sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

استقبال از غزل شهریار

تا بر ایران میر ِ شیخان حکمرانی می کند
دزد بر میراث ملی پاسبانی می کند
شهریارا روزگارانت به سامان می گذشت
روزگار ما به ما نامهربانی می کند



Abolfazl-Mohagheghi.jpg
ابوالفضل محققی

حمزه!
شاهین چگونه از ستیغ قله می نگرد؟

یکیشان که تنومند‌تر بود و هیکل ورزیده‌ای داشت جلو‌تر حرکت می‌کرد. صورتی گرد، با چشم‌های می‌شی که نوعی شلوغی دلنشین از آن بیرون می‌زد. دو ردیف دندانهای اندکی خم شده به جلو، لب‌هایش را می‌کشید و خنده‌ای دائمی بر چهره‌اش می‌نشاند. دیگری مردی بود جوان‌تر و لاغر‌تر با موههای پر پشت و مجعد. گوئی پوست یک بره قره‌گل را بر سرش کشیده باشند. با دهانی که از خنده تا بناگوش باز شده، او را زیبا‌تر می‌کرد. چشم‌های سیاه و با محبتی داشت. «من حمزه فراهتی هستم. این هم مخلص شما مهرداد پاکزاد!» و این مراسم ورود و معارفه‌شان بود.



همنشین بهار

یک مُشت دَری وَری On Bullshit

آستانه و پیشاهنگ کردار آدمی، گفتار اوست.

هری فرانکفورت برای اینکه منظور خود را از مزخرفگویی نشان دهد آن را با دروغگویی مقایسه می‌کند و نشان می‌دهد مزخرفگویی صد پلّه بد‌تر از دروغگویی است. چرا؟ چون دروغگو حقیقت را جدّی می‌گیرد و با آن درگیر است، می‌داند حقیقت چیست و آگاهانه خلاف آن را می‌گوید. اما کسی که حرف مفت می‌زند تنها چیزی که برایش اهمیّت ندارد حقیقت است.



alireza-jabari.jpg
علی رضا جباری

پرواز بلند عشق...

جام دل ما باده زخورشید گرفت
زان هستی ما پرتو امیّد گرفت
ابر آمد و زان سپس شب آمد به می‌ان
زان رو دل ما نور ز ناهید گرفت.



masouddelijani.jpg
مسعود دلیجانی

چند رباعی

چون جذبه رزم توده در بر گیرد
صد جان سپیده دم به ساغر گیرد
گو نوش از این باده که از جام طلب
هر جرعه به اوج، دمبدم پر گیرد



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

خواجه خورشید و زنی با جامۀ بارانی

سپیده دمِ بامداد بود در راستۀ برده داران و چند درختِ کهنسال پیرامونِ میدان به فاصله ایستاده و برگهای سوزنی به سوی آسمان گشوده بودند، آفتاب در برکه افتاده بود و برکه را کباب می کرد و لک لک ها لَه لَه می زدند و برکه راه به کویر می کشید؛ و دو گام به فراسوی هیچ می پیچید و پس از آن تا چشم کار می کرد زمینِ پیر با لبانِ ترک خورده، آب را در خواب صدا می زد و تشنگی شلاق بر گرده اش می کوبید و چون خوب گوش می کردی از دلِ زمین ناله و شیون می شنیدی،...



marzie-shahbazaz.jpg
مرضیه شاه بزاز

زمان

دو سپیدار، شاخه در شاخه ی هم
نیمکتی خالی
رود
سینه اش یادگار صد هزار شوق، پر التهاب
بسویی روان.



aliasghar-rashedan3.jpg
علی اصغر راشدان

بند عمو می‌

حالا تو بند عمومی هستیم. بی‌شباهت به‌‌ همان سلول‌ها نیست. اطاقهای سه درچهارپروپیمان دریک طرف راهرو بند کنارهم قطار شده‌اند. دوطرف هراطاق را تختهای فنری سه طبقه درخود گرفته‌اند. وسط اطاق کوچه آشتی کنان است. دونفر باید خود را کتابی کنند تابتوانند ازکنارهم بگذرند. سرتاسرکناردیگر راهرودراز را‌‌ همان تختهای فنری سه طبقه اشغال کرده‌اند. من، بیژن وسرخو اولین سه تخت نزدیک درآهنی کلفت می‌له‌ای پرسروصدارا برگزیده‌ایم. بیژن روتخت بالا، من تخت وسط وسرخوروتخت پائین می‌خوابیم.



VidaFrhoudi-s.jpg
ویدا فرهودی

نشانه ای ز هست و نیست

تمام عمر جستمش،و فا شِ من نشد که کیست
کسی به نام من که در، خطای بی کرانه زیست

کسی هماره جستجو، پی ِ سراب آرزو
که گاه و گاه ازعطش، به تشنگی ِ خود گریست



mohammad-binesh.jpg
محمد بینش (م ــ زیبا روز )

آفاقی*


باز آسمان غربت ،
ابری ست چون همیشه و تاریک و تلخ .
بادی بلند ،
در گوش من زوزه می کشد ،
خاموش و سرد :
"خارجی برو !! "



یوسف صدیق (گیلراد)

نامیرا

کاش اندک حسی مادرانه
در هر عشقی‌ بود
تا هر تلنگری‌
بلور دلی‌ را نمی شکست
و پژمرده گی
.گریبان هر آرزویی را نمی گرفت
،کاش اندک حسی



bijan-baran.jpg
بیژن باران

سه شعر

«گربه»، «پنجره ياد» و «پسين»


پنجره ناظر تغییر فصول:
از بهار گلباران
تابستان سبز
پاییز آتشین
زمستان سفید
تا برق و باران
باد و پرواز کبوتران..



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

حوریات و غلمانیات
و اندر استعفای پاپ

وهم آوردی که عمر در سر کنمش
چون جامهء انتظار در بر کنمش
افسوس که وعدهء تو وآن باغ بهشت
زیباتر از آن بود که باورکنمش !



جهان آزاد

میزبان

زیباست،
مثل حریر باور، زیباست
مثل صدایِ باران
و چتربالهای کبوتر
زیباست



Manouchr-Boroumand.jpg
منوچهر برومند

مهشید امیرشاهی بزرگ بانوی نثر پارسی


مهشید امیرشاهی، نویسنده‌یی است که به شیوه‌یِ طنزآمیز پرکششی می‌نویسد و در نگارشِ آنچه مایل است بنویسد بی‌پروا و بی‌محاباست. نویسنده‌ای که دیدنی‌هایِ نادیدنی را به چشم دل می‌بیند. شنیدنی‌های ناشنیدنی را به گوش جان می‌شنود. گفتنی‌های ناگفتنی را به زبانی گویا می‌گوید و نوشتنی‌های نانوشتنی را در قالب جمله‌هایی آهنگین و واژه‌هایی رقصان، به قلم مویین پنداری شاعرانه نقاشّی می‌کند. تا به مدد کلک شیرین‌نگار سحرانگیزش خصایص روحی و ویژگی‌های ذوقی ملتی دیرینه سال را در آیینهٔ جهان‌نمای نثر فخیم خویش به نمایشی جاودانه درآورد.



شهاب طاهرزاده

غمگسار هم باشیم / دشمنای غم باشیم

اون زمون که من و تو / همدل و با هم باشیم
دسامون تو دس هم / دشمنای غم باشیم
اون زمون که دلامون / بگیرن شعلهء عشق
چشمامون به یک افق / یاور و همدم باشیم



sahar.jpg
محمد جلالی چیمه (م. سحر)

سخنی و شعری برای مهشید امیر شاهی

می‌باید بگویم که با نویسنده‌ای روبرو شده‌ام هنرمند که زبان فارسی و نثر او بسیار شیوا و اعلاست، از طنز قوی برخوردار است و به واژگان و اصطلاحاتی احاطه و دسترسی دارد که خیلی از ما مردمان امروزی، آن‌ها را به فراموشی سپرده‌ایم یا در ناخود آگاه فردی و جمعی خود انبار کرده‌ایم و او آن‌ها را بسیار به جا و درست و با هنرمندی تمام در قصه‌هایش به کار می‌برد.



مجـيـد فلاح زاده

مقدمه‌اي بر تاريخ سياسي تئاتر
«تئاتر فردا»- فصل اول

آنچه که در اين گفتار مي آيد، ديدگاهي است متکي بر «جريان تئاتر مبارز»، و لذا دامنهٌ ديدگاه گفتار نيز، به وسعت دامنهٌ مبارزهٌ انسان‌ها براي برقراري عدالتمندي است، خصوصاً آنکه، در طول مبارزهٌ تاريخي انسان‌ها براي برقراري عدالت اجتماعي، بنظر مي‌رسد، امروزه، فقط شکل و شيوهٌ استثمار انسان‌ها از يکديگر عوض شده است، در صورتيکه محتوي آن گسترده‌تر و حسابگرانه‌تر، حوزه‌هاي وسيع‌تري از زندگي امروز (و حتي فردا) را در برگرفته (و خواهد گرفت)! بنابراين، در اين گفتار، تئاتر به معناي سنتي (غربي ـ يوناني) خود پاي‌بند نيست و نمي تواند باشد!



reza-bishetab.jpg
رضا بی شتاب

طاووس


بخوان طاووس جان
از جان تو بهتر
که جادوی شَمَن
باطل شوَد؛ چون دود گردد در برابر



bayegan.jpg
رضا بایگان

«دیر آمدی» و «تو حیاط دل من»

دو شعر


آغوش گشودی
چه دیر
و چه نا بهنگام
دیگر رسیده ایم به انتها
اینکمان لطف و سلام و نفسِ مهربانت
درختی ست از بار تهی شده



bijan-baran.jpg
بیژن باران

خانه دو در

خانه من دو در دارد.
یکی اوهام گذشته- احساس انتظار رویا
دیگری رو به هجوم واقعیات امروز- سریع.
همیشه خانه من دو در دارد:
یکی بسوی واشنگتن
دیگری به تهران.
یکی بسوی لوس آنجلس، لندن، برلین، رم؛
دیگری به تهران.



a-biparva.jpg
آزاده بی پروا

کسی که مثل هیچکس نیست

چشم‌هایت را که می‌بندی
اوراق دفتر آسمان
ورق می‌خورَد
و ماه می‌گذرد
بر لاجوردی پیراهنی



hedayati.jpg
مهناز هدایتی

آوارگی تا کی سکوت

سر به شورش می گذارم زین همه آوارگی تا کی سکوت
من چه دیدم جز فلاکت زین همه آزادگی تا کی سکوت

سرنوشت من اگر بازیچه شد دست شما نابخردان
سربه عصیان می نهم تا پس بگیرم زندگی تا کی سکوت



Jalal_Homayi-s.jpg
دکتر منوچهر سعادت نوری

یاد نامه ی جلال الدين همایی

همایی اخلاقا مردی متواضع و گرمخوی و مهربان و دارای روحی قابل انعطاف بود. با دانشجویان روابط پدر و فرزندی و بسیار صمیمانه داشت. در آن روزگار که کبریای استادان، خود فصلی مفصل بود و دیدن آنان به جز در سر کلاس و مرتبط شدن با ایشان امری دشوار و گاه ناممکن می نمود، همایی دانشجویان را ، آن ها که می خواستند با او همنشینی و همقدمی داشته باشند، راحت و بدون اشکال می پذیرفت



majid-sedghi.jpg
مجید صدقی

بزرگداشت دخت ایران زمین

بزرگداشت مهشید امیرشاهی نویسنده و مترجم معاصر به کوشش انجمن اجتماعی فرهنگی ایرانیان در فرانسه شانزدهم فوریه در آمفی تئا‌تر دانشگاه سوربن برگزارشد. امیرشاهی که پس از انقلاب اسلامی مانند بسیاری از پویندگان آزادی جلای وطن کرد بی‌تردید چهره تابناکی در ادبیات ایران زمین است که دوری از سرزمین مادری‌اش خللی در آفرینش‌های ادبی او نکرده است. او همچنان عاشق و شیفته ایران و زبان فارسی است وشاید به این دلیل است که اورا دخت ایران زمین و زبان فارسی نامیده‌اند.



»  سعید سلطانپورایرانی و الساندرو پاناگولیس یونانی...
»  همسفر من، پیرمرد، هشتاد و یک سال داشت!
»  باد
»  دوچرخه ای برای وجده
»  راسته دلار فروش ها
»  لب سیاه دو چشم
»  نقش گیلگمش در فرهنگ
»  دل نوشته ایی به یاد عشق
»  هر کس در زندگیش «او»یی دارد
»  زمهریر
»  بچین
»  همراه احتمالی! فردا بيا حتماً
»  معرفی کتاب: «نگرشی دیگر بر راز حافظ»
»  حلاج ها بر دار رقصيدند و رفتند ...
»  مهر اقدس
»  ویس و رامین، منظومه جاودان (بخش پایانی)
»  ویس و رامین، منظومه جاودان (بخش دوم)
»  ویس و رامین، منظومه جاودان (بخش اول)
»  فتح زمینی!
»  دو شعر: «آرزو»‌ و «خاطره»
»  من تهرانی ام / استقلال می خواهم !
»  دیدار مثنوی در «دژهش ربا»
»  خواب
»  «بو سه»
»  جایزه
»  یادتان هست!؟
»  گزارشی از چهل و دومین چشنواره بین المللی فیلم رتردام
»  بازآمده ای
»  سی سال
»  ضمیر جمعی در فرهنگ
»  حضورشیطانی طغیان
»  فرشتگان و ادبیات
»  آب
»  کاروان سفیران خدیو مصر به دربار امیرتاتار‌ها
»  مرثیه برای یک حقیر
»  ایران
»  سنگسار؛ نمایش برگزیده هفتمین دوره جشنواره تئاتر ایرانی در هایدلبرگ