشته بهتدريج بيش از يك سوم اين اثر را در وبلاگم منتشر كردهام اما تا با ناشر براى انتشار آن به صورت كتابی مستقل بهمشكل برنخورم از ادامه انتشار آن در وبلاگم درمیگذرم.
http://reza.malakut.org/2015/03/post_764.html