majidsedghi@yahoo.com
بزرگداشت مهشید امیرشاهی نویسنده و مترجم معاصر به کوشش انجمن اجتماعی فرهنگی ایرانیان در فرانسه شانزدهم فوریه در آمفی تئاتر دانشگاه سوربن برگزارشد. امیرشاهی که پس از انقلاب اسلامی مانند بسیاری از پویندگان آزادی جلای وطن کرد بیتردید چهره تابناکی در ادبیات ایران زمین است که دوری از سرزمین مادریاش خللی در آفرینشهای ادبی او نکرده است. او همچنان عاشق و شیفته ایران و زبان فارسی است وشاید به این دلیل است که اورا دخت ایران زمین و زبان فارسی نامیدهاند.
امیرشاهی که در خانوادهای فرهنگی رشد کرد از معدود کسانی بود که به صورت علنی از زنده یاد شاپور بختیار آخرین نخست وزیر شاه پشتیبانی کرد و در شماره ۱۷ بهمن ۱۳۵۷ روزنامه آیندگان مطلبی با عنوان – کسی نیست از بختیار حمایت کند – نوشت. او بعدها ترجمه کتاب یکرنگی را که بختیار به زبان فرانسه نوشته بود برعهده گرفت. امیرشاهی در گفتوگویی با نیلوفربیضایی در سال ۲۰۰۳ خاطرنشان ساخت که نوشتن را خیلی زود آغاز کرد و به گفته خودش از زمانی که توانست نام خود را بر روی کاغذ بنویسد رابطه میان قلم و کاغذ و در نتیجه او و کلمه بوجود آمد که میتوان نامش را آغاز نوشتن گذاشت.
بیشترین قصههای اولین مجموعه داستانی امیرشاهی به نام (کوچه بن بست) بین پانزده و هفده سالگی او نوشته شده است. سار بیبی خانم – بعد از روز آخر – به صیغه اول شخص مفرد از جمله مجموعه داستانهای وی بشمار میرود. نخستین رمان او (در حضر) در سال ۱۹۸۷ از سوی انتشارات شرکت کتاب در کالیفرنیا منتشرشد. دیگر رمانهای او عبارتند از: درسفر – مادران و دختران (۱): عروسی عباس خان – مادران و دختران (۲): دده قدم خیر – مادران و دختران (۳): ماه عسل شهربانو – و مادران و دختران (۴): حدیث نفس مهراولیا. نشرباران در سوئد نیز درسال ۲۰۰۰ مجموعه مقالات و مصاحبههای وی را در کتابی با عنوان (هزاربیشه) به بازار کتاب عرضه کرد.
مراسم بزرگداشت امیرشاهی
در ابتدای مراسم منوچهربرومند با اشاره به جایگاه فرهنگی مهشید امیرشاهی گفت: امیرشاهی پیام آور نسل دلپذیری است که در کشورمحتشم ایران در صدرمی نشیند. او با نوشتن سی و شش حکایت کوتاه دو حکایت بلند یک مجموعه داستان چهارجلدی و چند ترجمه از آثار اروپایی از جمله نویسندگان زبردست ایران بشمار میرود.
برومند با ذکراین نکته که امیرشاهی زنی فیلسوف و در عین حال مهربان و قاطع است که در نگارش بیپرواست اضافه کرد: امیرشاهی نویسندهای است که دیدنیهای نادیدنی را به چشم دل میبیند و گفتنیهای ناگفتنی را به زبان میگوید. نثرامیرشاهی بر پایه درست نویسی پارسی استواراست واز معدود نویسندگانی است که برآفرینش هنری دست یافته است. او در خلق داستانهای محیرالعقول ناتوان است زیرا که او خود را نویسندهای واقع گرا میداند.
محمد جلالی چیمه (م. سجر) نویسنده وشاعرساکن فرانسه سخنران دیگر این جلسه آثار امیرشاهی را سرشار از تیز بینی و حقیقت بینی شجاعانه توصیف کرد و یادآورشد که سال پیش و پس از خواندن کتابهای امیرشاهی به این نتیجه رسید که امیرشاهی بدون تردید مروارید درخشان و پربار ادبیات فارسی است. جلالی سپس با اشاره به قدرت امیرشاهی در توصیف استادانه درحکایتهای بلند و کوتاهش که مبتنی بر اندیشه او به آن سرزمین و فرهنگ و زبان فارسی است گفت: بسیاری از نویسندگان چنان غرق تکنیکهای نوهستند که از این گونه ارزشها که ادبیات زنده یک ملت است غافل میمانند. جلالی پیش از آنکه قطعه شعری بخواند سخنرانی خودرا با این جمله و یا به قول خودش با این دعا به پایان رسانید:
امیدوارم هر ایرانی فرهنگ دوست، آثار امیرشاهی نخوانده، از دنیا نرود.
در پایان امیرشاهی تعدادی از حکایات کوتاه خود را روخوانی کرد که مورد استقبال قرارگرفت. او در این جلسه باردیگر به ستایش از رئالیسم در ادبیات پرداخت. امیرشاهی پیش از این نیز گفته بود کسانی که به ادبیات پست مدرن روی میآورند در حقیقت میخواهند از واقعیت فرارکنند. همواره براین باور بودهام که سبک رئالیسم واقعیترین نوع حرف زدن ادبی است زبرا که از زمان خودش آنگونه که هست سخن میگوید.