logo





استقبال از غزل شهریار

پنجشنبه ۱۰ اسفند ۱۳۹۱ - ۲۸ فوريه ۲۰۱۳

محمد جلالی چیمه (م. سحر)



..............................

 تا بر ایران میر ِ شیخان حکمرانی می کند
دزد بر میراث ملی پاسبانی می کند
 شهریارا روزگارانت به سامان می گذشت
روزگار ما به ما نامهربانی می کند
 بود با ساز صبایت عیش و آواز قمر
بر مزار عیش ما خر نوحه خوانی می کند
 در بساطت بود تریاک سناتوری ولی
بر بساط ما خجالت میزبانی می کند
 بچه های خوب آذربایجان را داشتی
بهر ما پان تورک آذربایجانی می کند
طبع چون آب روانت بود وآغوش وطن
لیک دوری از وطن ما را روانی می کند
با همای رحمتت خوش حال و روزی داشتی
آن همای رحمت اکنون سرگرانی می کند
بود با موج ارس راز و نیازت در وطن
رود سن اما به ما ناهمزبانی می کند
صبح زرین تو نو می شد به بالای سهند
آسمان ما ولی بی آسمانی می کند
شهریارا نوش جانت باد بزم دوستان
بزم ما بی دوستان یاد جوانی می کند
روزما رااهل دین در آتش کین سوختند
گرگ شب بر گوسفند ما شبانی می کند

م.سحر
پاریس
28/2/2013
پس از شنیدن صدای استاد شهریار که با صدای گرم خود غزل شیوایش را می خواند از سر شوخ طبعی نوشته شد اگرچه اندکی تلخی هم در آن وارد شد.


google Google    balatarin Balatarin    twitter Twitter    facebook Facebook     
delicious Delicious    donbaleh Donbaleh    myspace Myspace     yahoo Yahoo     


نظرات خوانندگان:

سپاس
رضا خلخالی
2013-03-03 08:48:18
با درود و احترام
هر دو زیبایند با دو حال و هوای گونه گون خود.
جناب «سحر»! زنده مانید با شعرها و «حساسیت‏های به جای‏تان».
با تجدید احترام

نظر شما؟

نام:

پست الکترونیک(اختياری):

عنوان:

نظر:
codeimgکد روی تصویررا اينجا وارد کنيد:

نظر شما پس از بازبینی توسط مدير سايت منتشر خواهد شد